bato-adv
کد خبر: ۶۰۹۳۹۰

از «مائو» تا «شی» و از «خیز» به «جهش»

از «مائو» تا «شی» و از «خیز» به «جهش»
برخی می‌گویند «شی» اگر با این دست‌فرمان جلو رود احتمالا وارد دورانی از «افول» یا «تنش درونی» شود.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۲ - ۲۴ بهمن ۱۴۰۱

از «مائو» تا «شی» راه درازی پیموده شده و تحولات شگرفی رقم خورده است. آن «شاهراه طلایی کمونیسم» (به تعبیر مائو) به «سوسیالیسمی با مختصات چینی» در ادبیات «شی جین‌پینگ» رسیده است. البته پس از دنگ شیائوپینگ نام‌های دیگری هم وجود داشت که چین را از مرحله «خیز» به «جهش» (در دوران «شی») رساندند.

به گزارش دنیای اقتصاد، «جیانگ زمین» خیز اقتصادی را یک گام جلوتر برد و با طرح دکترین «همسایه خوب» و «دیپلماسی قدرت‌های بزرگ» تلاش کرد تا محیط امن در خارج به‌وجود آورد تا هم فرآیند بهبود اوضاع در داخل را پیش گیرد و هم در بعد خارجی چهره کشورش را بهبود بخشد.

«هو جین‌تائو» هم با طرح «دیپلماسی حاشیه‌ای» تمرکز سیاست خارجی چین را بر تنش‌زدایی با همسایگان قرار داد تا وجهه چین را نزد همسایگان بهبود بخشد و با «دیپلماسی بینا منطقه‌ای» کوشید تا منافع دیپلماتیک را فراتر از شرق آسیا دنبال کند و گستره روابط را تا آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین و اروپا هم برساند. دوره «شی»، اما دوره جهش در اقتصاد چین بود.

در این دوره بود که «سوسیالیسم با مختصات چینی» به‌عنوان دکترین «شی» چین را به مرحله جهش رساند. بااین‌حال، یک دیدگاه بر این باور است که «شی» با سخن گفتن از «ورود چین به عصر جدید قدرت» از سیاست محتاطانه اسلافش فاصله گرفته و در عمل کشورش را در سیبل حملات قرار داد.

«شی» با توسل به سیاست «مرد قدرتمند» این شائبه را به وجود آورد که ممکن است چین به «حاکمیت تک‌نفره» یا «دیکتاتوری فردی» دوران مائو رجعت کند. ظواهر البته چنین نشان می‌دهد که چنین امری محقق شده است؛ چراکه «شی» بر خلاف اسلاف خود، دوره سوم ریاست‌جمهوری خود را آغاز کرد. آیا دوران «شی» دوران بازگشت به سنت‌های مائوئیستی و حاکمیت تک‌نفره و رجعت به اقتدارگرایی است؟ آیا روح «مائو» در کالبد «شی» حلول کرده است؟ برخی می‌گویند «شی» اگر با این دست‌فرمان جلو رود احتمالا وارد دورانی از «افول» یا «تنش درونی» شود. حقیقت چیست؟

روز یکشنبه ۶اسفندماه۹۶ اعلام شد که دولت چین محدودیت زمانی ریاست‌جمهوری را برخواهد داشت. این اقدام راه را برای حکومت مادام‌العمر رفیق «شی» هموار کرد. تحلیلگران می‌گویند آنچه نمایش قدرت مطلق رئیس‌جمهور تلقی می‌شود، می‌تواند به نقطه‌ضعف یا نشانه‌ای از ضعف نظام حکمرانی تبدیل شود؛ چراکه «شی» اجازه ظهور یک رقیب سیاسی بالقوه را نمی‌دهد.

