bato-adv
کد خبر: ۶۱۸۲۰۵

عباس عبدی؛ نور امید در تونل

عباس عبدی؛ نور امید در تونل
در جریان تحولات سیاسی داخلی نیز راه تفاهم و سازش را باید باز کرد. اگر منتقدان قدرتمند و قادر به بسیج آن باشند و دست قدرتمند خود را برای تفاهم دراز کنند، جفت خود را پیدا می‌کنند. دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد. از سوی دیگر تحول فکری نزد اغلب مردم و منتقدین نیز در سال ۱۴۰۱ به مرحله کیفی رسید و بازگشت‌ناپذیر می‌نماید. این تحول نیز ابعاد گسترده‌ای دارد که پرداختن به آن مجال دیگری می‌طلبد. اگر با این رویکرد نگاه کنیم و با نتیجه‌گیری‌های آن موافق باشیم، سال ۱۴۰۱ را می‌توان سال پایه برای عبور از بحران و رسیدن به پایان تونل ناامیدی و ورود به عرصه امید و روشنایی دانست. امیدوارم چنین نشود.
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۲۸ اسفند ۱۴۰۱

عباس عبدی‌ در اعتماد نوشت: در این گزاره اتفاق نظر جدی است که سال ۱۴۰۱ را از هر نظر که نگاه کنیم تاثرآور بود، هر چند جرقه‌های مثبتی هم در آن دیده می‌شد و باید در پی آن باشیم که دوباره سال مشابهی را تجربه نکنیم. هدف بنده در این یادداشت تکرار مصادیق اثبات این ادعا نیست که نیازی به آن نیست، بلکه می‌خواهم به چند نکته دیگر اشاره کنم که نشانگر نور امید در پایان این تونل است. به نظرم تحلیل ساختار قدرت در ایران و طرفداران آن به ما نشان می‌دهد که در سال ۱۴۰۱ تحولی کیفی در بخش مهمی از این طرفداران رخ داده است که هیچ‌گاه در گذشته مشاهده نشده بود. نه در جریان ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ و نه در ۱۳۹۸. این تحولی بسیار مهم است و آن را باید نقطه عطف تاریخی دانست.

طرفداران وضع موجود دو دسته‌اند که شاید چندان نتوان آنان را متمایز کرد ولی این تفکیک ضروری است. برخی از آنان به لحاظ منافع چنین موضعی دارند و برخی دیگر به لحاظ عقیده. گروه اول که منافع‌شان اقتضای دفاع از وضع موجود را می‌کند، چندان ثابت‌قدم نیستند و هیچ ساختار سیاسی نمی‌تواند فقط با اتکای به آنان گامی به پیش بردارد، مگر اینکه از نظر تعداد و نسبت، خیلی زیاد باشند و در واقع اغلب مردم را دربرگیرند که بالطبع مثبت خواهد بود. ولی به میزانی که این گروه در اقلیت قرار می‌گیرند از چسبندگی و حس تعهد آنان به وضع موجود کاسته می‌شود و سعی می‌کنند مسیر خود را به نحوی متفاوت کنند که منافع‌شان حفظ شود یا حداقل دچار زیان نشوند. مساله آنان حفظ منافع است و نه چیز دیگر. در مقابل، گروه دوم تفاوت دارند.

آنان پایگاه اصلی ساختار سیاسی هستند و اگر منافعی هم داشته باشند، مساله انگیزه‌ها، آرمان‌ها و ارزش‌ها و تا حدی مردم برای آنان در اولویت قرار دارد. آنان پایه‌های اصلی این ساختار در ۴۴ سال گذشته بوده‌اند و این نقطه قوت نظام محسوب می‌شده است. برداشت من این است که برای اولین‌بار در این ۴۴ سال تشکیکی جدی در ذهنیت این مجموعه به وجود آمده است. این پرسش که آیا راهی که می‌رویم درست است یا خیر؟ آیا ما را به آن اهداف و ارزش‌های ادعایی خود نزدیک می‌کند یا دور؟ آیا آن چیزی که دنبالش بوده‌ایم، همین است که هست یا باید رویکردمان را تغییر دهیم؟ این اتفاق یک‌شبه رخ نداده، ولی حوادث امسال آن را به مرحله بیان و اظهار آشکار رسانده است. البته این به معنای آن نیست که پاسخ‌های داده شده به این پرسش از سوی همه آنان یکسان است و شاید اصولا پاسخی هم وجود ندارد، بلکه طرح پرسش مساله اصلی است و این آغازی است برای رسیدن به پاسخ مطلوب. در شکل‌گیری این وضعیت چند عامل موثر بودند.

اولین آن سقوط کارایی دولت یکدست و دوم نیز اعتراضات پاییز و بالاخره مساله مسمومیت‌ها و در آخرین گام نیز توافق با عربستان در چین و کوشش‌های جدی برای احیای برجام. وجود نارسایی‌های اقتصادی و فقر و فساد به علاوه گزاره‌های رایج و شایع شبه علم و ضد علم در حوزه سیاست و اقتصاد و پزشکی و اجتماعی و... و روشن شدن ابتذال آن‌ها نیز نقش موثری در این تحول داشته است. این مهم‌ترین نقطه تحول در سال ۱۴۰۱ بوده که فرآیند تکمیل آن در سال ۱۴۰۲ رخ خواهد داد. نقطه تحول دیگر توافق با عربستان در چین است. معنای این توافق چیست؟ پاسخ این است که ساختار سیاسی غیرمنعطف و متصلب نیست. در برابر واقعیات بیرونی واکنش نشان می‌دهد، واکنشی براساس بازی بردـ‌برد و نه لزوما تسلیم و نه لزوما زیاده‌خواهانه. اتفاقا این ساختار قادر است که همه حامیان خود را در این مسیر به خط کند. نمونه آن نحوه مواجهه روزنامه کیهان با این توافق است که در ذهن کسی نمی‌گنجید. لازمه این توافق، آمادگی و پذیرش طرف مقابل نیز بوده است.

فقط یک نکته ظریف وجود دارد که این توافق با حضور واسطه یا کاتالیزور سیاسی صورت گرفته است. ما در جریان تحولات سیاسی داخلی نیز می‌توانیم همین الگو را مدنظر داشته باشیم، اینکه راه تفاهم و سازش را باید باز کرد. اگر منتقدان قدرتمند و قادر به بسیج آن باشند و دست قدرتمند خود را برای تفاهم دراز کنند، جفت خود را پیدا می‌کنند. دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد. از سوی دیگر تحول فکری نزد اغلب مردم و منتقدین نیز در سال ۱۴۰۱ به مرحله کیفی رسید و بازگشت‌ناپذیر می‌نماید. این تحول نیز ابعاد گسترده‌ای دارد که پرداختن به آن مجال دیگری می‌طلبد. اگر با این رویکرد نگاه کنیم و با نتیجه‌گیری‌های آن موافق باشیم، سال ۱۴۰۱ را می‌توان سال پایه برای عبور از بحران و رسیدن به پایان تونل ناامیدی و ورود به عرصه امید و روشنایی دانست. امیدوارم چنین نشود.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین