bato-adv
کد خبر: ۶۲۹۲۱۰
پیشنهاد انستیتو خاورمیانه به دولت آمریکا:

آمریکا با طالبان گفت‏‏‌وگو کند

آمریکا با طالبان گفت‏‏‌وگو کند

به همان اندازه که آمریکا ترجیح می‌دهد شاهد تغییر رژیم در افغانستان باشد، برای آینده قابل پیش‌بینی به یک دولت باثبات معقول و با توانایی کافی برای کمک به تسهیل برنامه‌های بشردوستانه، خنثی کردن داعش خراسان و جلوگیری از فروپاشی دولت و جنگ داخلی در افغانستان نیاز دارد. اصلاح مسیری که با از بین بردن بسیاری از تفکرات تثبیت‌شده در مورد تعامل با طالبان، زمینه جدیدی را در روابط ایالات متحده و افغانستان ایجاد می‌کند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۲

ماروین وین‌بائوم، مدیر برنامه افغانستان در انستیتو خاورمیانه نوشت: از زمانی که طالبان در آگوست ۲۰۲۱ قدرت را در افغانستان به‌دست گرفته‌اند، مدت زیادی می‌گذرد بنابراین زمان به اندازه کافی گذشته است تا بتوانیم به نتایجی در مورد چگونگی حکومت رژیم طالبان و گزینه‌های سیاستی این رژیم برسیم. کاملا واضح به نظر می‌رسد که رژیم طالبان ایده برپایی یک نظم سیاسی کثرت‌گرایانه را که به منظور ارائه نمایندگی به طیف وسیعی از بازیگران سیاسی افغانستان است، رد می‌کند. به نظر می‌رسد امارت اسلامی مصمم است که همان سیاست‌های اجتماعی محدودکننده‌ای را اعمال کند که در زمان به‌قدرت رسیدن طالبان در دوران گذشته بین سال‌های ۲۰۰۱-۱۹۹۶ اجرا شد. رژیم طالبان همچنین بر تمایل خود برای میزبانی از سازمان‌های تروریستی که برای گسترش شورش به کشور‌های منطقه و در آرزوی حملات جهانی هستند، پایبند است و با وجود ممنوعیت رسمی، انتظار می‌رود دولت فعلی طالبان به تولید و قاچاق بیشتر و عرضه جهانی هروئین ادامه دهد.

همین سیاست‌ها اصلی‌ترین انتقادات ایالات‌متحده و جامعه بین‌المللی از رژیم طالبان را تشکیل می‌دهد. این کشور‌ها در تلاش برای تأثیرگذاری بر رفتار طالبان، تحریم‌ها و ممنوعیت‌های مختلفی را اعمال کرده‌اند که نفی به‌رسمیت شناختن سیاسی رژیم طالبان از برجسته‌ترین آنهاست. موفقیت آن‌ها بر این فرض استوار است که دولت طالبان را می‌توان با ترکیب درستی از تهدید‌ها و انگیزه‌ها تحت تأثیر قرار داد. اما اقداماتی که برای منزوی کردن و مجازات طالبان انجام شده است، نشان داده که تحریم‌ها یک شکست آشکار بوده و حتی گاهی اوقات نتیجه معکوس داشته است. تحریم‌ها به‌طور متناقض اجرا شده‌اند یا کنار گذاشته شده‌اند یا نادیده گرفته شده‌اند. با این حال، با توجه به اشتیاق طالبان برای به‌رسمیت شناخته شدن در عرصه بین‌المللی و با توجه به تمایل آن‌ها به دریافت کمک‌های مالی، توسعه‌ای و بشردوستانه، این احتمال وجود داشت که رژیم طالبان در سیاست‌های خود تجدیدنظر کند. از آنجایی که رهبران طالبان ابتدا خود را فرمانده و رهبر یک جنبش شورشی می‌دانستند و حالا مجبور به پذیرش مسئولیت‌های اداره کشور فقیری نظیر افغانستان شدند، انتظار می‌رفت که در برابر فشار‌های بین‌المللی تسلیم شوند.

شاید به مرور زمان طالبان در برابر فشار‌های بین‌المللی سر خم کند و استدلال بالا درست از آب دربیاید. اما سرسختی و کله‌شقی طالبان، که موجب شده دیپلماسی عادی تا این حد بی‌اثر شود، بیشتر یک موقعیت ایدئولوژیک ایجاد کرده است نه یک وضعیت سیاسی. ایالات‌متحده و سایر کشور‌ها همواره نقش تفکر تئوکراتیک را در سخت‌تر کردن سیاست‌های داخلی طالبان و شکل‌دهی رفتار بین‌المللی آن‌ها دست‌کم گرفته‌اند. رهبران طالبان عمدتاً به دلیل تفسیرشان از دکترین اسلامی از تسلیم شدن در مورد موضوعاتی که به اعتقاد آن‌ها شامل اصول تعیین شده توسط اسلام است، خودداری کرده‌اند. درحالی‌که بسیاری از رده‌های رهبری طالبان در معرض تأثیرات خارجی قرار گرفته‌اند و در ارسال پیام‌های سیاسی محتاط‌تر شده‌اند، اما حلقه درونی این جنبش نسبت به تفکرات غربی بسیار متعصب‌تر و عمیقاً خصمانه است. این دیدگاه‌های متعصبانه به‌ویژه در خصوص مسائلی نظیر حقوق زنان، عملکرد‌های قضایی، آزادی رسانه‌ها و فعالیت‌های سیاسی کثرت‌گرا بیشتر به چشم می‌آید.

احتمالاً این موضوع برای واشنگتن اهمیت زیادی ندارد. به هر حال، دو دولت آمریکا تصمیم گرفته بودند که با خروج نیرو‌های نظامی ایالات‌متحده از افغانستان، کاری کنند که افغان‌ها بتوانند اختلافات‌شان را خودشان حل کنند و با همکاری کشور‌های منطقه امیدوار باشند که امنیت کشور خود را از نظر سیاسی و اقتصادی تامین خواهند کرد. تصور این بود که ایالات‌متحده‌آمریکا با فاصله گرفتن از افغانستان، پس از دو دهه، دستش باز خواهد شد تا به منافع ژئواستراتژیک جهانی‌اش که مهمتر هستند بیشتر رسیدگی کند و همچنین خواسته‌های مردم آمریکا را که دیگر از حضور ارتش کشورشان در افغانستان خسته شده‌اند، برآورده کند. اما درحالی‌که افغانستان اکنون اولویت کمی برای سیاستگذاران آمریکایی دارد، تصورش سخت است که باور کنیم ایالات متحده بتواند به راحتی خود را از فضای استراتژیک افغانستان جدا کند، چراکه این کشور بین هند، ایران و چین و همچنین سه منطقه قرار گرفته است. افغانستان بین کشور‌های آسیای مرکزی که شامل روسیه، ترکیه و کشور‌های عربی است واقع شده است.

چندین دلیل ملموس دیگر نیز وجود دارد که توضیح می‌دهد چرا سیاستگذاران آمریکایی به‌سختی می‌توانستند جدایی از افغانستان را که بسیاری آن را ممکن و مطلوب تصور می‌کردند، دشوار بدانند. برای ایالات متحده سخت است که جامعه‌ای را به کلی نادیده بگیرد که سال‌ها برای شکل دادن وضعیت اجتماعی و اقتصادی‌اش سرمایه‌گذاری هنگفتی انجام داده است. اما حالا به لطف رسانه‌ها و برخی اعضای کنگره آمریکا، همه می‌دانند که مردم افغانستان چگونه به حال خود رها شده‌اند تا زیر یوغ یک رژیم سرکوبگر اجتماعی و سیاسی روزگار بگذرانند. همچنین با علم به اینکه سازمان‌های تروریستی جهانی ممکن است بار دیگر - همانطور که در دهه ۱۹۹۰ انجام دادند - در افغانستان پناهگاهی پیدا کنند و در آن شکوفا شده و حملات آینده را در آن انجام دهند؛ بنابراین هنوز دشوار است که بخواهیم چشم از افغانستان برداریم و این کشور را فراموش کنیم. به همین دلایل است که ایالات متحده هنوز در چندین حوزه سیاسی در افغانستان حضور دارد و سعی می‌کند تصمیم بگیرد که چه شکل و درجه تعاملی با دولت طالبان می‌تواند به بهترین شکل منافع آمریکا را تامین کند.