برخی تحلیلگران معتقدند که حذف محدودیت زمانی برای رئیس‌جمهور و دادن اقتدار مطلق و ریاست مادام‌العمر به او موجب بی‌ثباتی آینده در این پرجمعیت‌ترین کشور جهان می‌شود؛ زیرا جانشینانی که در جست‌وجوی قدرت در حزب کمونیست هستند همگی تحت سلطه رئیس‌جمهور قرار دارند. این قدرت مطلق او را «مقصر مطلق» در برابر شوک‌های اقتصادی دانسته و رئیس‌جمهور را در برابر بحران‌های سیاسی خارجی هم آسیب‌پذیر می‌سازد.

به دنبال مرگ مائو در سال۱۹۷۶، جانشینانش از نظام سیاسی تک‌نفره به‌سوی «نظام اجماعی» گذار کردند که در آن مجموعه‌ای از مقام‌های حزبی عالی‌رتبه در قدرت سهیم هستند. این امر موجب گذار نسبتا مستقیم قدرت از «جیانگ زمین» به «هوجین تائو» و به «شی جین پینگ» شد و هر یک دو دوره ۵ساله حکومت کردند. «شی» در همان دوره ۵ساله اول خود نشان داد که قصد بر هم زدن این بنا را دارد.

او این را به رهبری مرکزی حزب اعلام کرد و رسانه‌ها نیز شروع به ساختن تصویری عمومی از او کردند و پس از مائو او را قدرتمندترین رهبر چین جا زدند. کار به‌جایی رسید که در موزه‌های چین عکس «شی» جایگزین عکس «دنگ» شد و در عمل رسانه‌ها به «کیش شخصیت»‌ی از «شی» دامن زدند که او را «مائوی قرن ۲۱» معرفی می‌کرد. این تصویرسازی از او با ورود «اندیشه شی» به قانون اساسی حزبی به اوج رسید.

پنج‌ساله دوم وی سال۲۰۲۳ به پایان رسید و وی در عمل دوران سوم ریاست خود را آغاز کرد. «مارگارت لوییس»، استاد حقوق و متخصص قانون اساسی چین در دانشگاه «ستون هال» می‌گوید: «در دوران شی شاهد فقدان تقسیم قدرت حتی در میان رهبران عالی حزبی بودیم. رویکرد او تحکیم قدرت است و بس.»

این می‌تواند برای او در بلندمدت مشکل‌ساز شود. اگرچه چین به معنای سنتی کلمه فاقد نهاد‌های دموکراتیک است، اما کنترل‌ها و توازن‌هایی در داخل حزب وجود دارد که ۳۵سال این حزب را سرپا نگه‌داشته و آن را قادر ساخته تا دوام آورد و نسبت به رژیم‌های کمونیستی دیگر و مشکلاتی که آن‌ها را در برگرفته از پایداری بیشتری برخوردار باشد. «جان سولیوان» مدیر موسسه سیاست چین در دانشگاه ناتینگهام می‌گوید: «شی رئیس‌جمهور و رئیس دولت باقی خواهد ماند و به‌این‌ترتیب نهادینه کردن گذار قدرتی را که ۳۵سال حزب را سر پا نگه داشته است، خنثی می‌سازد.»

بسیاری از متخصصان بر این باورند که جناح‌هایی مانند «گروه شانگهای» در داخل حزب وجود دارند که (اطراف «جیانگ زمینِ» فقید جمع شده بودند و) نقش مانع را در برابر بلندپروازی‌های «شی» ایفا می‌کنند. با این حال، با درگذشت «زمین» بی‌تردید از اهمیت این گروه کاسته خواهد شد. این باور وجود دارد که هدف اصلی کمپین ضد فسادی که «شی» آن را رهبری می‌کرد، تعقیب دشمنان حزبی و رقبای بالقوه بود. سولیوان معتقد است تحکیم قدرت از سوی «شی» نیازمند سطوح بالایی از سرکوب هم در جامعه و هم در داخل حزب است. البته گام اول در این سرکوب در محدود کردن فضای مجازی و رسانه‌ای (اعم از روزنامه‌ها و تلویزیون) برداشته شده است.

