روزنامه جوان نوشت: در ماجرای مسمومیتها، با پدیدهای جدید مواجهیم که شبیه آن را قبلاً ندیدهایم و هرگونه قضاوت صرفاً ناشی از برداشتها و حتی عواطف شخصی است.
رسانههای لندنی و برخی شهرههای وطنی، سوژهای را برای انتقامگیری شکست آشوبهای پاییز یافتهاند و طبق معمول انگشت اتهام تسبیب یا ناکارآمدی را به سمت دین و حکومت بردهاند.
این اتهامافکنیها البته مطابق روال گذشته بدون هیچگونه سند و دلیلی است. وقتی دستگاههای مسئول در حوزه آموزشی و بهداشتی به قضاوتی نرسیدهاند، خبرنگار لندننشین یا سلبریتی کاخنشین از کجا فهمید که ماجرا چیست و حکم را هم صادر کرد؟
واقعیت آن است که پیچیدگی ماجرا مضاعف است و با وقوع هر نمونه جدید از این سلسله رویدادها، نهتنها از پیچیدگی کم نمیشود، بلکه بر ابعاد آن اضافه میشود. منشأ و ماهیت این مسمومیتها چیست که صرفاً مراکز تجمعی دختران جوان را نشانه میرود و بعد هم سریع از میان میرود؟
چگونه است که موردی از مسمومیت معلمان، کادر مدرسه و حتی سرایدار مدرسه و خانوادهاش گزارش نشده است؟ چطور است که اماکن همسایه این مدارس و خانههای دیگر نشانهای از این آلودگی احساس نکردهاند؟ وقتی دانش آموزان به مراکز درمانی منتقلشدهاند نشانههای منشأ آلودگی در آنها دیگر قابلمشاهده نبوده و در صدها مرکز درمانی در سراسر کشور، هیچ پزشک و متخصصی نتوانسته این نشانهها را کشف کند؟ اگر دستگاههای مسئول هم بر فرض محال بخواهند واقعیت را کتمان کنند، چگونه صدها نفر از کادر درمان چنین کردهاند؟ دهها سؤال شبیه این در ذهنها هست و طرح هرکدام بر پیچیدگی ماجرا خواهد افزود. اما چرا رسانههای لندنی و شهرههای وطنی بعد از این وقایع یاد حمله به دین میافتند؟