اگر شخصیت زن اصلی داستان باید به مراسم مهمی برود، اما لباس مناسبی نداشته باشد، با درست کردن یک لباس از چیزهایی که در خانه دارد، به سرعت مشکل خود را حل میکند. یا همچون فیلمهای «بر باد رفته» و «افسون شده» (Enchanted) از پرده استفاده میکند، یا مانند فیلم «صورتی بهت میاد» (Pretty in Pink) دو لباس مختلف را تبدیل به یک لباس میکند.
برخی کلیشههای سینمایی هستند که بارها و بارها در فیلمها و سریالها تکرار شده اند تا جایی که دیگر حساسیت برانگیز شده اند و به نظر هم نمیرسد فیلمسازها حالا حالاها قصد دست کشیدن از آنها را داشته باشند.
در فیلمها و سریالهایی که در آنها شخصیتها شغل به خصوصی دارند، اغلب ۲ همکار را میبینیم که رفته رفته رابطهی نزدیک تری با یکدیگر پیدا میکنند. با این حال، این با زمانی که کارگردان سعی میکند به مخاطبان بقبولاند که همیشه ۲ همکار باید به یکدیگر علاقمند شوند، کاملاً متفاوت است. از همه عجیبتر این است که در ابتدای فیلم به نظر میرسد که آنها اصلاً از یکدیگر خوش شان نمیآید، اما با جلو رفتن داستان، به زوجی جدایی ناپذیر تبدیل میشوند.
اگر فیلمسازها بخواهند به ما بگویند که شخصیت زنی باردار است، در یک سکانس نشان میدهند که دچار حالت تهوع شده است. با این روش مخاطبان شاید حتی قبل از خود شخصیت متوجه میشوند که آن زن یک بچه در راه دارد. به طور قطع، بارداری میتواند بسیار غیرمنتظره رخ دهد. اما معمولاً زنان بسیار زودتر از رسیدن به مرحلهی تهوع صبحگاهی و به واسطهی قطع شدن پریودشان متوجه بارداری خود میشوند.
تا همین اواخر اگر فیلم هالیوودیای دربارهی تغییر یک شخصیت زن از دختری معمولی به یک زیباروی خیره کننده بود، یکی از مراحل ضروری این تغییر، صاف کردن موهای او بود. به دلایل نامعلومی، فیلمسازها میخواستند به مخاطبان بقبولانند که یک بانوی واقعی نمیتواند موهای فر داشته باشد.
از این ترفند در فیلمهای «دفتر خاطرات شاهدخت» (The Princess Diaries)، «زن زیبا» (Pretty Woman) و «دختر شایسته اخلاق» (Miss Congeniality) استفاده شد. شاید با این کار میخواستند تفاوت محسوسی میان «قبل» و «بعد» شخصیتها ایجاد کنند، اما مخاطبان سینما معتقدند که شخصیتهای محبوب شان با هر مدل مویی عالی هستند.
در فیلمهای تاریخی اغلب یک شخصیت زن هست که به نظر نمیرسد با دورهی زمانیای که در آن زندگی میکند همخوانی داشته باشد. نتیجهی کار، فیلمی دربارهی زن مدرنی میشود که صرفاً کرست و دامن پفی به تن میکند، اما یک داستان تاریخی واقعی نیست.
به طور حتم در گذشته زنانی وجود داشتند که با هنجارهای اجتماعی عصر خود در چالش بودند. اما فمینیسم قرن نوزدهم هیچ سنخیتی با فمینیسم قرن بیست و یکم نداشته.
بسیاری از فیلمهای ترسناک با اسباب کشی یک خانواده به خانهای جدید آغاز میشوند. اما تازه واردها هنوز خبر ندارند که تنها ساکنان آن خانه نیستند. با این حال، یک موجود شیطانی تصمیم میگیرد در ابتدا خود را پنهان کند و تازه بعد از مدتی شروع به ترساندن اهالی خانه با انداختن وسایل و نشان دادن خود به بچههای خانواده میکند؛ و تا پایان داستان، این موجود شیطانی به طور کامل دست به کار میشود و هر چه که بر سر راهش قرار دارد را نابود میکند. این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که کارگردانها معتقدند تماشاگران را باید به صورت تدریجی و پلکانی ترساند.
فیلمنامه نویسها و طراحان لباس فیلمها اغلب برای به تصویر کشیدن دورههای زمانی از کلیشههای به خصوصی پیروی میکنند. برای مثال، کرست آنطور که گاهی در فیلمها نشان داده میشود ابزار شکنجه نبود. بسیاری از مخاطبان سینما احتمالاً آن سکانس از فیلم «بر باد رفته» (Gone with the Wind) را به خاطر دارند که در آن شخصیت اسکارلت هنگامی که کرستش را برایش میبستند نفس خود را حبس کرده بود تا کمرش باریکتر به نظر برسد.
در اغلب موارد، در فیلمها کرست را نمادی از سرکوب زنان و استانداردهای زیبایی غیرمنصفانه نشان میدهند. با این حال، ما اغلب این نکته را فراموش میکنیم که مفهوم ظاهر ایده آل طی قرنها دستخوش تغییر شده است. از کرست در ابتدا برای جمع کردن بالاتنه و پشت استفاده میشد و توهم بصری باریکتر بودن کمر با استفاده از دامنهای حجیم و سازهی زیر لباسهای زنانه ایجاد میشد.
بسیاری از اوقات در فیلمها شخصیتها را لیوان به دست، در حال نوشیدن از آن میبینیم؛ و فرقی هم نمیکند این شخصیتها مشغول چه کاری باشند – در حال انجام وظایف شغلی خود، چک کردن ایمیل یا قدم زدن با شخصی دیگر – آنها همیشه یک لیوان در دست دارند. فیلمسازها معمولاً از این ترفند برای مشغول نگه داشتن دستان بازیگران در برخی سکانسها استفاده میکنند.
در فیلمهایی که داستان آن حول محور فناوریهای پیشرفته و تحقیقات پیچیده است، همیشه یک هکر نابغه وجود دارد که تنها به شغلش علاقه دارد، عینک میزند و دائماً آن را روی بینی اش جا به جا میکند و به سرعت نور سرورها را هک میکند.
در فیلمهای درام، شخصیتهای زن گاهی تجربیات تروماتیکی را متحمل میشوند؛ و برای به تصویر کشیدن این تغییرات، کارگردانها همیشه از یک روش تکراری استفاده میکنند – زنی که موهایش را جلوی آینه کوتاه میکند.
درست است که این امر در زندگی واقعی هم ممکن است، اما این سکانس به قدری در فیلمها تکرار شده که دیگر آزاردهنده شده است.
اگر در فیلم ترسناکی بچهای وجود داشته باشد، احتمالش زیاد است که دیر یا زود شروع به کشیدن نقاشیهای عجیب و ترسناک کند. این نقاشیها اغلب حاوی صحنههای جنایی، آدمها یا هیولاهایی هستند که دیگران قادر به دیدن شان نیستند، اما به طور قطع ظرف ۳۰ دقیقهی بعدی فیلم سر و کله شان پیدا خواهد شد.
اگر شخصیت زن اصلی داستان باید به مراسم مهمی برود، اما لباس مناسبی نداشته باشد، با درست کردن یک لباس از چیزهایی که در خانه دارد، به سرعت مشکل خود را حل میکند. یا همچون فیلمهای «بر باد رفته» و «افسون شده» (Enchanted) از پرده استفاده میکند، یا مانند فیلم «صورتی بهت میاد» (Pretty in Pink) دو لباس مختلف را تبدیل به یک لباس میکند.
منبع: روزیاتو