در رسانه‌های مجازی هرگونه وب‌سایت، هشتگ یا طنزی که به‌نوعی با محدودیت زمانی شوخی کرده یا آن را به سخره گرفته باشد به‌شدت برخورد می‌شود. تحلیلگرانی مانند سولیوان بر این باورند که چنین اقداماتی می‌تواند مخالفت داخلی در حزب را برانگیزد و چه‌بسا به نزاع خونین حزبی در بلندمدت تبدیل شود. در این صورت، شاید چین با رشد اقتصادی بالا وداع کند و بازی قدرت در عرصه شطرنج سیاسی بتواند بر فضای اقتصادی این کشور هم تاثیر بگذارد. چنین است که برخی تحلیلگران [البته با بدبینی]از «کره‌شمالی شدن چین» سخن به میان آوردند و سرنوشت کره‌شمالی را برای پکن محتمل دانسته‌اند.

برخی هم معتقدند این اقدام از سوی «شی» اقدامی شجاعانه است؛ چراکه می‌خواهد کنترل حزب بر جامعه در حال نوسازی را تقویت و چین را به جایگاه درست خود در جهان بازگرداند. رئیس‌جمهور چین در این راستا ادعای خود بر دریای جنوبی چین را تقویت کرده، ابتکار «یک کمربند، یک جاده» را شروع کرده، ارتش را از نو سازمان‌دهی کرده، امنیت داخلی را ارتقا داده و خلوص ایدئولوژیک را در مدارس و رسانه‌ها پیاده کرده است.

به این وسیله، او بر این باور است که می‌تواند چین را به صحنه سیاست بین‌الملل وارد سازد. این گمان تقویت‌شده که «شی» در مسیر هم‌قطارانی مانند پوتین و اردوغان به‌پیش می‌رود تا کنترل و توازن قدرت را بی‌اثر کرده و در نهایت قانون اساسی را زیر پا بگذارد. اگر چنین شود و چین دچار رجعت به گذشته و سنت‌های مائو شود، در عمل چین را در بدترین حالت در مسیر «افول» و در بهترین حالت، این کشور را در آستانه «تنش درونی» و کشمکش بر سر قدرت قرار خواهد داد. «ژانگ مینگ» مورخ بازنشسته دانشگاه رنمین در پکن می‌گوید: «شی قطعا باقی می‌ماند. در چین او هر کاری بخواهد، می‌تواند انجام دهد.»

او هم‌اکنون دبیر کل حزب و فرماندهی کل قواست؛ پست‌هایی که هیچ محدودیتی ندارند. «کارل مینزنر» استاد حقوق در دانشگاه فوردهام در نیویورک می‌گوید: «این اقدام شی [شروع دوره سوم ریاست‌جمهوری]نوعی گسست از هنجار‌های سیاسی است که می‌تواند عصر اصلاحات در چین را به عقب بازگرداند. خطرات این اقدام چیست؟ در کوتاه‌مدت، تمام خطرات از تمرکز بیش‌ازحد قدرت در دستان یک فرد برمی‌خیزد. در بلندمدت مساله این است که این گسست در هنجار‌های سیاسی تا کجا می‌تواند به‌پیش برود.» بااین‌حال، رویکرد اقتدارگرایانه «شی» که در خاطره چینی‌ها یادآور رویکرد اقتدارگرایانه مائو است باعث واکنش‌هایی در چین شده است.

چندی پیش پروفسور «شو ژانگ رون»، استاد حقوق در دانشگاه Tsinghua در پکن، مقاله‌ای نوشت که در رسانه‌های چینی بازتاب یافت. او در این مقاله، صریح‌ترین انتقاد‌ها را از دولت چین و سیاست‌های «شی» مطرح کرد. پروفسور مذکور به‌طور مستقیم نامی از «شی جین پینگ» نبرد؛ اما از او با عنوان «آن مقام» یاد کرد و وی را متهم کرد به اینکه چندین سال اصلاحات را خنثی کرده و دوباره چین را به دوران سیاست‌های خودکامه و دیکتاتوری به سبک مائو بازگردانده است. پروفسور «شو» نوشته بود: «پس از ۴۰ سال اصلاحات، در حال بازگشت به رژیم کهن هستیم.»