حوزه‌های کلیدی سیاست

اولین مورد از این حوزه‌های سیاسی شامل تکمیل تخلیه افراد در معرض خطر در افغانستان که قبلا با نیرو‌های آمریکایی در این کشور همکاری می‌کردند، است. فروپاشی سریع و غیرمنتظره نیرو‌های دفاعی و امنیتی ملی افغانستان و همچنین دولت غیرنظامی در کابل، ده‌ها هزار افغان واجد شرایط اسکان مجدد در ایالات متحده را به حال خود رها کرد. اگرچه ۱۲۰ هزار نفر در روز‌های رو به زوال دولت کابل از این کشور به خارج منتقل شدند، اما هنوز ۱۲۴ هزار نفر دیگر که حائز شرایط خروج هستند، در این کشور باقی مانده‌اند. افراد واجد شرایط قادر به ترک افغانستان نبودند. تعداد نامعلومی از این افراد که زمانی متعلق به نیرو‌های امنیتی جمهوری اسلامی افغانستان بوده‌اند، زندانی، اعدام یا مخفی شده‌اند. هزاران نفر از کارکنان دولت سابق و سایر افراد شاغل در سازمان‌های خارجی نیز از مشاغل خود اخراج شده‌اند. در همین حال، رژیم طالبان اجازه خروج دوره‌ای پرواز‌های چارتر ایالات متحده را برای انتقال افغان‌های واجد شرایط برای اسکان مجدد در ایالات متحده تحت برنامه ویزای ویژه مهاجرت به کشور‌های ثالث ادامه داده است. با خارج نکردن این افراد از افغانستان، رژیم طالبان، ابزار مفیدی برای خلاصی بی‌سروصدا از شر مخالفان احتمالی در اختیار خواهد داشت. احتمالاً اگر ایالات‌متحده یک دفتر کنسولی در کابل داشت، افراد مستحق خروج می‌توانستند با دقت و سرعت بیشتری خارج شوند.

حوزه سیاسی دوم این است که ایالات‌متحده مایل به کمک به احیا و ثبات اقتصاد افغانستان است. با خروج ایالات متحده و سایر کمک‌های مالی بین‌المللی که قبلاً سه‌چهارم بودجه جمهوری افغانستان را پوشش می‌دادند، رژیم طالبان با یک اقتصاد در خطر فروپاشی و ناتوانی در تأمین غذا و خدمات بهداشتی اولیه برای میلیون‌ها افغان روبه‌رو است. راه‌اندازی مجدد سیستم بانکی افغانستان که نقدینگی را افزایش می‌دهد و ثبات پول را تضمین می‌کند، برای حفظ تجارت این کشور و افزایش اشتغال مفید است. ایالات‌متحده تمایل خود را برای تزریق ۳ و نیم میلیارد دلار از دارایی‌های مسدودشده افغانستان در بانک‌های آمریکایی نشان داده است و واشنگتن باور دارد که اگر این پول آزاد شود، رژیم طالبان نخواهد توانست مستقیما از مزایای مالی آن بهره‌مند شود. در این راستا، ایالات متحده در سپتامبر گذشته یک صندوق امانی مستقر در سوئیس ایجاد کرد که متولیان آن برای توزیع درآمد‌های بادآورده تعیین می‌شوند. این صندوق قرار است ذخایر بانک مرکزی افغانستان را به نفع مردم افغانستان تقویت کند. دولت طالبان که از این روند مستثنی شده است، ایجاد این صندوق را محکوم کرده است بنابراین ممکن است برای جلوگیری از تضعیف برنامه‌های رژیم، مذاکرات گسترده‌ای لازم باشد.

