در شرایطی که مردم با همه تنگناهای معیشتی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند، تحمل و پذیرش چنین وضعیت نگرانکنندهای در محیط آموزشی خارج از توان ذهنی آنان است. نگرانی از چنین مشکلاتی و درخواست برای مدیریت آنها، چیزی نیست که با گذر زمان به فراموشی سپرده شود.
اصغر میرفردی در روزنامه اعتماد نوشت: مدتی است در برخی آموزشگاهها، مسمومیتهای گروهی به صورت پیاپی رخ میدهند. در روزهای گذشته، این رخداد غیرمنتظره و خطرناک در شهر قم، پرشمار شده است. در این زمینه، چند پرسش بنیانی پیش میآید: چرا چنین رخداد ناگوار و دور از انتظاری بدین شکل در جامعه رخ میدهد؟ البته، هر جای دیگری نیز اگر چنین مشکلی رخ میداد، برای نمونه در ادارات، پادگانها، دانشگاهها، مراکز ورزشی، مراسمها و آیینها یا حتی در رستورانها، چنین رخدادی نگرانکننده است و سوال برانگیز.
پرسش دوم، اینکه چرا چنین رخدادی در شهری، چون قم تکرار میشود؟ مشکل از حوزه مدیریت شهری است؟ یا مشکل از حوزه مدیریت آموزشی است؟ اگر از شهر است، چرا تنها در مدرسهها چنین پدیده نامیمونی رخ میدهد؟ اگر از مدرسه است، چه تحولی در مدرسهها انجام شده که شاهد این پدیده هستیم؟ پرسش سوم، اینکه چرا با این همه دستگاه عریض و طویل و رشتههای تخصصی و فعالیتهای بینرشتهای، چون پدافند غیرعامل، چنین رخدادهای نگرانکنندهای به صورت پیاپی تکرار میشوند و نه گزارش روشنی از چیستی و چرایی این پدیدهها به مردم داده میشود و نه تدبیر و اقدام کارآمدی برای کاهش چنین مشکلاتی انجام میشود؟ بدیهی است، با پرشمار شدن یک رخداد، دیگر نمیتوان آن را یک حادثه دانست، زیرا حادثه به گونه تک موردی رخ میدهد.
برای شناخت چنین پدیدهای، بیش از آنکه نیاز به شناخت ویژگیهای حادثه باشد، نیاز به شناخت زمینهها و انگیزههای انجام آن وجود دارد. اگر مدرسه جای امنی، در زمینههای سلامت جانی و آرامش روانی برای دانشآموزان نباشد، کجا باید دنبال جای امن و ایمنی برای آنها بود؟ اگر مسوولان یک «آن»، خودشان را جای خانوادههای دانشآموزان قرار دهند، دچار نگرانی و اضطراب نمیشوند؟
جایگاه مسوولیتپذیری و مدیریت مدیران آموزشی و در مرتبه بعد مدیران اجرایی در این زمینهها، کجاست؟ گویی مدرسهها رها شدهاند و مدیران محترم آموزش و پرورش، در پی هر رخدادی تنها به فکر تغییر برنامههای آموزشی و محتوای کتابهای درسی میافتند؟! امنیت جسمی و زیستی دانشآموزان، کجای برنامههای آموزشی قرار دارد؟ آیا چنین شماری از مسمومیتها، پرسشبرانگیز و ابهامگونه نیست که مدارس یکی پس از دیگری، دچار این مشکل میشوند؟ چنین رخدادهای نگرانکنندهای، از یکسو و نبود شفافیت و پاسخگویی و همچنین اقدام کارآمد برای پایان یافتن این رخدادها، از سوی دیگر، مردم را بیش از یک رخداد تصادفی نگران میسازد.
گویی یک برنامه خطرناکی است که دومینووار در مدرسهها خود را نشان میدهد. این شرایط رمزآلود چیست؟ الی ماشاءالله برای امور گوناگون اتاق فکر، شورا و کارگروه وجود دارد، آیا مسوولان از شناسایی، معرفی و مدیریت چنین مشکلی که محیط مدرسه را برای دانشآموزان ناامن و برای خانوادههای آنها دلهرهآور ساخته است، ناتوانند؟ پس چگونه از مدیریتهای نمونه و افق روشن برای آینده سخن میگویند؟ سلامت جسمی و روانی هر فردی مقدم بر پیشرفت علمی، آموزشی و اجتماعی وی است.
اگر در سایه ندانمکاریها یا اقداماتی که ماهیت و ریشه آنها بیان نمیشود، محیط آموزشی به تله وحشت تبدیل شود، دیگر آموزش نسل جوان و نوجوان چه معنایی دارد؟ آیا چنین وضعیت مبهم و مرموزی، به دلسردی دانشآموزان از تحصیل منجر نخواهد شد؟ اگر واقعا تحصیل دانشآموزان به ویژه دانشآموزان دختر ضرورت دارد، که همینگونه است و اگر مسوولان، آموزش اثربخش را بسان یکی از اهداف و رسالتهای کاری خود میدانند، چرا محیط آموزشی برای دانشآموزان ناامن میشود و بدینگونه زمینهای فراهم میشود تا احساس امنیت آنان و خانوادههایشان به کمترین اندازه ممکن فروکاسته شود؟ جامعه منتظر پاسخگویی مسوولان است.
در شرایطی که مردم با همه تنگناهای معیشتی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند، تحمل و پذیرش چنین وضعیت نگرانکنندهای در محیط آموزشی خارج از توان ذهنی آنان است. نگرانی از چنین مشکلاتی و درخواست برای مدیریت آنها، چیزی نیست که با گذر زمان به فراموشی سپرده شود.