این استاد دانشگاه در بخشی از مقاله خود نوشته بود: «حزب به‌شدت در حال ساختن بت جدیدی است و در این فرآیند، چهره‌ای از یک «توتالیتاریسم مدرن» چینی را به دنیا نشان می‌دهد.» این استاد حقوق یکی از چندین روشنفکر ناراضی و یکی از صدا‌های مخالف در چین است.

«ژی ژونگ یون» یک عالم سیاسی در مقاله‌ای جنگ تجاری چین و آمریکا را به گردن «شی» انداخت و گفت: ناکامی دولت در اجرای اصلاحات مسبب این جنگ تجاری بود. «ونگوانگ سان»، استاد بازنشسته در دانشگاه شاندونگ هم در مقاله‌ای از «شی» خواست تا پول خرج کردن در خارج را برای پروژه‌هایی مانند «یک کمربند، یک جاده» متوقف سازد و این پول را در عوض در داخل خرج کند.

به‌هر روی، محدودیتی که در دوران دنگ شیائوپینگ در قانون اساسی این کشور وارد شده بود (محدود بودن رئیس‌جمهور به دو دوره زمامداری) به دست هم‌قطاران حزبی برداشته شد. تمرکز قدرت در دست «شی» که از زمان زمامداری مائو بی‌سابقه است اسباب نگرانی بسیاری از کارشناسان شده به‌گونه‌ای‌که برخی آن را «پاشنه آشیل» شی، حزب کمونیست و چین می‌دانند. سال۱۹۸۲ دنگ شیائوپینگ، با عبور از هرج‌ومرج ناشی از زمامداری مائو به تغییر قانون اساسی جمهوری خلق چین اقدام کرد.

محدود کردن دوره زمامداری یک رئیس‌جمهور با این هدف پیش‌بینی‌شده بود که مانع از شکل‌گیری حکومت دیکتاتوری مادام‌العمر در این کشور شود. احتمال بازگشت «دیکتاتوری مادام‌العمر» چینی‌ها را نگران آینده کشور ساخته است. چنین است که برخی روز یکشنبه ۱۱مارس۲۰۱۸ را روز مهمی در تاریخ جمهوری خلق چین می‌پندارند. روزی که راه برای تمرکز قدرت سیاسی و اقتدار فردی رهبری چین هموار شد.

مخالفان شی جین‌پینگ عملکرد او را نوعی کودتای نرم ارزیابی کرده‌اند، معتقدند که او خواستار ایجاد حکومتی اتوکراتیک (استبداد فردی) در چین است. «ویلی لام» محقق در بنیاد جیمزتاون و استاد میهمان در مرکز مطالعات چین در دانشگاه چینی هنگ‌کنگ، می‌گوید: «از سال ۲۰۱۲ که شی قدرت را به دست گرفته است برای اولین بار است که از داخل حزب نسبت به او واکنش منفی نشان داده می‌شود؛ این مخالفت شامل طیفی از متفکران لیبرال تا محافظه‌کار می‌شود.» این واکنش منفی به شکل‌های دیگر هم بروز داده می‌شود.

گروهی از دانش‌آموختگان دانشگاه Tsinghua خواستار اخراج استادی شدند که از ظهور «ابرقدرت بزرگ جهان» یعنی چین سخن گفته بود. این استاد که «هو آنگانگ» نام داشت، در مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها اعلام کرده بود که چین در قدرت اقتصادی و دانش تکنولوژیک از آمریکا پیشی گرفته است.

او یکی از چند دانشگاهی است که سخنان «شی» مبنی بر «ورود چین به عصر جدید قدرت» را تکرار می‌کردند. این دانش‌آموختگان در نامه خود اعلام کردند: «هو درباره خط‌مشی دولت مغلطه می‌کند و باعث می‌شود دیگر دولت‌ها درباره چین محتاط باشند و همسایگان از چین بترسند. در مجموع، سخنان او لطمه به کشور و مردم است.» «جیا کینگ گو» استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه پکن در یک انجمن در پکن گفت: «چین باید رویکرد ملایم‌تری در تعامل با مسائل بین‌المللی اتخاذ کند. این فضا را مطرح نکنید که ما می‌خواهیم جایگزین الگوی آمریکایی شویم.»

چین با وجود قرار گرفتن در مدار تجارت آزاد، همچنان اقتدارگرا باقی مانده است. پر بیراه نیست اگر چین را یک استثنا بنامیم. این باور در میان برخی تحلیلگران هست که هر چه کشور‌ها از لحاظ اقتصادی قوی‌تر شوند و پیوندهایشان با جوامع دیگر گسترش یابد، میل بیشتری برای حرکت به‌سوی دموکراسی می‌یابند. اما چین چنین نیست. این کشور از موفقیت اقتصادی خویش برای خرید مشروعیت استفاده می‌کند و همزمان مخالفان را سرکوب می‌کند و فضای سیاسی را می‌بندد.

«دیوید شامبو» چین‌شناس برجسته می‌گوید: «اقتدارگرایی روزافزون چین پاسخی است به فشار از پایین.» اگرچه چین به کلوب قدرت‌های بزرگ پیوسته است، اما آمریکایی‌ها هنوز حذر دارند که این کشور را در زمره قدرت‌های بزرگ ببینند. در سال۲۰۱۶ کاخ سفید به پنتاگون دستور داد که استفاده از عبارت «رقابت قدرت‌های بزرگ» را متوقف سازد. هدف، کم‌اهمیت انگاشتن نقش چین بود.

گویی آمریکایی‌ها در یک پارادوکس گیر افتاده‌اند: از یکسو به چین بها می‌دهند و می‌کوشند از نفوذ این کشور در سطح جهان بهره ببرند و از سوی دیگر، به دنبال کوچک یا کم‌اهمیت جلوه دادن نقش این کشور هستند. درهرحال، چین به جایگاهی رسیده است که به او صفت «موتور محرکه اقتصاد جهانی» را داده‌اند. چنین به‌نظر می‌رسد که دیگر بحث تهدید چین مطرح نباشد. اکنون جهان به این باور رسیده است که اگر رشد اقتصادی «کارخانه جهان» آهسته یا متوقف شود، جهان دچار بحران اقتصادی خواهد شد.

اکنون ترس از فروپاشی یا بن‌بست اقتصادی چین است. اگر این کشور دچار فروپاشی اقتصادی یا بن‌بست طولانی اقتصادی شود، جهان به تکاپو برخواهدخاست تا رشد جهانی را تضمین کند. اگر این کشور دچار آشفتگی سیاسی شود، ترکش‌های آن فقط محدود به داخل این کشور نخواهد بود.

این امر می‌تواند موجب فاجعه در داخل و بی‌ثباتی در بخش‌های بزرگی از آسیا شود. نتیجه اینکه، درگیر شدن چین در بحران‌های سیاسی و اقتصادی داخلی (به دنبال گسست از اجماع سنتی نخبگان چینی و توسل به اقتدارگرایی از نوع شی) می‌تواند به پرخاشگری بین‌المللی این کشور منجر شود. از نظر آمریکا، یکی از بدترین سناریو‌های احتمالی نه دیگر «ظهور چین» بلکه رکود یا فروپاشی داخلی آن است که تبعاتی منطقه‌ای و جهانی خواهد داشت.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین