در اوکراین و تایوان ما باید حد وسطی بین رضایت از حکومت استبدادی و خواستن غیرقابل انعطاف نتایج دموکراتیک کامل پیدا کنیم. ما باید به چشم انداز ناامیدیهای پیش رو عادت کنیم.
فرارو- رابرت کاپلان، روزنامه نگار و نویسنده سرشناس آمریکایی دارای کرسی رابرت اشتراوس هوپه در ژئوپولیتیک در موسسه تحقیقات سیاست خارجی است. کتابهای او عمدتاً در حوزه سیاست خارجی چاپ شدهاند. در طول سه دهه گذشته مقالات بسیاری از او در نشریات معتبری، چون آتلانتیک، واشنگتن پست، نیویورک تایمز، نشنال اینترست، وال استریت ژورنال و فارین افرز منتشر شدهاند. یکی از تاثیرگذارترین مقالات کاپلان، «آنارشی آینده» است که در ماهنامه «آتلانتیک» در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. منتقدان مقاله آن را با تز «برخورد تمدن» هانتینگتون مقایسه کردهاند، زیرا کاپلان درگیریها را در جهان معاصر به عنوان مبارزه بین بدوی گرایی و تمدنها معرفی میکند. یکی دیگر از موضوعات رایج در آثار کاپلان ظهور مجدد تنشهای فرهنگی و تاریخی است که به طور موقت در طول جنگ سرد به حالت تعلیق درآمده بود.
به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن، لحظه پس از جنگ سرد، دوره ۳۰ سالهای که جهانی شدن و تجارت آزاد تحت حمایت برتری آمریکا سازماندهی شده بود در حال پایان است. همان گونه که "آندرس استنفانسون" مورخ نوشته است: "نمیتوان انکار کرد که تقلیل ژئوپولیتیک به مجموعهای از عملیاتهای پاکسازی، دستاورد تاریخی قدرت ایالات متحده بود". امروز رقابت قدرتهای بزرگ، جنگ و رقابت برای کاهش منابع واقعیتهای قدیمی هستند که از نو متولد شدهاند برآمدههای تاریخ که شرایط فعلی را با خطر و عدم اطمینان روزافزون تعریف میکنند.
من در اثر تازه خود تحت عنوان "ذهن تراژیک" اشاره کردهام که ما باید بیاموزیم که به طرزی تراژیک بیاندیشیم تا از بروز تراژدی جلوگیری کنیم. من اشاره کردهام که ما به "آینده نگری مضطرب" نیاز داریم. عاقلترین فرد در میان ما به همان اندازه ما از بینظمی و هرج و مرج میترسد.
با این وجود، تراژیک اندیشیدن مترادف سرنوشت گرایی نیست بلکه بدان معناست که محدودیتهای خود را درک کنیم و با اثربخشی بیشتری عمل نماییم.
آلمان وایمار به معنای عذاب نهایی است: مهد مدرنیته که فاشیسم و تمامیت خواهی را به وجود آورد. وایمار به طور خاص یک نظام سیاسی ناپایدار بود که در فاصله اواخر سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳ میلادی وجود داشت نظامی که در خاکستر جنگ جهانی اول متولد شد و با به قدرت رسیدن "آدولف هیتلر" پایان یافت. بعید است که جهان ما به سمت چنین تاریکی اخلاقیای پیش برود. این نظام متشکل از یک مجلس عالی، یک مجلس سفلی، ایالتهای کوچک و دو کشور بزرگ پروس و بایرن بود که تا حدودی برای خودشان دارای قوانین بودند. وایمار پیچیده و مستعد نزاع یک رژیم سیاسی کلاسیک بود که در حالت بحران دائمی قرار داشت. دنیای امروز ما نیز چنین است.
ما حکومت جهانی نداریم. ما هیچ حکومت جهانی واقعا موثری نداریم. با این وجود، به دلیل انقباض جغرافیایی ناشی از فناوری یک نظام جهانی در حال ظهور وجود دارد که در آن بحرانها میتوانند از بخشی از زمین به بخش دیگر انتقال یابند. ارتباطات متقابل بیشتر به این معناست که هر مکان یا قارهای را میتوان استراتژیک در نظر گرفت و بر سایر مناطق تاثیر میگذارد. این یک وایمار جهانی است که همواره در آن بحران وجود دارد.
"جان فون نویمان" دانشمند رایانه قرن بیستمی زمانی گفته بود که اندازه محدود زمین به منبع بیثباتی تبدیل خواهد شد. با افزایش جمعیت به تعداد مطلق از آنجایی که انسانهای بیشتری در محیطهای پیچیده شهری زندگی میکنند و تسلیحات و ارتباطات به ویژه از نوع سایبری توسعه یافته و پیچیدهتر میشوند زمین در نهایت برای سیاستگذاریهای ناپایدارش بسیار کوچک میشود. به همین دلیل است که دنیای امروز ما مانند وایمار بسیار مضطرب، کلاستروفوبیک (تنگناهراسانه) و بیثبات به نظر میرسد.
مطمئنا مشکلی در پیش است که به آیندهنگری مضطرب و تفکر غم انگیز از طرف ما نیاز دارد. تفکر تراژیک چیزهای زیادی را در بر میگیرد از جمله درک مفید بودن ترس. ما باید از ترس استفاده کنیم بدون آن که توسط آن بیحرکت شویم. مهمتر از همه آن که ما باید متوجه باشیم که با توجه به چنین سیستم جهانی تنگناهراسانه و بیش از حد بارگذاری شدهای فرض پیشرفت خطی تصور خطرناکی برای سرگرم کردن است.
آرمان گرایان در میان ما میگویند که جغرافیا تعیین کننده نیست و سرنوشت در نهایت در دست عاملیت انسان است. این در حالیست که عامل انسانی نیازی به نتایج مثبت ندارد. افرادی مانند "ولادیمیر پوتین" و "شی جین پینگ" عوامل انسانی هستند که باعث جنگی گسترده در اوکراین شدهاند و آسیا را به سمت یک درگیری نظامی پیشرفته بر سر تایوان سوق میدهند. در واقع، با کوچک شدن جغرافیای جهان بهای خطای انسانی و بدخواهی انسانی افزایش یافته و حاشیه خطا کاهش مییابد. بنابراین، فکر کردن بدون توهم ضروری میشود.
در چنین دنیایی همه رهبران سیاسی باید واقعگرا باشند و به جای خیر نهایی شر کمتر را هدف قرار دهند. با این وجود، ایدهآلیسم بی حد و حصر آمیخته با غرور هم چنان تهدیدی برای فاجعه است. سوئز، ویتنام، افغانستان، عراق، لیبی و ... مجموعهای از بلایای قابل اجتناب را تشکیل میدهند. دقیقا به دلیل تقلیل یافتن ژئوپولیتیک توسط فناوری هزینههای به طور فزایندهای بیشتر و حتی فاجعه بارتر برای چنین شکستهایی در آینده وجود خواهد داشت. به همین دلیل است که در اوکراین و تایوان ما باید حد وسطی بین رضایت از حکومت استبدادی و خواستن غیرقابل انعطاف نتایج دموکراتیک کامل پیدا کنیم. ما باید به چشم انداز ناامیدیهای پیش رو عادت کنیم.