گنجشکروزیاند، درآمد ۵۰۰ تا یک میلیون تومانیشان تا همین سه ماه پیش برقرار بود و خرج زندگیشان را در میآورد، لواشک و ترشی، قالی و پارچهها و دمنوش و گلیم و سبزیهایشان را از روستاهای دور و مرزی میفروختند، بچههایشان را به مدرسه میفرستادند و روزگار میگذراندند. از سه ماه پیش، اما کسبوکارشان تعطیل شده، فروششان به صفر رسیده و دست روی دست گذاشتهاند تا تکلیف کندی اینترنت و فیلترینگ مشخص شود.
به گزارش هم میهن، آنها که در سالهای اخیر، کسبوکاری راهانداخته بودند، میگویند با کندی اینترنت و محدودیت دسترسی به شبکههای اجتماعی که بازار فروش محصولات بسیاری از زنان بهویژه در روستاها و شهرهای دور بود، کارشان زمین خورده است.
همه اینها در شرایطی است که براساس گزارش مرکز آمار تا سال گذشته، حدود ۱۱ میلیون نفر از طریق شبکههای مجازی کسب درآمد میکردند که سهم اینستاگرام در کسبوکارها، حدود ۹ میلیون نفر یعنی ۸۳ درصد بود. مهرماه هم حمید حاجاسماعیلی، کارشناس حوزه کار گفته بود که پس از قطع اینترنت و فیلتر شدن برخی شبکههای اجتماعی حدود ۳۵۰ هزار شغل آنلاین تعطیل شده است.
در گزارشی که در اواسط مهرماه از سوی سازمان نصر تهران (سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران) منتشر شد هم اعلام شد که بیش از ۵۰ درصد از درآمد کسبوکارهای اینترنتی در این مدت از دست رفته است. در همین گزارش تاکید شد که ۷۳ درصد از کسبوکارهایی که کمتر از ۵۰ نیروی کار دارند، روزانه ۵۰ میلیون تومان زیان دیدند. در این آمارها، اما زنان روستایی و عشایر فراموش شدهاند. زنانی مثل خدیجه.
او در روستای کلاته خیج شهریار، یک گروه ۱۲ نفرهای دارد که در بخش بومگردی و فروش محصولات روستایی و صنایع دستی فعالیت میکنند. آنها پارچه میبافند، مربا و لواشک و رب گوجهفرنگی میپزند و گیاهان دارویی، دمنوش و چای کوهی و... تهیه میکنند و از طریق شبکههای اجتماعی میفروشند. اقامتگاه بومگردی هم در همان روستا دارند که تا پیش از این در این موقع از سال روز خالی در هفته نداشت.
از مهرماه، اما دنیا بر سر این زنان خراب شده است. آنها دیگر همان حقوق یک تا دو میلیون تومان ماهانه را هم از دست دادهاند. کسبوکارشان تعطیل شده و از سال ۹۳، هیچ وقت دیگری به اندازه این سه ماه گذشته در تنگنا نبودهاند. خدیجه میگوید، قبلا ۲۰ تن گوجه را رب میکردند و یک تن مربا میپختند. اما امسال حتی یک تن گوجه را هم رب نکردهاند: «ماهانه ۴۰ تا ۵۰ بار محصول را میفروختم و در این سه ماه یک کیلو هم نفروختم. وقتی به مشتریان پیام میدهیم حتی نمیتوانند پیام ما را ببینند. مغازههای داخل شهر هم خریدهایشان را کنسل کردهاند.»
به گفته او، این ۱۲ زن، اغلب نانآور خانهاند. برخی همسر دارند و تعدادی ندارند: «شاید حقوق یک تا دومیلیون تومان برای ساکنان شهر خیلی کم باشد، اما این زنان به آن هم راضی بودند و حالا همان را هم ندارند.» اقامتگاه بومگردی آنها در مهر و آبان، بالای ۸۰ مهمان دارد، اما تمام مسافران کنسل کردهاند: «یکی از زنان در بازار شهریار بساط کرده بود، ماموران شهرداری با او برخورد کردند و بساطش را جمع کردند. ما که نمیتوانیم مغازهای در شهر اجاره کنیم. حتی پول بیمه را نداریم بدهیم. یک عده پول دارند و کیفش را میکنند، ما ماندیم و به حال خودمان گریه میکنیم.»
احسان مهتدی، یکی از موسسان روستاتیش (موسسه کارآفرینی اجتماعی- اقتصادی) است؛ او بیشتر از سه سال است که از حال کسبوکار زنان روستایی که سالها برای پاگرفتن آن تلاش کردهاند خبر دارد و میگوید: «تا شهریور امسال عددهای خوبی در بخش فروش محصولات روستایی به دست آورده بودیم و صعود قابلتوجهی بعد از دوره کرونا داشتیم، اما به یکباره دچار افول شدیم. ما در سه ماه گذشته آنچنان ضربه دیدیم که باورمان نمیشود. فروشمان به یکباره صفر شد، درحالیکه در سه سال گذشته هیچوقت فروش ما صفر نبوده است.»
او ادامه میدهد: «این مدت برای همراهی با مردم و وضعیت پیشآمده، تمام تبلیغات در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهطور کامل قطع شد، نه شرایط این اجازه را میداد و نه حال خودمان خوب بود. اما با ادامه روند کندی اینترنت و دسترسی نداشتن به برخی از شبکههای اجتماعی مشاغل این افراد بهشدت آسیب دید. ما در برخورد مستقیم با اهالی روستا، شاهد وارد شدن این آسیبها هستیم.»
مهتدی میگوید که تمام روستاهایی که بهطور مستقیم با اهالیاش در ارتباطند دچار مشکل جدی شدهاند: «اهالی روستا منبع درآمد بسیار کوچکی داشتند که حالا بهطور کامل از دست رفته است، یکی از زنان روستا که تولید عسل دارد میگوید وقتی در شرایط فعلی با هزار زحمت یک محتوای تبلیغی برای فروش عسل در اینستاگرام تولید میکند، معمولا با برخوردهای بسیار بدی مواجه میشود. بههرحال همه به موضوع نابرابری اعتراض دارند، اما مردم باید به این موضوع توجه داشته باشند که اهالی روستا همین راه درآمد را دارند.
اینها گنجشکروزی هستند و درآمدشان تنها کفاف همان روز را میدهد.» به گفته او، در شرایط فعلی برای بسیاری از این روستاها، اینترنت وضعیت خوبی ندارد و بهطور پیوسته قطع و وصل میشود. آنها حالا چارهای ندارند جز اینکه به شیوههای سنتی فروش بازگردند که درآمد چندانی برایشان ندارد.
براساس اعلام مهتدی، روستاتیش با بیش از ۵۰ روستا در ارتباط است و برای اهالی آنها، پروژههای اجتماعی راهاندازی کردهاند؛ پروژههایی برای توسعه روستا و افزایش سطح معیشت اهالی. او میگوید که اساس فعالیت آنها بر مشارکت اجتماعی مردم است: «تمرکز فعالیتها بر توانمندسازی زنان است، اول آنها را در بخش تولید تقویت میکنیم و بعد بهتدریج در بازاریابی و فروش مستقل میشوند. مجموعه این اقدامات منجر به تولید محصول و درآمدزایی میکند. آنها در این سه سال به یک توانایی رسیده بودند که میتوانستند برای خودشان کانال فروش ایجاد کنند.».
اما در سه ماه گذشته، همین مشاغل بحرانزده شدند، مهتدی میگوید با اینکه محصولات فروش ندارند، اما برای نگهداشت آن، همچنان سفارشها انجام میشود تا بعدا بتوان آنها را به فروش رساند: «محصولات روستایی فروش محلی بالایی ندارد، درآمد آنها از طریق فروش به توریست و ارسال محصول به سراسر کشور است. درحالیکه همان فضای مجازی، با اقدامات صورتگرفته در ماههای اخیر، منجر شد تا از نظر اقتصادی خروجیاش برای این افراد صفر شود، درحالیکه آنها ظرفیت دیگری برای تامین معیشتشان ندارند. در بخش روستا کشاورزی و زنبوردای و... هم شاید بتواند فعالیت داشته باشد، اما این فعالیتها برای کل سال نیست و همیشه نمیتواند جوابگوی معیشت اهالی روستا باشد.»
