هممیهن نوشت: الان که من دارم این مطلب را مینویسم، قیمت هر بند کاغذ چاپ و تحریر ۷۰ در ۱۰۰ با گرماژ ۷۰ گرم در ایران، یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار تومان شده است و این مبلغ بالاترین قیمت کاغذ، از زمانی است که برای نخستین بار در تاریخ، چیزی به نام کاغذ وارد ایران شد! در دورانی زندگی میکنیم که مشکلات اقتصادی و معیشتی از همه سو به همگان فشار آورده و در این میان مظلومترین حوزه، حوزه فرهنگ، هنر و رسانه است که خیلی زود، با کوچکترین نابسامانی و التهابی، بازارش را به کل از دست میدهد.
بدیهی است مردمی که برای هر کیلو گوشت، باید نیم میلیون تومان هزینه کنند، پولی برای سینما و کنسرت رفتن یا کتاب خریدن برایشان باقی نخواهد ماند. در این روزها که وضعیت مالی مردم ایران وارد مرحله پیچیده و عجیبی شده، وقایع حوزه فرهنگ نیز به همان نسبت تعجبآور شده و از جمله مصادیق مدنظر من، مسئله کتاب است. اگر همین امروز به یک کتابفروشی در تهران سر بزنید و میز کتابهای تازه منتشرشده را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که اکثر کتابهای این میز، نه در شناسنامه اثر و نه پشت جلد، قیمت ندارند! یعنی عددی بهعنوان قیمت این کالای مصرفی روی آن درج نشده است. من نمیدانم این کار تا چه اندازه قانونی است و آیا اساسا میشود کالایی بدون اینکه قیمت مصرفکننده داشته باشد وارد بازار شود یا خیر، اما نمیتوانم به ناشر بینوای خصوصی و بیبهره از مواهب مختص ناشران دولتی خردهای هم بگیرم. میپرسید چرا؟
هفته گذشته درست همین موقع، کاغذی که الان بندی یک میلیون و ششصد هزار تومان است، یک میلیون و دویست هزار تومان بود. یعنی اگر ناشری هفته گذشته کتابی را به چاپخانه فرستاده باشد و قیمت تمامشده هر جلد آن کتاب را به علاوه ۳۰ درصد سود خود کرده و مجموع حاصل را در پشت جلد بهعنوان قیمت کتاب برای مصرفکننده درج کرده باشد، این هفته اگر تمام نسخههای آن کتاب را هم یکجا بفروشد، باز هم ضرر کرده است! این شرایط تبعات هولناکی دارد که توقف انتشار کتابهای تازه توسط ناشران، افزایش بیسابقه قیمت کتاب در بازار، عدم استقبال مخاطب از کتاب و در نتیجه کاهش سرانه مطالعه از بدیهیترین آنهاست. همین مسئله سبب شده اکثر ناشران خصوصی کتابهای تازه را بدون قیمت به بازار عرضه کنند تا هر فروشندهای هرجا خواست کتاب را بفروشد، در لحظه استعلام بگیرد و ببیند الان قیمت کتاب چقدر است! آن ماجرا را یادتان هست که تا مدتها دستمایه شوخی بود؟
کسی از دیگری میپرسید: «دلار چند است؟» و او پاسخ میداد: «الان یا الان؟» این لطیفه دقیقا بلایی است که امروز بر سر کاغذ و کتاب در ایران آمده است. میگویند مرحوم علیاکبر دهخدا، موسس و نخستین مدیر لغتنامه دهخدا، به علت فقری که در تمام عمر با آن دست و پنجه نرم کرد، بخش زیادی از لغتنامه و یادداشتهای مربوط به آن را پشت پاکتهای سیگار یادداشت کرده بود. آنچه که امروز بر بازار انتشار کتاب در ایران میرود، یحتمل تا چندماه دیگر ما را به دوران دهخدا و مکتب دهخدائیسم بازخواهد گرداند و مجبور خواهیم شد برای نوشتن آنچه در سر داریم محتاج پاکت سیگارهایمان شویم! چراکه با این روند فزاینده افزایش قیمت کاغذ در بازار، بعید به نظر میرسد که ناشری کتابی را از نویسندهای آنقدر در خور سرمایهگذاری ببیند که بخواهد دست در جیب مبارک کرده و هزینهای بابت انتشار اثرش به چاپخانه پرداخت کند. مگر اینکه ناشر مورد نظر از عنایت ویژهی «کمیته تخصیص، توزیع و نظارت بر کاغذ» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهرهمند باشد و بتواند کاغذ رایگان بگیرد که آنوقت اصلا دیگر در این معادلاتی که بنده در این متن چیدم قرار نخواهد گرفت. (با کمی جستوجو در اینترنت میتوانید فهرست ناشران موردنظر و میزان بهرهمندیشان از این امکان را پیدا کنید!)
چند سال پیش در گرامیداشت دهخدا و خدماتش و همچنین به مناسبت رونمایی نسخه آنلاین لغتنامه، یادداشتی در نشریهای نوشته بودم که تیترش «از پشت پاکتهای سیگار تا نسخه آنلاین» بود. نوشته بودم چه کسی فکرش را میکرد آن نوشتههای پژوهشی که پیرمردی با دستخط ریز در خانه محقرش پشت پاکت سیگار یادداشت میکرد، روزی به یکی از مهمترین آثار تاریخ فرهنگ ایران تبدیل و نسخه آنلاین آن برای استفاده تمام مردم دنیا ساخته شود؟ حالا، اما باید بگویم: کاش میشد از آن پیرمرد پرسید که آیا فکرش را میکرد که روزی وضعیت معیشت در کشوری که مهر آن با بند بند وجودش گره خورده بود، چنان شود که پژوهشگرانی، چون او مجبور شوند با وجود پیشرفتهای حیرتانگیز علم در همه عرصهها، به دورانی برگردند که برای نوشتن، مانند او، از پشت پاکت سیگارهایشان مدد بگیرند؟!