فیلمهای عاشقانه زیادی ساخته شده که همه یا بخشی از داستان آنها در زمستان و در روزهای برفی میگذرد، اما فقط بعضی از آنها هستند به واسطه جذابیتشان بیشتر در ذهنمان ماندهاند.
در این فیلمها سرما چنان با ماجرای عاشقانه فیلم گره خورده که نمیتوانیم داستان را بدون در نظر گرفتن سوز و سرما به یاد بیاوریم. همین که اسمشان میآید، منظرهای سفید و پر از برف و باران مقابل چشممان نقش میبندد. مروری داریم بر برخی از این فیلمها.
نمیشود از فیلمهای زمستانی صحبت به میان بیاوریم و بانوی مهرجویی را از یاد ببریم. شخصیت اصلی این فیلم بانو (بیتا فرهی) همسر محمود متوجه میشود که او برای پیوستن به زنی مطلقه قصد ترک و جدایی از وی را دارد. بانو پس از تنها شدن، جهت تسکین درد خود و برای یافتن همدم، کرمعلی باغبان همسایه و همسر بیمارش را به خانه مجلل خود دعوت میکند.
فیلم، شرح احوال بانو است که با حضور مهمانان جدید در خانه خود، در ابتدا احساس خشنودی میکند، ولی به تدریج متوجه دزدیهای قربان سالار که از خویشاوندان کرمعلی است و به واسطه او مهمان بانوشدهاست میشود.
از هم پاشیدگی روحی بانو و نا بسامانیهایی که پس از ورود مهمانان رخ میدهد بانو را به سمت تصمیم جدیدش که تغییری در زندگی او به وجود خواهد آورد سوق میدهد. بانو که تجربیات جدید روحی را پشت سر گذاشته است در انتها همسرش را که برای جبران و عذر خواهی به سوی او باز گشته، ترک میکند.
نمیتوانیم «برف روی کاجها» را یک اثر عاشقانه بنامیم، چون درواقع فیلم درباره تنهایی و تحمل خیانت است، اما در طول فیلم رابطه جالبی میان رویا با برادر همسایه روبهرویی شکل میگیرد که حیف است از کنارش بگذریم. رویا در بحبوحه تنهایی و اندوه ناشی از خیانت همسرش، به ماجرای جالبی کشیده میشود.
همه چیز با یک دزدی از خانه همسایه شروع میشود و رویا در جلسه مخصوص محله برای جلوگیری از دزدیهای اینچنینی با نریمان آشنا میشود. رویا و نریمان بیتوجه به حرفهای مدیر جلسه، شروع به خندیدن میکنند و صحبتهایش تا دم خانه ادامه پیدا میکند. هل دادن ماشین و قرض دادن نوار و دعوت به کنسرت، زندگی هردو تا در آن روزهای زمستانی سرد به مرحله جدیدی وارد میکند. گرچه این رابطه دوام چندانی ندارد و به جایی نمیرسد، اما احساس آرامش خوبی را در فیلم میسازد.
«اشک سرما» روایت رابطه عاشقانهای است میان سرباز متخصص پاکسازی مین و یک دختر کرد در یک منطقه برفی و پرحادثه؛ دختری به اسم روناک که از طرف نیروهای کومله ماموریت دارد به شکل یک چوپان نزد سربازهای ایرانی برود و حواس آنها را پرت کند. یکی از سربازها به نام کاوه کیانی به روناک دل میبندد و در مسیر فیلم در موقعیتی قرار میگیرد که چارهای جز به خطر انداختن جانش برای نجات روناک ندارد.
او وسط برف و بوران روناک را به غاری در سیصد کیلومتری زیر زمین میبرد تا از خطر یخ زدن جان سالم به در ببرد. در این سکانس نفسگیر، برف و سرما به تهدید مهمی در زندگی این شخصیتها تبدیل میشود و این هراس کاملا به مخاطب هم انتقال پیدا میکند. آنها از برف نجات پیدا میکنند، اما بعد از این سرمای زمستان، درست در روز اول عید، کیانی برای خنثی کردن مین میرود. حواس او به تکه پارچه لباس روناک که به ســیم خاردار وصل شده پرت میشــود و هدف گلوله قرار میگیرد.
فیلم «شب یلدا» داستان مردی عاشق با بازی محمدرضا فروتن را روایت میکند. حامد علیرغم علاقه بسیار به همسرش مهناز و فرزندش نازی، آنها را پس از ده سال زندگی مشترک به خارج از کشور میفرستد. بهانه مهناز برای سفر، آزادی بیشتر است، اما پس از خروج از کشور، رفتارهای مشکوکی از او سر میزند. دوستان حامد در خارج، به او اطلاع میدهند که مهناز با فردی به نام «آقای شریف» (از دوستان قدیمی حامد) در ارتباط است.
حامد که از نظر روحی بسیار حساس شده، به همسرش بدگمان میشود و خود را در خانه حبس میکند. در این مدت، او بهطور اتفاقی و به صورت تلفنی، با زنی مطلقه به نام «پریا فردوسی» آشنا میشود و به توصیه پریا، به مرور گذشتهاش میپردازد. او به تدریج درمییابد که مهناز او را دوست نداشته و بدون عشق با او زندگی کرده است.
مهناز پس از مدتی، تلفنی به حامد اطلاع میدهد که برای گرفتن اقامت، باید از حامد طلاق بگیرد و به عقد شریف دربیاید و حامد یک سال را در وضعیت سردرگمی و افسردگی میگذراند. در انتهای فیلم، پریا به دیدار حامد میآید.
این فیلم پیرامون مرد رزمندهای به نام نورالدین با بازی پرویز پرستویی است که پس از سالها اسارت در هنگام بازگشت به منزل با ازدواج همسرش گلی با بازی مریلا زارعی روبه رو میشود، جدال بین نورالدین و افرا همسر دوم گلی با بازی فرهاد اصلانی درام قصه را شکل میدهد.
علاوه بر داستان جذاب، بازیگران این فیلم نیز به درستی انتخاب شدهاند و لیست بازیگران این فیلم طبیعتاً مخاطب را به تماشای این فیلم وا میدارد و خسرو معصومی نیز توانسته بازی خوبی را از بازیگران فیلم خود بگیرد و در واقع یکی از فیلمهای ماندگار تک تک بازیگران نقش اصلی این فیلم محسوب میشود و دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول برای فرهاد اصلانی در سیامین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر خود گواهی بر این مطلب است.
فیلم پذیرایی ساده داستان زن و مردی است که بی آن که حتی نسبت آنها با یکدیگر مشخص گردد در فضایی سرد و کوهستانی میان مردم پول پخش میکنند.
آنها میخواهند به خود و یک دیگر ثابت کنند که هنوز هم انسانهایی وجود دارند که «انسانیت» و ارزشهای والاتر را به مادیات ترجیح دهند، اما هرچه سفر آنها طولانیتر میشود و آدمهای بیشتری را میبینند امیدشان نیز رنگ میبازد. هیچیک از آدمهایی که در طول مسیرشان با آنها روبرو میشوند و به آنها پول میدهند (به جز پیرمرد دکه دار که او هم یحتمل از گناه کردن هراس دارد) حاضر به تعویض پول با دیگر ارزشهای والاتر و مهمتر نیستند، از مرتضی کرندی گرفته – که برادرش را به ده میلیون تومان میفروشد- تا معلم روستا که جنازهی دختر تازه متوفایش را با یک کیسه پول عوض میکند. بنابراین، تنها انگیزه و امید لیلا و کاوه، در طول این سفر به پوچی میرسد و امید آنها نیز به ناامیدی عبث گونهای میانجامد.
صدری و یدی، کارگران پمپ بنزینی قدیمیاند که به علت عوض شدن مسیر جاده اصلی، چندی است که متروک مانده. سرما و برف همه اطراف رو گرفته و یدی کارگر سادهتر که عاشق دختری است با پول دادن به عباس (پستچی که هراز گاهی به دیدنش میاید) نامههای عاشقانهای به آن دختر مینویسد. فیلم محصور کننده است و فضای برفی و سیاه و سفید، مکان متروکه و چهره غریبه انسانهایی فرو افتاده و دلتنگ در یک فضای غیرمحبوب را نشان میدهد.
منبع: برترین ها