به گفته موسس روستاتیش، در این مدت برخی از مشاغل در آستانه تعطیلی قرار گرفتهاند، نمونه آن گروه هنرچی است که صنایع دستی در خراسان تولید میکردند و حالا اوضاع خوبی ندارند و احتمالا کارشان را بهشدت کوچک کنند و بهتدریج هم تعطیل: «تولیدات جامعه روستایی محلی است و اکثرا هم اهالی روستاهای کمبرخوردارند. برخی از محصولاتشان تکمیلی و تجهیزی است.»
او میگوید که در روستاهای دور در سیستانوبلوچستان یا خراسان، زنان بهشدت محدودند، آنها از محل زندگیشان خارج نمیشدند، اما ارتباط با شبکههای اجتماعی منجر به شکلگیری ارتباط جدیدی شد و برایشان انگیزه تولید محصول و فروش در همین فضا را ایجاد کرد. نمونه آن دختران گروه بانوک است که از طریق همین پلتفرمها محصولات سوزندوزی عرضه میکردند.
در فضای مجازی بیش از ۴۰ هزار نفر آنها را دنبال میکردند. شبکههای اجتماعی فرصتی برای رشد آنها ایجاد کرده بود، اما حالا با قطعی دسترسی به این پلتفرمها سدی در برابر آنها قرار گرفت، بدون اینکه جایگزین مناسبی برای آنها در نظر گرفته شود. تنها گروهی که در این روند به آنها فکر نکرده بودند، قطعا همین افراد هستند.
مینا کامران، یکی دیگر از موسسان روستاتیش و تسهیلگر توسعه اجتماعی است که از آسیبهای اجتماعی ناشی از قطعی دسترسی به برخی از شبکههای اجتماعی و تاثیر آن بر معیشت زنان روستایی میگوید.
او میگوید که بیشترین موضوعی که اکنون نگرانش هستند، سرخوردگی جمعی برای زنان است: «با اتفاقات اخیر این زنان بهشدت محدود شدهاند. از یکسو زنان در شهرهای بزرگ برای آزادیهایشان در تلاشاند، اما در مقابل این زنان، حتی توانایی تصمیمگیری در حوزه اقتصادی را هم ندارند. اینها برایشان تناقض است و فشار را بیشتر میکند. همه اینها در شرایطی است که زنان در روستا، قدرت اقتصادی بیشتری دارند و میتوانند وضعیت یک روستا را تغییر دهند، اما حالا همان زنان توانمند با ما تماس میگیرند و میگویند سه ماه است هیچ فروشی نداشتهاند. آنها سوال میکنند که تا چه زمانی این وضعیت ادامه دارد.»
کامران، نگران این سرخوردگی است و میگوید که اهالی روستا با هزار امید و آرزو، کسب و کارشان را راهانداختهاند، به آنها روشهای زیادی برای فروش محصول آموزش داده شده، از پلتفرمهای زیادی استفاده میکردند، اما با محدودیت دسترسی به شبکههای فروش، اقتصادشان زمین خورده است.
او میگوید مسئله تنها محدود به فعالیت اقتصادی نمیشود. این موسسه در راستای مسئولیتهای اجتماعی، برای زنان و دختران بازمانده از تحصیل پروژههای آموزشی تعریف کرده بود تا این افراد به صورت آنلاین ادامه تحصیل داشته باشند. آنها دختران ۱۷، ۱۸ سالهای هستند که با هزار امید و آرزو، حتی تبلت را با درآمد کار خودشان خریدهاند. نزدیک به ۲۰ نفر از آنها به همین طریق به تحصیل بازگشته بودند و حالا با محدودیت دسترسی به اینترنت، بازگشت آنها به شرایط قبل، نگرانکننده است. در کنار فشار اقتصادی این موضوع، شرایط سختتری برای آنها ایجاد میکند.
اهالی روستا گنجشکروزیاند و برای معیشت روزانهشان کار میکنند و حالا همان هم از بین رفته است. کامران میگوید، در شرایط فعلی هیچ اقدامی نمیتوان انجام داد، وضعیت نامناسبتر هم شده است. نمیدانند محصولی که از این افراد میخرند چه زمانی میتوانند بفروشند.
در شرایط فعلی هم نمیتوان از مردم انتظار داشت صنایع دستی بخرند یا در مقابل تبلیغات واکنش خوبی داشته باشند. به هر حال مردم باید حالشان خوب باشد تا هدیه بخرند و خرید کنند. صنایع دستی نیاز اولیه مردم نیست و از سوی دیگر در وضعیت اقتصادی خوبی بهسر نمیبرند تا میل به خرید این محصولات را داشته باشند.
به گفته موسس روستاتیش، آنها با زنان روستایی زیادی از خراسانجنوبی تا سیستان و بلوچستان و سایر مناطق ارتباط دارند؛ زنانی که با سوزندوزی و عروسکدوزی و تولید محصولات خوراکی خانگی و صنایع دستی کسب درآمد میکنند: «زنان روستایی کار میکنند تا زندگی را بگردانند. آنها یا همسر دارند یا ندارند. خیلیشان دختران جوانیاند. در خراسان جنوبی دختران ۱۸، ۱۹ ساله در گروه ما بودند.
به هر حال برای تولید هر محصول، یک گروه سنی جذب میشوند. مثلا برای سوزندوزی بیشتر زنان ۲۰ تا ۴۰ سال علاقهمند میشوند و برای عروسکدوزی زنان ۲۰ تا ۳۰ سال. در حصیربافی هم مادربزرگها جذب میشوند.» آموزش زنان بازمانده از تحصیل دغدغه کامران است: «در دوران کرونا آمار زنان بازمانده از تحصیل بهشدت بالا رفت، حتی در مقطع ابتدایی. آنها مدرسه را رها کردند، خیلیها ازدواج کردند، ما تلاش زیادی کردیم تا توانستیم بخشی از آنها را به آموزش آنلاین بازگردانیم. با اینکه آموزش آنلاین نیاز به فیلترشکن ندارد، اما اینترنت آنقدر ضعیف است که اصلا نمیتوان به آن وصل شد. باز کردن یک ویدیو زمان زیادی میبرد. تلاشمان این است که افراد بازگشته به تحصیل، ترک آموزش نکنند. اما شاهدیم که دو ماه است تحصیل را کنار گذاشتهاند. باید مراقب این افراد بود. از سوی دیگر بهدلیل شرایط بد اقتصادی بسیاری از این دختران در سنین پایین تن به ازدواج میدهند.»
حامد بیدی، بنیانگذار استارتآپ کارزار است و در این مدت هم فعالیتاش بهدلیل فیلترینگ بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته است. او که در حوزه کسبوکارهای فضای مجازی تخصص دارد، بارها نسبت به تاثیرات فیلترینگ و کندی اینترنت بر کسبوکارها هشدار داده بود و حالا از آسیبهای آن میگوید.
به گفته بیدی، یکی از مضرات فیلترینگ از بین رفتن فضای طبیعی زندگی دیجیتال در شبکههای اجتماعی است که منجر به کاهش تقاضا و خرید میشود. در حال حاضر فروشگاهها و مغازههای فیزیکی هم تحت تاثیر جدی قرار گرفتهاند چه رسد به کسبوکارهای کوچک اینستاگرامی یا تجارت اجتماعی: «آن چیزی که ما بهعنوان تجارت اجتماعی میشناسیم و در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد با فعالیت اقتصادی در فضای کاملا تبلیغاتی و مارکتینگ متفاوت است. کسبوکارهای مبتنی بر شبکههای اجتماعی، در کنار زندگی عادی مردم در فضای مجازی، اقدام به فعالیت میکنند؛ بنابراین بازدهی قابلتوجهی دارند.
مردم اینستاگرام یا سایر پلتفرمهای ارتباطی را برای خرید استفاده نمیکنند، آنها در این فضا وقتگذرانی میکنند و سرگرم میشوند، در همین فضا کسبوکارها فرصتی بهدست میآورند تا در کنار محتوای سرگرمی، تبلیغات خود را داشته باشند و مشتری پیدا کنند.»
براساس او این مسائل به مفهوم بازاریابی شبکههای اجتماعی مربوط میشود. این بازاریابی را نمیتوان جایگزین نوع دیگر از بازاریابی مثل فضای تلویزیون یا پلتفرمهای ویژه فروش آنلاین مقایسه کرد: «گاهی شاهدیم که یک کسبوکار کوچک در لاهیجان یا سیستانوبلوچستان از طریق اینستاگرام توانسته به چندین هزار مخاطب برسد و آنها را جذب کند، این افراد اگر بخواهند در پلتفرمهای داخلی کسبوکاری شروع کنند، شاید سالها طول بکشد تا بتوانند مخاطبان وفاداری پیدا کنند. خیلی از افراد در مناطق محروم با توجه به نفوذ اینترنت، به فکر کسب درآمد در این فضا افتاده بودند. یعنی اینطور نبوده که کسبوکاری داشته باشند بعد آن را در این فضا تبلیغ کرده باشند، بلکه خود این فضا به آنها انگیزه فعالیت اقتصادی داده بود.»
بیدی میگوید، زنان روستایی که بازاریابی برایشان سخت است از این طریق حضور فعال در شبکههای اجتماعی برای فروش محصولاتشان داشتهاند و حالا با از این رفتن این فرصت، اصلا نمیتوانند از روش سنتی استفاده کنند.
به گفته حامد بیدی، کسبوکارها بدون حضور در فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی قابلیت توسعه کار و ارتباط با مشتریان را از دست میدهند. بهویژه برای کسبوکارهایی که بهطور مستقیم با مشتری در ارتباطند: «ما شرایط بحرانزدهای را تجربه میکنیم. باید منتظر قوانین جدید باشیم، بسیاری تصور میکنند که اینستاگرام رفعفیلتر میشود، اما مسئولان رسما اعلام نکردهاند که اینستاگرام فیلتر میشود یا رفع فیلتر. این مسئله برای کسبوکارها بسیار مضر است. اگر اعلام قطعی کنند، شاید کسبوکارها فکر دیگری کنند. مردم در بلاتکلیفی بهسر میبرند.»
بنیانگذار استارتآپ کارزار میگوید که در جامعه بحرانزده تمام ابعاد ضربه میخورند: «امروزه با مسائل بسیار جدیتر از ماندگاری کسبوکارها مواجهایم که یأس و ناامیدی را در میان مردم ایجاد کرده است. ضربه بزرگی به کار و زندگی مردم وارد شده است.» این کارشناس فضای مجازی میگوید که چشمانداز روشنی در زمینه آینده فعالیت کسبوکارها وجود ندارد، احتمالا باید سالها منتظر ماند تا یکسری از کسبوکارهای روستایی در پلتفرمها راهحلهای خود را پیدا کنند و شروع به فعالیت کنند.
قطعا در این مسیر، میلیونها نفر آسیب جدی میبینند. به گفته او، شرایط فعلی قطعا منجرشده تا روند زندگی را مختل کند: «کسبوکارهایی که از سوی زنان انجام میشود بهدلیل شرایط اجتماعی، موانع فرهنگی و... آسیبپذیرتر است. زنان در این جوامع امکان حضور فعال در بسیاری از عرصههای اقتصادی را نداشتند و شبکههای اجتماعی برای اولین بار این امکان را بهویژه به زنان روستایی داد تا با کمترین سرمایه بتوانند حضور موثرتری در اجتماع داشته باشند. اما این فرصت طلایی از آنها گرفته شده است.»
ماجرای کسبوکار زنان روستایی و تاثیر فیلترینگ و کندی اینترنت بر معیشت آنها، دغدغه کتایون سپهری، مدیر شتابدهنده منش است.
منش، شتابدهندهای است که فضایی برای فعالیت کسبوکارها ایجاد میکند. او از نزدیک با فعالیت زنان روستایی آشناست و میگوید که این زنان قبل از این ماهانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان از فعالیتهایشان درآمد داشتند و حالشان خوب بود، وقتی یک نفر از آنها به درآمد یک میلیون تومان میرسید، از نظر آنها آن شخص دیگر میلیونر شده بود، آنها زنان توانمند با ایدههای جذابی هستند و حالا در این شرایط دیگر همان حقوق ۵۰۰، ۶۰۰ هزار تومانی را هم ندارند: «وضعیت دسترسی به اینترنت بهگونهای است که وقتی یک پیام در گروه واتسآپی فرستاده میشود، شاید نیمی از اعضا حتی نمیتوانند پیام را ببینند.»
سپهری میگوید، قبل از این در دوره کرونا هم شرایط سختی برای این افراد پیش آمده بود و منجر شد بسیاری از صاحبان کسبوکارها به سمت پلتفرمهای داخلی مهاجرت کنند و گروه تشکیل دادند، اما نتیجهای که میخواستند نگرفتند و دوباره به سمت اینستاگرام و واتسآپ بازگشتند. برخی از همین طریق مشتریان خارجی پیدا کردند و محصولات خانگی و صنایع دستیشان را میفروختند. ترشی، مربا، سبزیخشک و... را در خارج از ایران دو سه برابر قیمت میفروختند و کمکی به معیشت آنها کرده بود، اما این بازار تعطیل شده است.
