۱۸ مرداد گذشته و در پی یک سلسله مذاکرات غیرمستقیم بین دو کشور، پنج زندانی دوتابعیتی از زندان اوین به هتلی در تهران منتقل شدند و روند انتقال شش میلیارد دلار سپرده ایران از یک بانک کرهای به یک بانک قطری آغاز شد. طی نزدیک به یک ماه گذشته، اخباری غیررسمی درباره افزایش صدور نفت ایران به چین و نیز کاهش حجم غنیسازی ایران در سطح ۶۰ درصد نیز انتشار یافته است.
کوروش احمدی، دیپلمات سابق در شرق نوشت: این دو خبر اخیر اگر در نهایت تأیید شود، بیارتباط با جابهجایی پنج زندانی و انتقال سپرده ایران نیست و در مجموع میتوانند تأییدکننده همان «تفاهم نانوشته» بین ایران و آمریکا باشند که در سه، چهار ماه اخیر محل بحث بوده است. در این رابطه، لحن و محتوای گزارش فصلی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که در آستانه نشست شورای حکام آژانس در ۱۱ سپتامبر انتشار خواهد یافت، حائز اهمیت بسیار خواهد بود. انتظار این است که این گزارش حاوی توضیحاتی درباره وضعیت غنیسازی در ایران و نیز سرنوشت اختلافات چندساله بین ایران و آژانس بر سر چند سایت قدیمی باشد. تأیید کاهش ذخیرهسازی اورانیوم در سطح ۶۰ درصد تردیدی درباره تفاهم نانوشته اشارهشده باقی نخواهد گذاشت.
در چنین شرایطی، تقریبا روشن است که در ذهن مقامات آمریکایی چه میگذرد؛ آنها از یک سو به تصریح گفتهاند که دیگر احیای برجام در دستور کارشان نیست و از سوی دیگر به تلویح روشن کردهاند که وضع موجود در رابطه با ایران برای آنها وضع مطلوب هم هست. شاید اظهارات مکرر رئیس سازمان سیا در یکی، دو سال گذشته مبنی بر فقدان برنامه ساخت بمب اتمی در ایران، یکی از دلایل برخورد اینچنینی از سوی آمریکا باشد. بنابراین، ارزیابی آنها تاکنون میتواند این باشد که هدف ایران از افزایش سطح غنیسازی، واداشتن آمریکا به امتیازدادن در مورد تحریمها باشد. اظهارات صریح برخی مقامات ایرانی ازجمله رئیس سازمان انرژی اتمی نیز در راستای تأیید ارزیابی آنها بوده است. آقای اسلامی در ۲۰ خرداد گذشته گفته بود که «غنیسازیهای با خلوص بالا برای این صورت گرفته است تا تحریمها لغو شوند». عامل مهم دیگری که ممکن است موجب آسودگی آمریکا باشد، مواضع نسبتا تند مقامات سه کشور اروپایی در قبال ایران است که ناشی از ادعای حمایت نظامی ایران از روسیه در جنگ اوکراین و نیز اعتراضات سال گذشته در ایران است. این عامل ممکن است از نظر آمریکا حربه دیگری برای مهار ایران باشد. چنین وضعیتی در مجموع میتواند آن چیزی باشد که دولت بایدن مشتاق شکلگیری آن در آستانه انتخاباتی سرنوشتساز است. علاوه بر آرامشی که از این رهگذر در جبهه ایران برقرار میشود، افزایش صدور نفت ایران نیز میتواند به کنترل بهای نفت که برای دولت بایدن در انتخابات مهم است، یاری رساند.
در چنین صورتی، آنچه برای ما مهم است، برنامه مقامات ما برای آینده است. سؤال این است که آیا مقامات ما هم به آنچه ممکن است از «تفاهم نانوشته» حاصل شود، دلخوش هستند؟
آنها قطعا به این مقدار نباید دلخوش باشند؛ چراکه از این محل تنها میتوان انتظار گذران روزمره داشت. این تفاهم تنها امکان صدور نفت ایران با سهولت بیشتری را میدهد؛ اما، چون تحریمها برجاست، بازگشت درآمد حاصل از آن از طریق کانالهای معمول بانکی و انجام دیگر تراکنشهای مالی همچنان بسیار دشوار، پرهزینه و وقتگیر خواهد بود. مناسبات اقتصادی ایران با جهان نیز در وضعیت غیرعادی باقی خواهد ماند و نهتنها مشکلات تجارت معمولی ادامه خواهد داشت، بلکه و مهمتر از آن امکان همکاریهای اقتصادی با جهان مانند سرمایهگذاری در ایران، گسترش جهانگردی و... منتفی خواهد بود. درباره آینده، آقای امیرعبداللهیان در مصاحبه با «اطلاعات» در ۱۱ شهریور با فعل گذشته از اینکه «سلطان عمان طرح و ابتکاری را روی میز گذاشت» و بر اساس آن مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا انجام شد، سخن گفت که میتواند اشارهای به «تفاهم نانوشته» باشد. در زمان سفر سلطان عمان به ایران، سفیر ایران در عمان نیز در هفتم خرداد از «ابتکارات سلطان عمان» سخن گفته بود. جدیدا آقای امیرعبداللهیان در بیروت گفته است که «درباره بهکارگیری دیپلماسی برای رفع تحریمها، اکنون ابتکاری از سوی سلطان عمان روی میز قرار دارد و در چارچوب آن، تبادل پیامها بین ما و طرفهای دیگر در جریان است».
نگارنده بعید میداند اساسا سلطان عمان بتواند ابتکاری محتوایی در ارتباط با امور بین ایران و آمریکا ارائه کند. کشورهای کوچکی مانند عمان و قطر حداکثر میتوانند در امور لجستیک و ایجاد تسهیلات برای مذاکره و اجرای توافقها، مثل آزادی زندانیان، کمک کنند. دلخوشکردن به این کشورها چندان زیبنده ما نیست. در جریان مذاکرات منتهی به برجام، این قبیل کشورها هیچ نقشی نداشتند و اساسا ایران بزرگتر و مهمتر از آن است که بخواهد دل به این قبیل کشورها خوش کند.