محققان استخوانهای بجای مانده از ۶ خرس را تحلیل کردند که برخی از آنها قدمتی ۵۰،۰۰۰ ساله داشتند، استخوانهایی که در سه غار در رومانی پیدا شده بود. دانشمندان روی کلاژن فسیل شده داخل بقایای اسکلت این خرسها تمرکز کرده و آن را با کلاژن استخوان خرسهای گیاهخوار، گوشت خوار و غارنشین در دیگر نقاط اروپا مقایسه کردند. بر اساس نرخ انواع متفاوت نیتروژن در اسیدهای آمینه موجود در کلاژن، محققان دریافتند که Ursus spelaeus کاملاً گیاهخوار بوده است.
مخلوقات به دلایل بسیاری به شکل عجیب و باورنکردنی کنونی درآمده اند که نتیجه فرآیند پیچیده و طولانی تکامل در طول تاریخ بوده است. این دلایل شامل تغییرات در اکوسیستم ها، تغییر منابع غذایی و فراهم شدن شرایط جدیدی بود که با مرگ رقبا یا شکارچیان ایجاد شده بود.
به گزار روزیاتو، اما گاهی اوقات مادر طبیعت یک روز مست شده و چیزی بسیار عجیب خلق میکند، حتی بر اساس دیدگاه دانشمندانی که چیزهای بسیار عجیب قدیمی را کشف میکنند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ جانور بسیار عجیب دوران پیش از تاریخ آشنا کنیم که سازگاریهای باورنکردنی با طبیعت پیدا کرده و قابلیتها و ظواهر بسیار خاصی داشتند.
پرندگان اصولاً جزو دایناسورها هستند، اما انتقال بین این دو به شکلی بسیار تدریجی و ذره ذره شکل گرفته که پی بردن کامل به آن باعث سردرد میشود. مخلوق جدیدی که از این دوره سرگیجه آور تکامل حیوانات کشف شده، یک پرنده دایناسور با نوکی دندان دار با نام علمی Ichthyornis dispar است. این جانور یکی از آن حیوانات پیوند دهنده موسوم به «پرنده ریشه» است، زیرا به خوبی حد فاصل بین پرنده و دایناسور به نظر میرسد. این پرنده-دایناسور حدود ۱۰۰ میلیون سال پیش در منطقه کانزاس زندگی میکرد، زمانی که کانزاس یک دریاچه بود؛ و اگر چه این پرنده یک نوک باریک داشت، اما هنوز دندانهای دایناسوری خود را از دست نداده بود.
به جای آن، Ichthyornis dispar بهترین ویژگیهای هر دو موجود را داشت تا حیات دریایی دوران باستان را در وحشت فرو برد. او با نوک قفلی و دراز خود ماهیها را از عمق آب بیرون میکشید و سپس آنها را با دندان هایش و آوراره عضلانی دایناسوری اش خرد کرده و به یک خمیر خوشمزه تبدیل میکرد. چیزی که درون مغز این موجود وجود داشت نیز به اندازه ظاهرش اهمیت داشت. Ichthyornis dispar به شکلی باورنکردنی دارای یک مغز بزرگ بود که با نوک بزرگ و بلندش هماهنگی داشت. این ترکیب با این تئوری همخوانی ندارد که میگوید عضلات آرواره با بزرگ شدن جمجمه و مغز، کوچک میشوند. بدین ترتیب جای تعجب نداشت که این پرنده دایناسور باهوش و مرگبار آینده روشنی در پیش داشت.
سه میلیون سال پیش، جوندگان پیش از تاریخ عضلات بسیار قابل توجهی داشتند. یکی از این جوندگان به نام Josephoartigasia monesi که در منطقه کنونی اروگوئه میزیست قویترین آنها بود که جثهای ۱،۰۰۰ کیلوگرمی داشته و با یک گاو نر برابری میکرد. از تمام ویژگیهای منحصربفرد جوندگان، دندانهای نیش بزرگ و بلند واضحترین ویژگی آن هاست. خوکچه هندی غول پیکر J. monesi سلطان این جوندگان بود که دندانهای نیشی ۳۰ سانتیمتری شبیه عاج داشت که بسیار فراتر از دندانهای جوندگان هم دوره اش بود.
