فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گل بی رخِ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد
طَرفِ چمن و طوافِ بستان
بی لاله عذار خوش نباشد
رقصیدن سرو و حالتِ گُل
بی صوتِ هَزار خوش نباشد
با یارِ شکرلبِ گل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد
هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقشِ نگار خوش نباشد
جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد
شرح لغت: طرف: گوشه و کنار/ لاله عذار: لاله رخسار/هزار: به فتح اول: بلبل/ نثار: به فتح اول پراکندن و افشاندن
تفسیر عرفانی:
وارستگان راه دوست پیوستند در طلب آنند که به لقای او نایل شوند، زیرا جز دستیابی به این آرزو همه چیز در نظرشان ناپسند است و ارزشی ندارد.
معشوق تو در زیبایی و وفاداری و خوش خلقی نمونه کامل است. از ملامت حسودان مرنج و به کسی آزار نرسان. امید است به تو هم گزندی نرسد.