اعضای باند سرقت چمدان سنگهای ۹۰ میلیارد تومانی و زورگیران خشن که ۲۰۰ گوشی سرقت کردهاند، متهمانی بودند که در دو عملیات جداگانه از سوی کارآگاهان اداره آگاهی پایتخت بازداشت شدند.
به گزارش ایران، با اعلام خبر «سرقت زمرد» به ارزش ۹۰ میلیارد تومان با شگرد بیهوشی در شرق تهران، موضوع رسیدگی به پرونده در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی قرار گرفت.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: تحقیقات ابتدایی نشان داد، ۲ مرد جوان با مالباخته در خانهای در شرق تهران قرار ملاقات گذاشته و در این قرار با خوراندن غذای مسموم، وی را بیهوش و اقدام به سرقت زمردهای مالباخته به ارزش ۹۰ میلیارد تومان کردهاند. کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی در نخستین گام با بهرهگیری از شیوههای کشف نوین جرم و روشهای علمی، هویت ۲ متهم پرونده را شناسایی کردند و متوجه شدند سردسته این باند از زندان، همدستانش را با تلفن همراه هدایت میکرده است.
با شناسایی سردسته باند در زندان وی برای تحقیقات به اداره پنجم پلیس آگاهی منتقل شد و در بازجوییها مخفیگاه ۲ مرد جوان نیز شناسایی شد و پس از هماهنگیهای لازم با مرجع قضایی موفق به دستگیری متهمان در یک عملیات منسجم شدند. زمردهای مسروقه نیز از مخفیگاه متهمان کشف شد.
صاحب زمردهای میلیاردی که خود را معاون اتحادیه طلا و جواهر تهران معرفی کرد در تشریح این ماجرا به «ایران» گفت: شهاب، ۸ سال قبل آبدارچی شرکتم بود او چند ماهی برای من کار کرد و سپس به بهانه اینکه میخواهد یک نمایشگاه خودرو راهاندازی کند از پیش من رفت. اما مدتی بعد به من گفتند که در ترکیه گالری طلا و جواهرات دارد. مدتی بعد هم میثم، دوست شهاب به اتحادیه آمد و مدعی شد که نیاز به سنگهای قیمتی الماس و زمرد و یاقوت دارند. چندین بار سنگهایی در حدود ۲۰۰ میلیون تومان خرید و به این ترتیب با گذشت حدود ۷ ماه اعتماد مرا به خود جلب کرد.
او ادامه داد: من خودم کلکسیونر سنگهای قیمتی مثل الماس، یاقوت، زمرد و... هستم.
قبلاً جواهر فروشی داشتم، اما مدتی است جواهرفروشیام تعطیل است. یک روز شهاب با چند شماره موبایل که خطهای رندی بودند و با پیش شماره یک شروع میشدند با من تماس گرفت. به طوری که من اصلاً تصور نمیکردم او در زندان باشد و فکر میکردم طلافروشی در خارج از کشور دارد در نهایت قرار شد به ازای خرید کلکسیون سنگهای قیمتی من ۱۰ خودروی مدل بالا شامل بنز، لندکروز، لندرور و لکسوز را به نام من در دفترخانه بزنند. روز حادثه من با کلکسیون سنگ هایم به شرکت میثم رفتم او چندین چک به من داد که بعد فهمیدم چکها بلامحل بودند.
میثم و دوستش با غذای مسموم از من پذیرایی کردند زمانی که به هوش آمدم از متهمان و چمدان سنگ هایم خبری نبود. من هم موضوع را به پلیس خبر دادم.
مدتی بعد متوجه شدم در حال فروش سنگهای قیمتی من به افراد مختلف هستند که بالاخره دستگیر شدند، اما سنگهایی که از مخفیگاه آنها کشف شده تمام سنگهای من نیست و مقداری از آنها به فروش رفته است. اعضای این باند علاوه بر سرقت سنگهای من، از همکارانم نیز سرقت کردهاند.
شهاب، سردسته باند اظهاراتی متفاوت از شاکی بیان کرد و گفت: من سنگتراشی داشتم. شاکی سنگ هایش را پیش من میآورد تا برش بزنم. من آبدارچی او نبودم. بعد هم نمایندگی فروش محصولات یکی از شرکتهای خودروسازی را داشتم و سال ۹۵ من حدود ۳۰۰ خودرو پیش خرید کردم. اما از آنجایی که این خرید و فروش هایم باعث برهم زدن نظم بازار شده بود مرا به اتهام اخلال در نظام اقتصادی دستگیر کرده و به زندان افتادم و محکوم به اعدام شدم. اما بعد از ۴ سال از جرم اخلال تبرئه شدم و به ۹ سال حبس محکوم شدم و باید وثیقهای ۱۶ میلیارد تومانی میگذاشتم تا از زندان بیرون بیایم.
با شاکی چطور در تماس بودی؟
من، چون پول داشتم در زندان گوشی خریدم. خانوادهام به من خبر دادند که شاکی با آنها تماس گرفته و قصد فروش سنگ هایش را دارد. ظاهراً پول لازم بود، من هم با او تماس گرفتم و، چون خودم در زندان بودم میثم را معرفی کردم. برای اینکه مشکل او را حل کنیم، میثم با او تماس گرفت و به عنوان بیعانه دو سرویس طلا و ۷۰ میلیون تومان پول و یک چک دو میلیارد تومانی به عنوان ضمانت داد. قرار داد نوشتند و سنگها جابهجا شد و قرار بود یک ماشین هم به او بدهیم. اما بعد از چند روز گفت چک در سامانه ثبت نشده و پول را ندادید و سر پول بحث شد و بعد هم شکایت کرد. واقعیت ماجرا این بوده نه سرقت و آنچه شاکی گفته است.
تحصیلاتتان چیست؟
من لیسانس مهندسی پزشکی دارم و حتی اختراعی هم در این رابطه داشتم که ثبت شد.
دومین باندی که دستگیر شدند اعضای باندی هستند که سردستهاش نوجوانی ۱۷ ساله است. آنها سوار بر دو موتورسیکلت به همراه همدستانش راهی خیابانهای پایتخت شده و با تهدید چاقو و قمه زورگیری هایشان را اجرا میکردند. پسر نوجوان به کانون اصلاح و تربیت منتقل شد، اما یکی از همدستانش در رابطه با سرقتها به خبرنگار ما گفت: نیما، سردسته باند بود با اینکه سن و سالش از ما کمتر بود، اما او همه برنامههای سرقت را میچید. روزی ۵ میلیون تومان پول خرج میکرد و کلی برو بیا در محل داشت.
چه شد که شما همراه او شدید؟
هر روز به سراغمان میآمد و پولها را نشانمان میداد. هر روز یک مدل لباس تن میکرد و یک مدل عینک به چشم داشت و مدعی بود که پول تمام اینها را از سرقت بدست آورده است.
پس شما هم وسوسه شدید؟
نه میخواستیم جلوی او کم نیاوریم. ما برای خودمان کار داشتیم، هر چند که درآمد زیادی نداشت، اما نیما که به او نیما خطر میگفتند همیشه به ما میگفت شما جرأت ندارید کار خلاف کنید. اگر وارد این کار شوید کلی پول گیرتان میآید. مدام تحقیرمان میکرد که شما پول ندارید، لذتی از زندگی نمیبرید، چون جرأت ندارید.
شگردتان برای سرقت چه بود؟
دو موتوره در خیابانهای شهر پرسه میزدیم با دیدن سوژه مناسب نیما و یک نفر دیگر از موتور پیاده میشد و با تهدید رهگذران گوشی و کارتهای عابر بانک را سرقت میکرد حتی با تهدید رمز کارتها را هم میگرفتیم.
چطور دستگیر شدید؟
نیما چند روز قبل تصادف کرد و برای پیگیری کارش به کلانتری رفت، اما مأموران کلانتری تصویر او را به عنوان یکی از متهمان شناسایی کردند و به دام افتاد. بعد هم ما را لو داد. نیما حدود ۲۰۰ گوشی سرقت کرده است، اما ما با او در تمام سرقتها نبودیم و او همدستان دیگری هم داشت.