تنها دیدن این دندانهای عاج مانند برای دانشمندان کافی نبود، دانشمندانی که میخواستند بدانند شیوه کار این خوکچه هندی با چنین دندانهایی چه بود. با استفاده از آزمایشات سی تی اسکن، بازسازی مجازی و شبیه سازی کامپیوتری، محققان گاز J. monesi را بازسازی کرده و دریافتند که این خوکچه میتوانسته گازی به قدرت گاز یک ببر داشته باشد، اما نیروی وارد شده توسط عاجهای او سه برابر این میزان بود. احتمالاً J. monesi از عاج هایش برای خرد کردن و پاره کردن هر چیزی که مقابل آن قرار میگرفت استفاده میکرده است. او همچنین از عاج هایش برای شکافتن زمین و بیرون کشیدن غذاها استفاده میکرده، درست همان کاری که فیلهای امروزی انجام میدهند.
لاک پشتها جزو قدیمیترین موجودات سیاره زمین هستند، که بیش از ۲۵۰ میلیون سال است روی این کره خاکی زندگی میکنند. اما علیرغم عدم توافقات عمده، طبیعت در مورد طراحی لاک پشتهای پیش از تاریخ بسیار محافظه کارانه عمل کرده است. تنها استثنا، یک تکامل متفاوت در حدود ۷۶ میلیون سال پیش بود که یک لاک پشت عجیب با پوزه و دماغ خوکی شکل به نام Arvinachelys goldeni را خلق کرد. این لاک پشت در یوتا میزیست، در دورانی که آمریکای شمالی یک جزیره بزرگ به نام لارامیدیا بود. یوتا خود در دوران کرتاسه بسیار متفاوت از امروز بود. بیابانهای آن با مردابهای داغ و مربوط جایگزین شده بود که فضای وسیعی برای زندگی لاک پشتهای پوزه خوکی ایجاد کرده بود.
A. goldeni یک معمای تکاملی مربوط به دوران پیش از تاریخ در لارامیدیا را بیش از پیش پیچیده میکند. مخلوقات آمریکای شمالی و جنوبی در آن دوران بسیار متفاوت بودند. این تفاوتها بسیار باورنکردنی و عجیب بودند، در شرایطی که عملاً هیچ فاکتوری وجود نداشت که این دو بخش و حیواناتش را از هم جدا کند. این راز با ظهور این لاک پشت با ظاهر خوک پیچیدهتر نیز شد.
Pachycrocuta brevirostris کفتاری است که به لطف صورت کوتاه سگ شکلش، با نام کفتار صورت کوتاه شناخته میشود. اما نگذارید که این ظاهر احمقانه شما را گول بزند، زیرا این کفتار ترسناکترین و خطرناکترین کفتاری است که تاکنون پای بر این کره خاکی گذاشته است. او کفتاری با قدرت و جثه یک شیر بود در حالی که بلندی قامت او به اندازه کفتارهای خالدار امروزی بود. بدن حجیم و عضلانی P. brevirostris، بازوهای ستبر و آرواره قوی او برای مردار خواری و شکست رقبا در این حوزه به وجود آمده بود.
ظاهر کوتاه قامت او باعث میشود که وی مرکز ثقل مناسبی برای پاره کردن قسمتی از نعش حیوانات دیگر داشته باشد. سپس P. brevirostris این بخش از جنازه را به نقطهای امن میبرد و در آرامش میخورد و سپس این مانور ضربه بزن و فرار کن را بارها انجام میداد. این کفتار حدود سه میلیون سال پیش به آفریقا و آسیا راه یافت و یک میلیون سال بعد وارد اروپا شدند. شوربختانه، همزمان با این دوران نیاکان ما نیز به فکر مهاجرت افتادند. مدارک زیادی وجود دارد که انسانهای اولیه و این کفتارهای غول پیکر در یک منطقه زندگی میکردند که عواقب خوشایندی برای انسانها نداشت.
هر بار که اقیانوسها گرم و سرد میشدند، مخلوقات عجیبی ظاهر شده و ناپدید میشدند. یکی از عجیبترین این جانوران یک دلفین بود که با بینی شبیه شمشیر خود به قربانیانش حمله میکرد، درست شبیه شمشیر ماهی. دماغ درازترین پستاندار تمام دوران، Zarhachis flagellator حدود ۲۰ میلیون سال پیش در یک دوران شلوغ تکمیل و در دوره نئوژن پا به عرصه وجود گذاشت. این جانور دریازی دارای دماغی پنج برابر طول جمجمه اش بود. این دماغ پینوکیویی بیش از یک متر طول داشته و هنگامی که دلفین به دنبال طعمه میگشت، دریا را میشکافت. وقتی یک طعمه نگون بخت پیدا میشد، دلفین دماغ دراز خود را مانند گرز بر سر یا بدن او فرود میآورد.
