فوكو به اين مسئله ميپردازد كه ما چگونه و به چه بهايي توانستيم حقيقت را درمورد خودمان بگوييم. او تاكيد ميكند كه ما انسانها چگونه توانستيم حقيقت را به منزلهي سوژههاي زنده و كاركن تبيين كنيم.
افشين جهانديده و نيكو سرخوش، يكي ديگر از آثار فوكو را به فارسي ترجمه كردهاند. اين دو مترجم كه تاكنون با ترجمهي “مراقبت و تنبيه، تولد زندان” و “اراده به دانستن” كه هردو از آثار مهم فوكو است، نقش مهمي در معرفي اين متفكر به فارسيزبانان داشتهاند، ترجمهي كتاب ”سوژه، استيلا و قدرت” نوشتهي پيتر ميلر را نيز در كارنامهي خود دارند.
افشين جهانديده، دربارهي كتاب “تئاتر فلسفه” اثر فوكو به ايلنا گفت: «فوكو يك مجموعهي چهار جلدي در چهار هزار صفحه دارد كه به زبان فرانسه نوشته و منتشر كرده است. در اين مجموعه كه “نوشتهها و گفتهها” نام دارد؛ نوشتههايي از او از سال 1955 تا زمان مرگش يعني، سال 1984، گنجانده شده است. من از ميان اين متون، 22 متن را برگزيدهام. به نظر ميرسد اين 22 متن مجموعهي خلاصهاي از انديشهي فوكو را بازتاب ميدهد. در انتخاب اين متون به همهي وجوه جهان فكرياش نظر داشتهام. اين گزيده تحت عنوان “تئاتر فلسفه” در نشر ني منتشر ميشود.»
جهانديده اضافه كرد: «اگر انديشهي فوكو سه محور داشته باشد؛ اين مجموعه هر سه محور را دربرميگيرد، دانش، قدرت و نسبت خود با خود.»
وي در توضيح بيشتر گفت: «فوكو؛ روش كار خود را در تبارشناسي اين سه وجه ميداند. دربارهي محور اول يعني دانش، فوكو بهطور خلاصه به اين مسئله ميپردازد كه ما چگونه و به چه بهايي توانستيم حقيقت را درمورد خودمان بگوييم. فوكو اين مسئله را در كتابهاي متعددي مورد بررسي قرار داده است. كتابهايي همچون “كلمهها و چيزها”. او تاكيد ميكند كه ما انسانها چگونه توانستيم حقيقت را به منزلهي سوژههاي زنده و كاركن تبيين كنيم.»
جهانديده ضمن اشاره به اينكه محور دوم انديشهي فوكو؛ قدرت بود، گفت: «در اين محور مسئلهي فوكو اين بود كه ما چگونه و به چه بهايي توانستيم حقيقت را به منزلهي كنشگراني بر كنش ديگران بگوييم. و يا درمورد خودمان، به منزلهي مجرمان و بزهكاران.»
در محور سوم انديشهاش، فوكو، به مقولهي نسبت خود با خود ميپردازد. جهانديده ميگويد: «پرسش فوكو در اين مقوله اين است كه ما چگونه و به چه بهايي توانستيم حقيقت را درمورد خودمان به منزلهي سوژههاي اخلاق بگوييم. درواقع، اين سه محور كار فوكو در سراسر زندگياش بود. البته در اين جا بايد به نكتهاي اشاره كنيم و آن اين است كه تلقي متفكران آنگلوساكسون از فوكو درست نيست. آنها از فوكوي اول كه ساختگراست و فوكوي دوم كه پساساختارگراست؛ حرف ميزنند. اما فوكو خود نيز تاكيد ميكند اين تقسيمبندي را نميپذيرد چراكه بر آن است در همهي ادوار كار خود بر مقولههاي قدرت و دانش و نسبت خود با خود تاكيد داشته است. او حتي در اثر اولش تاريخ جنون هم تلويحا به هر سه مقوله پرداخته است.»
گفتني است افشين جهانديده و نيكو سرخوش مشغول ترجمهي “ديرينهشناسي” اثر ميشل فوكو هستند. كتابي كه حاصل تاملات اين متفكر بر دانش و روندي است كه ما طي آن توانستيم با دانش به حقيقت نزديك شويم، درعين اينكه بابت اين نزديكي، بها هم پرداختهايم.