آرزوی ثروتمند شدن موجب شد بیش از ۱۰۰ هزار نفر خانه و کاشانهشان را رها کنند و عازم یک سفر طولانی و پرمخاطره شوند. بیشتر این جویندگان طلا ثروتمند نشدند، اما شمار قابلملاحظهای از آنها تصمیم گرفتند در آلاسکا و یوکان بمانند و به این ترتیب، جمعیت این مناطق به سرعت افزایش یافت.
به گزارش فرادید، بین سال ۱۸۹۷ و ۱۹۰۷، جویندگان طلا بیش از پنجاه کمپ استخراج طلا را در بخشهای مختلفی از آلاسکا برپا کردند که برخی از آنها از قبیل نوم و فِربَنکس بعدها به شهرهای بزرگی تبدیل شدند.
(صف ثبتنام برای دریافت مجوز معدنکاری در کلوندایک، سال ۱۸۹۸)
در ۱۶ آگوست ۱۸۹۶، یک جویندهی طلای آمریکایی به نام جورج کارمَک به همراه همسر، برادر همسر و برادرزادهاش داسون چارلی به مقصد جنوب رودخانهی کلوندایک عازم سفر شدند و در خلیچ کوچک بونانزا شروع به جستجوی طلا کردند. روشن نیست چه کسی طلا کشف کرد: جورج کارمَک یا برادر همسرش؛ اما گروه به توافق رسید که جورج کارمَک به عنوان کاشف اصلی معرفی شود زیرا همسر جورج و برادرش از یک قبیلۀ بومی بودند و ممکن بود مقامات آنها را به عنوان کاشف به رسمیت نشناسند.
در هر صورت، طلا در امتداد رودخانه در مقادیر زیاد وجود داشت. روز بعد در ادارهی پلیسی واقع در دهانهی رودخانهی فورتیمایل حق استخراج کارمک ثبت شد و اخبار آن به سرعت از آنجا به کمپهای دیگر استخراج در درهی رودخانهی یوکان منتشر شد. تا پایان ماه آگوست، معدنچیها تمام مسیر رودخانهی بونانزا را جستجو کردند. یک جویندهی طلا تا یکی از نهرهایی که به بونانزا میرسید و بعدها نهر اِلدورادو نام گرفت، پیش رفت و توانست منابع جدیدی از طلا را کشف کند که ثابت شد حتی از منابع طلای بونانزا هم غنیتر است.
در این به اصطلاح تب طلای کلوندایک، ۱۰۰۰۰۰ نفر سعی کردند خودشان را به ناحیهی زرخیز کلوندایک برسانند. از میان آنها تنها حدود ۳۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نفر موفق به انجام این کار شدند. سالهای اوج تب طلای این منطقه از تابستان ۱۸۹۷ تا تابستان ۱۸۹۸ بود. ماجرا از ۱۵ جولای ۱۸۹۷ در سانفرانسیسکو آغاز شد و دو روز بعد در سیاتل نخستین جویندگان طلا از کلوندایک بازگشتند و با خود مقادیر زیادی طلا با کشتیهای اِکسِلِزیور و پورتلَند آوردند.
در مطبوعات گزارش شد که مجموع ۱.۱۳۹.۰۰۰ دلار (معادل ۱ میلیارد دلار سال ۲۰۱۰) توسط این کشتیها آورده شد، اگرچه ثابت شد این مبلغ کمتر از میزان واقعی آن تخمین زده شده است. مهاجرت جویندگان طلا توجه زیادی به خود جلب کرد تا حدی که فروشندگان ملزومات بینراهی، نویسندگان و عکاسان را هم جذب این سفر کرد.
بیشتر جویندگان طلا برای رسیدن به نواحی زرخیز، مسیر بنادر دایی (Dyea) و اسکگوی (Skagway) در جنوبشرقی آلاسکا را در پیش گرفتند. اینجا، «کلوندایکرها» هم میتوانستند از دو مسیر چیلکوت یا وایتپَس به مقصد رودخانهی یوکان بروند و تا کلوندایک قایقرانی کنند. مقامات کانادایی از جویندگان طلا خواسته بودند برای یک سالشان غذا بیاورند تا گرفتار قحطیزدگی نشوند. در مجموع، تجهیزات سفر به کلوندایک نزدیک یک تن وزن داشت که بیشتر آن را در چند مرحله خودشان حمل میکردند. انجام این کار و رویارویی با مناطقه کوهستانی و آب و هوای سرد به این معنا بود که کسانی که در برابر این سختیها ایستادگی کردند و تسلیم نشدند تا تابستان سال ۱۸۹۸ به مقصد نرسیدند و زمانی هم که رسیدند فرصتهای کمی برایشان باقی مانده بود و بسیاری از آنها نیز با ناامیدی مواجه شدند.
برای جا دادن این جویندگان طلا، شهرهای پررونق در امتداد مسیرها ساخته شدند. شهر داوسون در محل تلاقی رودخانههای کلوندایک و یوکان تاسیس شد. این شهر از جمعیت ۵۰۰ نفری در سال ۱۸۹۶ به جایی رسید که در تابستان ۱۸۹۸ نزدیک ۳۰۰۰۰ نفر را در خود جای داد. شهر دورافتاده و غیربهداشتی داوسون که از چوب ساخته شده بود آتشسوزی، قیمتهای بالا و بیماریهای همهگیر را از سر گذراند. با وجود این، ثروتمندترین جویندگان طلا در میخانهها به افراط مینوشیدند و قمار میکردند.
از سوی دیگر، بومیان هان (Hän) نیز از این تب طلا متاثر شدند و به اجبار به قرارگاهی منتقل شدند تا برای جویندگان طلا جا باز شود. بسیاری از بومیان در این جابجایی جانشان را از دست دادند.
از میان ۳۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نفری که در ایام تب طلا به شهر داوسون رسیدند، تنها حدود ۱۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر بالاخره جویندهی طلا شدند. از میان آنها، بیش از ۴۰۰۰ نفر هم به طلا دست نیافتند و فقط چند صد نفر از آنها ثروتمند شدند. نهرهای بونانزا، اِلدورادو، هانکِر و دومینیون همگی تصاحب شدند و تا جولای ۱۸۹۸ تقریباً ۱۰۰۰۰ ادعا توسط مقامات ثبت شد.
روند آمادهسازی استخراج طلا با پاک کردن زمین از پوشش گیاهی آغاز میشد. سپس به امید یافتن رگههای طلا، چاههای اکتشافی روی زمین حفر میشد. اگر این چاهها مولد ثروت به نظر میرسیدند، حفر مناسب تا رسیدن به سنگ بستر آغاز میشد؛ یعنی جایی که بیشترین میزان طلا آنجا کشف شده بود. عملیات حفر چاه نیز به منظور نیاز احتمالی به تغییر مسیر حفر با دقت نظارت میشد. در آب و هوای سرد کلوندایک، لایهی منجمدی در ۱.۸ متری (۶ فوت) زیر سطح وجود داشت.
از دیدگاه سنتی، این به آن معناست که معدنکاری در این منطقه تنها در طول ماههای تابستانی انجام میشود، اما فشار تب طلا چنین تاخیری را قابلقبول نمیدانست. اواخر قرن نوزدهم، برای حل این مشکل فناوریهای لازم وجود داشت، از جمله معدنکاری هیدرولیک (وابسته به نیروی محرکهی آب)، لایهبرداری و خاکبرداری زیرآبی، اما امکان بردن این تجهیزات سنگین در بحبوحهی تب طلا به کلوندایک وجود نداشت. در عوض، معدنکاران برای نرم کردن زمین تا عمق حدوداً ۱۴ اینچ و سپس برداشتن سنگریزههای حاصل از آن، به ناچار به آتشِ چوب متکی بودند. این فرایند تا زمانی تکرار میشد که به طلا میرسیدند. از نظر تئوری، چال معدن به واسطهی لایهی منجمد اعماق زمین به استحکام نیاز نداشت، اگرچه در عمل، گاهیاوقات آتش این لایهی منجمد را ذوب میکرد و سبب فروپاشی چال میشد.
آتش موجب تولید گازهای سمی میشد که باید آنها را با باددم یا ابزار دیگر خارج میکردند. خاک حاصل این کار پس از بیرون آوردن از چاه در هوای زمستان به سرعت یخ میزد و به همین دلیل انجام این کار فقط در ماههای گرم تابستان شدنی بود. جایگزین موثرتر «یخزدایی بخار» بود که بین سالهای ۱۸۹۷ و ۱۸۹۸ ابداع شد. در این روش از یک کوره برای پمپ کردن مستقیم بخار به زمین استفاده میشد، اما از آنجا که این کار به تجهیزات اضافه نیاز داشت، تکنیک پرکاربردی در سالهای تب طلا نبود.
در ماه تابستان، از آب برای سنگشویی و زرگیری استفاده میشد، چون طلای سنگینتر را از شن و سنگریزه جدا میکرد. این کار مستلزم این بود که معدنکارها آبرو بسازند. این آبروها زنجیرهای از جعبههای چوبی به طول ۴.۶ متر بودند که از طریق آنها، خاک شسته میشد. برای هر عملیات معدنکاری، به ۲۰ عدد از این جعبهها نیاز بود. آبروها نیز به آب زیادی احتیاج داشتند که معمولاً با ایجاد سد و نهرآب یا لولهی نفتی ساخته میشد، اما این روش در تپهها کاربرد نداشت، چون امکان پمپ آب به آن ارتفاع وجود نداشت. معدنکاران این نواحی از غلتانک استفاده میکردند؛ جعبههایی که مثل گهواره به عقب و جلو حرکت میکردند تا حرکت لازم برای جداسازی طلا از سنگریزه و خاک را ایجاد کنند.
در نهایت، خاک طلای بدست آمده را به خارج از کلوندایک میبردند و آن را در قبال پول کاغذی به ارزش ۱۶ دلار (۴۳۰ دلار) به ازای هر اونس تروی از طریق یکی از بانکهای اصلی دایر در شهر داوسون معامله میکردند یا صرفاً در معامله با تاجران محلی، به شکل پول از آن استفاده میکردند.
کمکم روزنامههایی که سبب جذب بسیاری از افراد به کلوندایک شده بودند علاقهشان را به تب طلا از دست دادند. در تابستان سال ۱۸۹۹، اطراف نوم (Nome) در غرب آلاسکا طلا کشف شد و بسیاری از جستجوگران طلا، کلوندایک را به مقصد این ناحیهی جدید زرخیر ترک کردند و به این ترتیب، تب طلای کلوندایک پایان یافت و شهرهای پررونق این ناحیه و جمعیتشان دچار افول شدند. با آمدن تجهیزات سنگینتر به منطقه در سال ۱۹۰۳، تولیدات معادن طلای کلوندایک به اوج خود رسیدند و امروزه تنها جاذبهی توریستی به رونق این منطقه کمک میکند.