دانشمندان بعد از بررسی ساختار این دماغ برای برآورد قدرتی که میتوانست تحمل کند به این نتیجه رسیدند. محققان همچنین فیزیولوژی Z. flagellator را با دلفینهای پیش از تاریخ دیگر و مارلینهای مدرن مطابقت دادند. اما تغییرات آب و هوایی در آغاز دوره پلیوسن باعث از بین رفتن این گونه دلفین شد. این دوره یخبندان بیرحم باعث تغییر زیستگاه دلفین پوزه دراز و منابع غذایی آن شد و ۲.۵ میلیون سال پیش بود که این دلفین برای همیشه منقرض گردید.
Myotragus balearicus یک بز کوچک به طول ۴۶ سانتیمتر از جزایر بالیریک بود که میلیونها سال با در پیش گرفتن یک استراتژی مختص خزندگان توانسته بودند زنده بماند: خونسرد بودن. استخوانهای این بز باستانی باعث حیرت محققان شد که هرگز انتظار نداشتند حلقههای رشد شبیه درختی را در داخل استخوانهای آن پیدا کنند. از آنجایی که جانوران خونگردم دائماً در حال ساخت استخون هستند، این ویژگی اسکلتی در آنها دیده نمیشود. اما حیوانات خونسرد، تنها زمانی که منابع اجازه میداد به شکل انفجاری استخوانهای خود را توسعه میدادند.
این منابع در جزیره برهوت و خشک مایورکا فرصت زیادی برای رشد در اختیار استخوانها قرار نمیداد. از این رو بز بالیریک کوچکتر شده و برخی از ویژگیهای بیولوژیکی خزندهها را دریافت کرد. اکنون او میتوانست تمام روز زیر آفتاب دراز بکشد و دائم نگران غذا خوردن نباشد. اما کاهش سایز و نرخ پایین متابولیسم با نقطه ضعفهایی همراه بود. M. balearicus قدرت مبارزه یا فرار موثر از شکارچیان را نداشت، اما از بخت خوشش، شکارچیان بسیاری در این جزیره وجود نداشت که او را نگران کنند. از این رو، این بز بی دفاع کوچولو و بدون عضله به مدت ۵.۲ میلیون سال از این بهشت مدیترانهای لذت میبرد که دو برابر متوسط دوران حکمرانی گونه پستانداران است. M. balearicus در نهایت ۳،۰۰۰ سال پیش و با ورود انسانها به جزیره از بین رفت.
دنیای دایناسورها مملو از راز است. برای مثال، چطور دایناسورها توانستند در مقابل رقبای خزنده خود زنده بمانند، کروکودیلهای اولیهای مانند رایوسوچیانزها. برخلاف کروکودیلها با دست و پاهای باز، رایوسوچیانزها (که با نیای کروکودیلها در ارتباط بودند)، پاهایشان درست زیر بدنشان قرار داشت و نه اطراف بدنشان. داشتان حالت ایستادهتر نسبت به خزندگان دیگر باعث شده بود که راه رفتن برای آنها راحتتر و سریعتر باشد در حالی که رایوسوچیانزها به وضوح توانایی حرکت کردن روی چهار دست و پا را نداشتند. چهار دست و پا بودن یکی از دلایلی بود که دایناسورها توانستند از جانوران هم دوره خود در عصر تریاسه بیشتر عمر کنند. اما دایناسورها
به نظر میرسید که دایناسورها این برتری را داشتند که علیرغم داشتن چهار دست و پا، توانایی حرکت کردن روی دو پا را داشتند که بسیار سریع و موثر در زمینه حرکت کردن بود. اما علم دریافت که دستکم برخی از رایوسوچیانزها نیز روی دو پا راه میرفتند. یک نوع از آنها که ظاهری شبیه دایناسور داشت، Poposaurus gracilis بود. این خزنده ۲۲۵ میلیون ساله تقریباً ۴ متر طول داشت با دهانی پر از دندانهایی که به سمت عقب برمی گشت و قربانی خود را خرد میکرد. این شبه دایناسور دستهای بسیار کوچکی داشت، اما با دم بلند و قدرتمند خود این نقص را جبران کرده بود که به او امکان میداد در حالت ایستاده بسیار بهتر از همتایان خود راه رفته و بدود.