سپهری ادامه میدهد: «زمانیکه این افراد نتوانند محصولاتشان را به نمایش بگذارند، کجا میخواهند آنها را بفروشند؟ دو سال در بحران کرونا بیشترین آسیب به این گروه وارد شد و زنان روستایی بیش از همه ضربه دیدند. بعد از کرونا کمی جان گرفته بودند که سه ماه پیش، دوباره دچار بحران شدند.» به گفته او، شرایط فعلی بهگونهای است که مردم نه پول برای خرید دارند، نه دسترسی و نه حوصله خرید کردن. نمیتوان تشخیص داد که نبود فروش دقیقا مربوط به کدام بخش است.
سپهری در ادامه به کسبوکار زنان سیستانوبلوچستانی در بخش سوزندوزی اشاره میکند. به گفته او، تمام این فعالیتها تعطیل شده است. آنهایی که در حوزه گردشگری فعال بودهاند هم بهطور کلی فعالیتشان متوقف شده است: «اخیرا برای بازدید از برخی کسبوکارها، بازدیدی از قشم داشتم، چندین روستا که پیش از این محل اسکان گردشگران بود و همیشه پر بود، هیچ مسافری نداشت و در هفت هشت روستا فقط یک زوج خارجی بودند. گردشگری تنها مربوط به اقامتگاه نمیشود، خرید محصولات روستایی، گردش در منطقه و قایقسواری و... از سوی توریستها رقم میخورد و حالا تعطیل شده است.»
کارآفرینانی که بهطور مستقیم با زنان روستایی در ارتباطاند از مشکلات این افراد میگویند. عصمتمیر، مشاور و مربی کارآفرینی در سیستانوبلوچستان یکی از آنهاست. او در زمینه کسبوکارهای روستایی زنان، صنایع تبدیلی در حوزه کشاورزی و صنایع در این استان فعالیت میکند و میگوید که از زمانیکه دسترسی به شبکههای اجتماعی محدود شد، این گروهها عملا دیگر مشتریشان را از دست دادند؛ مگر کسانی که بهطور مستقیم با مشتریان در ارتباط بودند.
او میگوید: «اغلب این افراد زنان هستند که در گروههای چندیننفره از ۴ تا ۵۰ نفره مشغول به فعالیتاند. آنها عروسک میبافند، عطاری آنلاین دارند، غذاهای خانگی و صنایعدستی تولید میکنند. آنها زنان زاهدان، بلوچستان، هامون، زابل و... هستند.» میر میگوید که در این مدت به این افراد توصیه کردهاند که از پلتفرمهای داخلی استفاده کنند تا زمانی که بتوانند بازارشان را پیدا کنند. البته پلتفرمهای داخلی مشکلی که دارند از نظر تعداد است. تعدادشان زیاد است و مخاطبان در هر پلتفرمی پراکنده شدهاند: «برای این زنان روزانه دو تا سه مشتری هم خوب بود. گاهی مشتری از خارج از کشور هم داشتند، مثلا از آلمان که از طریق مسافران برایشان ارسال میشد. این افراد اغلب از طریق اینستاگرام آنها را پیدا کردهاند.»
این مشاور و مربی کارآفرینی میگوید که شاید هنوز برخی از این مشاغل فعالاند، اما بازاری ندارند: «بیشتر محصولات سنتی مثل ترشی، عنبه، ادویه و... از طریق شبکههای اجتماعی فروش دارند. اغلب هم زنان جوان ۲۰ تا ۳۵ سال هستند که کمکخرج خانهاند. در بسیاری از روستاها، دیگر نمیتوان کشاورزی داشت، مثل برخی مناطق در سیستانوبلوچستان که خشک است و آبی پیدا نمیشود. آنها ناچارند از راههای دیگر کسب درآمد کنند.»
میر که نائبرئیس صندوق حمایت از زنان سیستانوبلوچستان است، میگوید اوضاع اقتصادی بهگونهای است که افرادی که قبلا وامهای پنج شش میلیون تومان میگرفتند حتی نمیتوانند قسطهایشان را بدهند تا ما بتوانیم وام را به شخص دیگری هم اختصاص دهیم: «منطقه سیستان نه آب دارد و نه کشاورزی و مردمش بهشدت در فقر به سر میبرند. آنها از این طریق زندگی میکردند و حالا اوضاعشان بسیار بد است.» او میگوید که «برخی از این افراد به سمت پلتفرمهای داخلی رفتهاند.»
خدیجه سعیدپور، مدیرعامل یک شرکت گلیمبافی است و با زنان روستایی و عشایر در آذربایجان غربی در ارتباط است؛ زنان شهرستان میاندوآب و روستاهای اطراف، مثل روستای گلسلیمانآباد باروق. او به هممیهن میگوید: «ما در شرایط بسیار بدی قرار داریم و نفسهای آخر را میکشیم. ما به سختی خود را سرپا نگهداشتهایم. در چنین وضعیتی، بانکها هم به ما فشار میآورند تا قسطها را پرداخت کنیم.»
به گفته سعیدپور، از یک طرف نمیتوان تبلیغ کرد و از طرف دیگر مردم دست و دلشان به خرید نمیرود و از همه اینها مهمتر اینترنتی وجود ندارد: «ما از طریق اینستاگرام برای سراسر کشور فروش داشتیم، این گلیمها و صنایع دستی تولیدات زنان روستایی و عشایر است. ما ۶۵ بافنده داریم و در صنعت گلیم نوآوری داشتیم. به این زنان بهصورت رایگان آموزش داده شد و به تدریج کار را شروع کردند. حتی به آلمان صادرات داشتیم و در نمایشگاهی در عراق شرکت کردیم. اما حالا کار پیش نمیرود. فعلا محصول تولید میکنیم تا بعدا بفروشیم.»
به گفته او، صفحههای آنها در فضای مجازی، دیگر باز نمیشود. آنها دنبالکنندههای واقعی در این فضا داشتند که خریدار بودند. اما این فرصت از آنها گرفته شد. سعیدپور از سال ۸۹ در این بخش مشغول به کار است و میگوید که زمینهای کشاورزی به دلیل خشکی دریاچه ارومیه، رونقی ندارد و مردم به سمت صنایع دستی رفتهاند تا معیشتشان ضربه نخورد. آنها در کنار گلیمبافی، روتختی هم تولید میکنند و سعیدپور میگوید از نظر کیفیت آنقدر خوب است که بهعنوان محصول ترک در آذربایجان بهفروش میرود. براساس اعلام این کارآفرین، آنها با ۶۵ زن روستایی ارتباط دارند که از بین آنها تعدادی سرپرست خانوادهاند: «برخی از این خانوادهها حتی پول ندارند برای فرزندشان یک دفتر مشق بخرند.
گروهی از آنها بهدلیل اینکه کرایه ماشین از روستا به شهر ندارند، بچههایشان را به مدرسه نمیفرستند. قبلا اهالی از صندوق حمایتی روستا، برای راهاندازی یک کسبوکار وام میگرفتند و حالا برای معیشتشان.» به گفته سعیدپور، اگر این زنان خیلی خوب کار میکردند ماهی یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان درآمد داشتند. با اینکه مبلغ بسیار پایین است، اما زنان روستایی با همین مبلغ هم به درآمد خانواده کمک میکردند.
خانم آزاده بخشی، دکترای کشاورزی دارد و سه سال است در زمینه مشاورههای کارآفرینی در بیرجند فعالیت میکند. او میگوید که زنان این منطقه زرشک و عناب و خشکبار، صنایعدستی و خوراکی و... تولید میکنند. به گفته او، بخشی از صاحبان این کسبوکارها، به سمت پلتفرمهای داخلی رفتهاند، اما همین پلتفرمها هم بهخوبی کار نمیکنند و از میزان فروش آنها در این پلتفرمها بیخبر است: «شاید بتوان از طریق برگزاری نمایشگاههای مختلف، این کسبوکارها را نجات داد. یعنی دوباره به بازارهای حضوری و فروش سنتی محصول بازگشت.» به گفته او کسبوکار زنان در روستا، بهطور مستقیم به سبد خانواده آنها ارتباط دارد. این افراد پیش از این هم در زمینه فروش مشکل داشتند چراکه فروش محلی خیلی پاسخگو نیست و بهترین روش همان فروش از طریق فضای مجازی بود.