کیهان نوشت: نه قهرمانپردازی و نه مناسبات مافیایی. شخصیت محوری یا همان قهرمان فیلم، ملموس و باورپذیر نیست و به طور کلی بازیگران فیلم، حسی را در مخاطب ایجاد نمیکنند.
فکرش را بکنید! فیلمی بخواهد کپی یک فیلم بیارزش دیگر مثل «مرد بازنده» باشد که خود آن فیلم، کپی دست چندم آثار جعلی دیگران است!
دوستان عزیز فیلمساز! آخر حتی کپی کاری و از روی دست دیگران فیلم ساختن و اساسا فیلم ساختن یک سری کاربلدیها و توانمندیها لازم دارد که شما ندارید. آخر این چه جور فیلمنامهای است که از عهده ابتداییترین توقعاتی که از متن فیلمنامه یک اثر سینمایی داریم برنمیآید؟! چرا شخصیتهای- شخصیت؟ کدام شخصیت؟! - فیلم شما نه رمق دارند، نه معنا میدهند، نه داستان را درست جلو میبرند، نه درست راه میروند، نه حسی بر میانگیزند، نه دلی میلرزانند، نه حتی همین دیالوگهای مفتضحشان را درست ادا میکنند، نه حال و حوصله درست بازی کردن دارند، نه درست بازی کردن را بلد هستند، نه کارگردانی- کارگردانی؟! - میشوند، نه نقطه گره و عطف و گشایش و اکت و حس و نگاه و اوج و فهم و تعلیق و هیچ چیز دیگری را به درستی دارند و میفهمند و اجرا میکنند و نه... تنها و تنها مشتی آدمک، جلوی دوربین، به دمدهترین شکل ممکن، چیزهایی میگویند و کارهایی میکنند تا همگی بتوانند از دور این سفرهای که پهن شدهاند لقمهای بفرمایند و در نهایت هم گور پدر مخاطب بدبخت؟!
آخر این چه طرز فیلمسازی است دوست عزیز؟! واقعا ارزشش را دارد؟! چرا فیلمنامه شما اینقدر مغلوط و سطحی و آبکی و دمده و مزخرف است؟ چقدر وقت صرف تحقیق و نوشتنش کردهاید؟ چرا درست شخصیتپردازی نکردهاید؟ چرا داستان شما ایرادهای متنی و مبنایی فاحش دارد؟
آن شخصیت شبه قهرمان- با بازی تکراری جواد عزتی- بر مبنای کدام متد شخصیتپردازانهای آفریده شده؟ چرا مسیری را که طی میکند هیچکدام از مولفههای کلاسیک، مدرن و حتی پست مدرن قاعدههای روایت پردازی سینمایی را ندارد؟ چرا اینقدر بیطعم و بیحس و حال است؟ چرا هیچ کنکاش، اکت، مواجهه، تعلیق، رویکرد خلاقانه، گرهافکنی درست، نقطه عطف و اوج استاندارد، و در نهایت، هیچ دستاورد دراماتیکی ندارد این شخصیت؟
کاشتن آن شخصیت زن معتاد انصافا چیزی جز در حد آکسسوار صحنه برای عرضاندام و بزک صحنه و کش دادن پر رنگ و لعاب فیلم است؟ کارکردی جز این دارد؟
اصلا قصه و حرف فیلم شما چیست؟ اگر ادا و اطوارهای مد روز پلورالیستی و مدرن بازیهای مهوع کارنابلدهای آماتور بیهنر را کنار بگذاریم و قصد تکرار ادعاها و توجیههای آنها را نداشته باشیم، فیلم شما کدام مسیر منطقی و دراماتیک قابل فهم و حسآمیز را به تصویر میکشد و ادامه میدهد؟
فیلم شما ملغمهای از کپی کاریهای ناشیانه و بیحال و حوصله است که حتی رمق ندارد یک سکانس- تأکید میکنم «یک سکانس» - درست و قابل دفاع و جذاب سینمایی بیافریند!
و حالا آیا به نگارنده حق نمیدهید که با صراحت بگوید بسیار باعث تأسف و تأثر است که در چنین دوران و اوضاعی با پول فارابی که قاعدتا متعلق به بیتالمال و مال مردم رنج کشیده و طاقتسوخته ایران است و نه ارث پدری حضرات باشرفی که آنجا مسئول و مدیر و فلان و بهماناند، فیلمی باید ساخته شود به نام «کت چرمی» که مایه روانپریشی مخاطبی میشود که اشتباه کند و پای دیدن چنین چیزی بنشیند.