سومین و تأثیرگذارترین حوزه مشارکت ایالات متحده، مشارکت فعلی در برنامه‌های کمک‌های بشردوستانه است که برای بقای بیش از نیمی از جمعیت افغانستان حیاتی است. با اتکای طولانی‌مدت به کمک‌های خارجی، نیاز‌های اساسی تغذیه‌ای و پزشکی افغانستان در پی تسلط طالبان افزایش یافته است. سال‌ها درگیری و جابه‌جایی جمعیت، همراه با خشکسالی‌های اخیر، زمستان‌های سخت و انقباض اقتصادی، امکان بروز گرسنگی گسترده و موج جدیدی از پناهندگان را به وجود آورده است. اگر تاکنون از رخ دادن این سناریو جلوگیری شده است، فقط به دلیل دخالت به‌موقع سازما‌ن‌های امدادی بین‌المللی و سازمان‌های غیردولتی خارجی بوده است. ایالات متحده نزدیک به یک و نیم میلیارد دلار کمک‌های بشردوستانه را برای حمایت از این تلاش اختصاص داده است. درحالی‌که پرسنل آمریکایی مستقیماً در عملیات امدادی مشارکت ندارند، حضور رسمی در این کشور می‌تواند توانایی نظارت بر ارسال کمک‌ها و اندازه‌گیری اثربخشی آن‌ها را بهبود بخشد. همچنین می‌تواند به‌طور بالقوه در هماهنگی فعالیت‌ها میان گروه‌های کمک‌رسان و مقامات افغان کمک کند.

چهارمین حوزه‌ای که توجه ایالات متحده را به افغانستان جلب می‌کند در واکنش به نقض گسترده و واضح حقوق بشر توسط طالبان است. اگرچه از ترویج حقوق بشر اغلب به‌عنوان نقش محوری در سیاست خارجی آمریکا صحبت می‌شود، اما قابل توجه است که توافق فوریه سال ۲۰۲۰ دوحه که طی آن با طالبان برای خروج ایالات متحده از افغانستان مذاکره شد، نتوانست به موضوع حقوق بشر رسیدگی کند. اما دولت ایالات متحده و عناصر بزرگ جامعه مدنی اکنون از جمله منتقدان اصلی سیاست‌های طالبان هستند که به‌شدت تحصیل، اشتغال، مسافرت و پوشش زنان را محدود می‌کند. درخواست‌های بین‌المللی گسترده از رژیم کابل برای احترام بیشتر به حقوق زنان و همچنین حقوق اقلیت‌های سیاسی، قومی و مذهبی افغانستان به‌طور مرتب توسط رهبران طالبان به‌عنوان مداخله در امور داخلی کشورشان و حمله به اعتقادات اسلامی آن‌ها رد شده است. درحالی‌که حضور رسمی ایالات متحده در کابل همراه با درخواست برای میانه‌روی اجتماعی و سیاسی احتمالا نتواند بسیاری از نگرش‌های رژیم طالبان را تغییر دهد، اما می‌تواند فرصتی برای سنجش میزان پذیرش عمومی سیاست‌ها را فراهم کند. با توجه به اختلاف‌نظر‌های گزارش‌شده در درون رهبری ارشد طالبان در مورد موضوعاتی مانند آموزش زنان، ممکن است بتوان دست کسانی را که برای سیاست‌های میانه‌روتر دولت طالبان بحث می‌کنند، تقویت کرد.

پنجمین و برای بسیاری از آمریکایی‌ها، ساده‌ترین توجیه برای منافع ایالات متحده در افغانستان، انجام عملیات‌های ضدتروریستی است که برای جلوگیری از حملات آینده علیه آمریکا طراحی شده‌اند. نگرانی در مورد تقویت گروه‌های تروریستی مانند القاعده و به‌ویژه داعش خراسان، به‌طور پیوسته افزایش یافته است. قبلاً این گروه‌ها اهداف اصلی فعالیت‌های ضدتروریسم ایالات متحده بودند، اما حالا اقدامات آمریکا به‌شدت محدود شده است که عمدتاً به عملیات‌های گاه‌به‌گاه پهپادی محدود می‌شود. در مذاکرات مربوط به توافق دوحه، طالبان سرسختانه به ایالات متحده اجازه نداد که حتی یک نیروی کوچک را در افغانستان حفظ کند. این مخالفت به‌رغم این واقعیت صورت گرفت که هر دو طرف در تمایل‌شان برای در هم شکستن داعش خراسان در افغانستان، نظر مشترک داشتند. با حضور مقامات آمریکایی در میدان، ممکن است فرصت‌هایی برای ایجاد اعتماد لازم برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و حتی عملیات هماهنگ افزایش یابد.