خرس غارنشین اروپایی که به خاطر علاقه اش به زندگی در غار به این نام خوانده میشود حدود ۵۰۰ کیلوگرم وزن داشته و با بزرگترین خرسهای امروزی برابر میکرد. اما برخلاف خرسهای نسبتاً گوشتخوار امروزی که گاهی برای تنوع غذایی به شکار جانوران دیگر میپردازند، این خرس باستانی کاملاً گیاهخوار بود. این خرسها از ۳۰۰،۰۰۰ تا ۲۵،۰۰۰ سال پیش در سراسر اروپا و آسیا میزیستند و در حوالی آخرین دوره یخبندان بزرگ از بین رفتند. اگر چه محیط زیست این خرس خشک و سرد بود، Ursus spelaeus میتوانست گیاه کافی برای تامین انرژی بدن به طول ۳.۵ متری خود را در اختیار داشته باشد.
محققان استخوانهای بجای مانده از ۶ خرس را تحلیل کردند که برخی از آنها قدمتی ۵۰،۰۰۰ ساله داشتند، استخوانهایی که در سه غار در رومانی پیدا شده بود. دانشمندان روی کلاژن فسیل شده داخل بقایای اسکلت این خرسها تمرکز کرده و آن را با کلاژن استخوان خرسهای گیاهخوار، گوشت خوار و غارنشین در دیگر نقاط اروپا مقایسه کردند. بر اساس نرخ انواع متفاوت نیتروژن در اسیدهای آمینه موجود در کلاژن، محققان دریافتند که Ursus spelaeus کاملاً گیاهخوار بوده است.
ماهی زره دار Titanichthys یکی از بزرگترین جانوران آبزی دوره دونین در ۳۸۰ میلیون سال پیش بود. Titanichthys تا ۵ متر در طول رشد میکرد و آروارهای به طول یک متر داشت. اما این آرواره، در کمال ناباوری به شدت ضعیف بوده و هیچ دندانی نداشت و لبه برندهای نیز در آن یافت نمیشد. پس اگر این آرواره برای مبارزه یا پاره کردن بدن قربانیان طراحی نشده بود، کاربرد آن چه میتوانست باشد؟ مشخص شد که این ماهی غول پیکر آن قدر که به نظر میرسید هم ترسناک نبود. در واقع او در قالب یک غذا دهنده «تعلیقی» زندگی میکرد، درست شبیه کوسه آفتاب خوار یا آسوده.
علیرغم ظاهر ترسناکش، Titanichthys یک روش غذا خوردن تنبل مآبانه، اما موثر را داشت که با نام غذا خوردن مداوم کیسهای شناخته میشد. این ماهی دهانش را کامل باز میکرد و در آب شناور میماند و موجودات ریزی که در دریاهای دوران باستان میزیستند به درون دهان کشیده و میخورد، در منطقهای که اکنون صحراهای خشک مراکش است. Titanichthys اولین نوع شناخته شده جانوری است که از روش کیسهای برای تامین غذایش استفاده میکرد، مدتها قبل از نهنگهای امروزی و بیش از ۳۵۰ میلیون سال پیش.
گاهی اوقات فسیلها مدتها در موزهها خاک میخورند تا اینکه به درستی ماهیت آنها تشریح میشود. دو مورد از این فسیلها به مدت ۲۰ سال روی قفسهها بودند، پیش از اینکه اخیراً فاش شود که ماهیهای کولی همیشه ماهیهای کوچک امروزی نبوده اند. در حالی که ماهیهای کولی امروزی پلانکتون خورده و تنها ۱۵ سانتیمتر طول دارند، ماهیهای پیش از تاریخ Monosmilus chureloides حدود ۱ متر طول داشتند و دیگر ماهیها را میخوردند. این ماهی همچنین دارای نوکی به شکل شمشیر یا اره بود، شمشیری از بالا و پایین که با دندانهایی تیز در طول خود کامل شده بود. M. chureloides یک ماهی شکارچی بود که قربانی خود را سوراخ سوراخ میکرد.
این ماهی ۴۵ میلیون ساله در دوره پالئوژن تکامل یافت، وقتی که تعداد زیادی از ماهیها به قاتلانی بیرحم تبدیل شدند. دوره این ماهیهای بیرحم زمانی آغاز شد که حیوانات شکارچی غول پیکر دریایی توسط همان شهاب سنگهایی که ۶۶ میلیون سال پیش دایناسورها را منقرض کرد، از بین رفتند. همانند گونههای برادر خود، ماهیهای کولی باستانی دوره زمین شناسی ایوسن به هیولاهایی تبدیل شدند تا این جای خالی را پر کرده و از ماهیهای کوچکتر تغذیه کنند.