با دور شدن ایران از مسابقات جامجهانی، به تدریج فضای نقد تیم ملی بازتر شده و رسانههای گوناگون صراحت کلام بیشتری در این زمینه پیدا کردهاند. پیشاهنگ این رویه هم خود صداوسیما است؛ سازمانی که در طول ماههای گذشته بیشترین و اغراقشدهترین گزارشهای حمایتی در مورد تیم ملی را منتشر کرد، اما حالا آرام آرام نجوای نقد از دل آن به گوش میرسد.
مخصوصا شخص کارلوس کیروش به عنوان سرمربی تیم ملی در کانون بیشترین نقدها قرار دارد. در شبکه سوم سیما، محمدحسین میثاقی و محمدرضا احمدی نخستین متلکپرانیها را آغاز کردند و با اشاره به صدرنشینی و صعود ژاپن از گروه مرگ، با لحن منتقدانه گفتند: «به این میگویند دستاورد. وقتی از دستاورد حرف میزنیم، منظورمان چنین چیزی است.» کمی بعدتر هم نوبت به جواد خیابانی رسید که طی یک سخنرانی پنج دقیقهای، با برشمردن نتایج ایران در جامهای گوناگون، نتیجه بگیرد عملکرد تیم ملی در دوران قبل و بعد از کیروش تفاوت معناداری نداشته و توجیه این همه سال اعتماد به مربی پرتغالی و هزینه کردن برای او مشخص نیست.
ویدئوی انتقادات خیابانی از کیروش به سرعت وایرال شد و مورد استقبال افکار عمومی قرار گرفت. از بدشانسی کیروش، روز جمعه هم کرهجنوبی به عنوان سومین تیم قاره کهن به یکهشتم نهایی رسید تا بهترین رکورد تاریخ آسیا در جامهای جهانی به ثبت برسد. طبیعی است که در این شرایط فشار بر ایران بیشتر میشود و نتایجی که تیم ملی در قطر گرفت، بیش از پیش زیر سوال میرود.
به هر حال ایران پیرترین تیم جام بود، بدترین شکست تاریخش در این مسابقات را تجربه کرد و نهایتا فضیلت ۲۴ ساله پیروزی بر آمریکا را هم از دست داد. چنین بود که جواد خیابانی بار دیگر در شبکه ورزش نطق گرمی انجام داد و به انتقاد علیه کیروش پرداخت. گفتیم که اصل گلایهها از مربی پرتغالی درست است و حالا دیگر جایی برای پردهپوشی باقی نمانده، اما اشتباه بزرگ از جایی شروع میشود که آقایان نسخه استفاده از مربی بومی را تجویز میکنند. خیابانی در بخش دیگری از سخنان اخیرش میگوید: «غیر از کرهجنوبی، همه تیمهایی که به یکهشتم نهایی رسیدند از مربی بومی استفاده کردند. این مساله نشان میدهد نگاهها در دنیا عوض شده و کشورها به استفاده از مربی داخلی رو آوردهاند. وقتی مربی بومی باشد، آشنایی بیشتری هم با شرایط و محیط دارد و لازم نیست مدام برای رسیدگی به اموال و املاکش برود و برگردد.»
اینطور به نظر میرسد که جواد عزیز و برخی دیگر از کارشناسان، با توجه به ناکامیهای پیاپی و سریالی کارلوس کیروش، قصد دارند به این نتیجه برسند که سرمربی بعدی تیم ملی باید داخلی باشد. در این صورت پرسش اینجاست که اساسا چرا ما باید خودمان را بین دو گزینه «مربی بومی» و «کیروش» محدود کنیم؟ مگر کارلوس تنها سرمربی خارجی دنیاست؟ گیریم که مهدی تاج و شرکا در انتخاب ویلموتس اشتباه کردند؛ آیا قرار است تا ابد دیگر سراغ هیچ مربی خارجی دیگری نرویم؟ مگر عربستان با هروه رنار پیشرفت نکرد؟ بله؛ آنها به مرحله بعد نرسیدند، اما تیمی بسیار شایسته بودند. در ضرورت قطع همکاری با کیروش تردیدی نیست، اما نباید به بهانه ناکامیهای او، خودمان را از امتیاز دانش وارداتی محروم کنیم. این، مغلطه بزرگ روزهای جاری است؛ مخصوصا که اگر واقعبینانه به شرایط نگاه کنیم، درحال حاضر گزینه مقبول و قابل اجماع داخلی برای نیمکت تیم ملی وجود ندارد.