واشنگتن به یک رویکرد جدید نیاز دارد

در تمام این حوزه‌های سیاستی، موفقیت محدود ایالات‌متحده در تحقق اهداف خود، نیازمند ارزیابی مجدد رویکرد فعلی در قبال رژیم طالبان است. به‌طور کلی، ایالات متحده به یک سیاست واقعی‌تر و انعطاف‌پذیرتر برای افغانستان نیاز دارد. اگرچه بدون شک در هر یک از حوزه‌های سیاستی اختلافات غیرقابل انکار و برطرف‌نشدنی وجود دارد، اما منافع موازی و همپوشانی نیز وجود دارد که با فرصت‌های گسترده برای گفتگو، ممکن است حداقل به توافقات کوچک منجر شود. خودداری از به‌رسمیت شناختن سیاسی طالبان یک رویکرد بلندپروازانه است که برگزاری گفتگو‌های مستقیم و صریح با رهبران طالبان را دشوارتر کرده است. درحالی‌که اکثر کشور‌های منطقه و سایر کشورها، از جمله جامعه اروپایی، در افغانستان حضور دارند، هیچ دیپلمات آمریکایی از اواسط اوت سال ۲۰۲۱ تاکنون پا به افغانستان نگذاشته است. نشست‌های موقت ایالات متحده با نمایندگان طالبان در دوحه و کشور‌های دیگر ثابت کرده است که جایگزین ضعیفی برای فرصت‌های عادی‌تر در تعامل دیپلماتیک با طالبان وجود دارد. اگر بپذیریم که با ابزار‌های اندک و اهرم‌های ضعیف، امکان تغییر نگرش رژیم طالبان در مورد چندین موضوع کلیدی مورد مناقشه امیدوارکننده نیست، اما باید پذیرفت که منافع آمریکا با امکان گفت‌وگوی منظم با مقامات طالبان در افغانستان بهتر تامین خواهد شد.

برقراری مجدد حضور دیپلماتیک آمریکا در افغانستان با فرض اینکه سفارت این کشور در کابل فعال نباشد، می‌تواند درک آمریکا را از رژیم طالبان بهبود بخشد. همانطور که در یکی از گزارش‌های اندیشکده RAND مطرح شده، تماس عادی‌تر ایالات متحده با طالبان این کشور را قادر می‌سازد «به وضوح انتظارات خود را به طالبان منتقل کند و هرگونه تحول در پذیرش طالبان برای انطباق با منافع ایالات متحده را بسنجد.» مسلماً، برای ایجاد حضور فیزیکی در کابل، ایالات متحده باید برخی از مقررات امنیتی عادی حاکم بر مأموریت‌های خارج از کشور را کنار بگذارد. دیپلمات‌های آمریکایی در کابل نیز باید بر مشکل دیگری غلبه کنند. مانند فرستادگان دیگر کشورها، آن‌ها عمدتاً با مقامات کابل سروکار دارند، زیرا می‌دانند که از بسیاری جهات، مقر واقعی قدرت در قندهار و با رهبری ارشد طالبان است که در برابر تماس با خارجی‌ها مقاومت می‌کند. در هرگونه تعامل گسترده و عمیق‌تر با طالبان، نیاز به دیپلماسی محتاطانه، مدون و مملو از شکیبایی باید لحاظ شود.

ایالات متحده نباید شروط خود را در هیچ تفاهمی با طالبان کنار بگذارد و در صورت لزوم از آغاز اقدامات یکجانبه خودداری کند. بسیاری استدلال خواهند کرد که کاهش یا لغو تحریم‌ها، امتیازی به طالبان به حساب خواهد آمد و به تقویت رژیم طالبان کمک می‌کند. اما به همان اندازه که آمریکا ترجیح می‌دهد شاهد تغییر رژیم در افغانستان باشد، برای آینده قابل پیش‌بینی به یک دولت باثبات معقول و با توانایی کافی برای کمک به تسهیل برنامه‌های بشردوستانه، خنثی کردن داعش خراسان و جلوگیری از فروپاشی دولت و جنگ داخلی در افغانستان نیاز دارد. اصلاح مسیری که با از بین بردن بسیاری از تفکرات تثبیت‌شده در مورد تعامل با طالبان، زمینه جدیدی را در روابط ایالات متحده و افغانستان ایجاد می‌کند، بهترین راه برای پیشبرد امنیت و منافع استراتژیک آمریکا و همچنین رفاه مردم افغانستان است.

ترجمه: آریا صدیقی

منبع: هم‌میهن

برچسب ها: آمریکا و طالبان
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین