bato-adv

داستان مصاحبه با سالوادور دالی

داستان مصاحبه با سالوادور دالی
این فیلم شاید از معدود فیلم‌های جشنواره بود که تماشاگران بلافاصله پس از نمایشش در گروه‌های کوچک و بزرگ درباره پایان‌بندی آن با هم بحث و تبادل‌نظر می‌کردند.
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۳ - ۲۳ مهر ۱۴۰۲

از لئونارد برستین به عنوان یکی از شمایل‌های مطرح موسیقی کلاسیک امریکا یاد می‌شود با این توصیفات که او آهنگساز و اولین رهبر بزرگ ارکستر در امریکاست که توانسته موسیقی کلاسیک امریکایی را با آثار ارکسترالی خود همچون اورتور «کاندید/candide» و «مس/mass» که همچنان در برنامه‌های مختلف اجرا می‌شوند، احیا کند. معروف‌ترین اثر او «داستان وست‌ساید» در سراسر جهان اجرا شده و کماکان در نمایش‌های برادوی و وست‌اند روی صحنه هستند.

حالا بردلی کوپر هنرپیشه مطرح امریکایی در دومین تجربه کارگردانی خود دوباره ژانر محبوبش موسیقی را انتخاب کرده و سراغ برنستین رفته و بخش اعظمی از زندگی او، از دستاورد‌های هنری‌اش که بالا توصیف شد گرفته تا زندگی شخصی و خانوادگی‌اش از دهه چهل تا نود را محور این درام زندگی‌نامه قرار داده است. بازیگر نقش برستین هم خود کوپر است و به مدد گریم فوق‌العاده، طراحی صحنه و لباس درست و شناخت و غرق شدنش در دنیای موسیقی و در قالب یک آهنگساز و رهبر ارکستر به خوبی از عهده این نقش بر آمده.

هر چند که فیلم در بخش‌های زیادی با احساسات‌گرایی غلیظی عجین می‌شود ولی به مراتب از فیلم قبلی کوپر که آن هم درباره موسیقی بود و احساسات جاری در آن به وضوح سطحی‌تر بود یک سر و گردن بالاتر است.

روز ششم جشنواره فیلم لندن، با فیلم جدید کارگردان فیلم تحسین شده ماشینم را بران، ادامه می‌یابد. ریوسوکه هاماگوچی در فیلم تازه خود «شیطان وجود ندارد» که برنده جایزه بزرگ هیات داوران جشنواره فیلم ونیز امسال هم شده، جامعه کوچکی را نشان می‌دهد که برای حفظ تعادل و یکپارچگی طبیعت خود تلاش می‌کند. در اجتماعی کوچک از شهری در نواحی بکر و جنگلی، تاکومی، پدری تنها و دختر خردسالش هانا در کنار خانواده‌ای دیگر یک رستوران محلی را اداره می‌کنند.

زیست و کسب و کار آن‌ها ارتباط تنگاتنگی با طبیعت و جنگل دارد، اما با این وجود آن‌ها تمام تلاش‌شان در حفظ منابع طبیعی و عدم رسیدن آسیب به آن انجام می‌دهند. آن‌ها کماکان برای تامین آب شرب‌شان از آب‌های معدنی آن با پر کردن دبه، نه لوله‌کشی استفاده می‌کنند، گیاهان خودروی جنگلی را به منوی رستوران‌شان اضافه می‌کنند، شکار نمی‌کنند و...، اما این تعامل و بده بستان نسبتا سالم بین انسان و طبیعت چندان دیرپا نیست و گروهی دیگر با برنامه‌های ساخت‌و‌ساز و ایجاد فضای توریستی قصد برهم زدن این تعادل را دارند و اینجاست که در بستر آرام فیلم قیامی در ظاهر خاموش علیه این برهم‌زنندگان نظم موجود شکل می‌گیرد و فیلم را با یک پایان‌بندی عجیب و غافلگیرانه به اتمام می‌رساند.

این فیلم شاید از معدود فیلم‌های جشنواره بود که تماشاگران بلافاصله پس از نمایشش در گروه‌های کوچک و بزرگ درباره پایان‌بندی آن با هم بحث و تبادل‌نظر می‌کردند. در جایی از فیلم استعاره‌ای از جانب یکی از شخصیت‌ها مطرح می‌شود که گوزن‌ها هیچ‌گاه به انسان‌ها حمله نمی‌کنند مگر اینکه زخمی شده یا از قلمرو خود دور شده باشند؛ استعاره‌ای که کم‌کم بر خود فیلم سایه می‌اندازد.

اما صبح روز هفتم در سالن شماره ۳ مجموعه Picture house با جمعیتی به نسبت کم، فیلمی به نمایش درآمد که خلاف مرسوم فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای به شکلی خلاقانه، جذاب و سرگرم کننده‌ای جهان پیچیده و پر رمز و راز سالوادور دالی را به تصویر کشیده و در این به تصویر کشیدن و بازآفرینی بسیار از آثار خود دالی بهره جسته بود. فیلم که محصول کشور فرانسه و ساخته کوئنتین دوپیه است، در اوایل دهه ۸۰ می‌گذرد و داستان روزنامه‌نگاری به اسم ژودیت است که قصد دارد برای روزنامه‌ای که در آن کار می‌کند مصاحبه مفصلی با دالی انجام دهد.

از همان آغاز فیلم که آن‌ها در هتلی با هم قرار دارند، خبرنگار در یک حالت خواب و رویا جای دالی یک بز سفید می‌بینید یا اینکه دالی هرقدر راه می‌رود از ابتدای راهرو به انتهای آن نمی‌رسد و همزمان سه دوره (جوانی، میانسالی و پیری) دالی روایت می‌شود و گاه این زمان‌ها با هم تداخل پیدا می‌کند... با دیدن این موقعیت‌ها کارگردان قراردادش را با تماشاگر مبنی بر اینکه چه توقعی از فیلم می‌بایست داشته باشد، می‌بندد.

فیلم حتی با اسم خود دالی هم بازیگوشانه عمل کرده: «Daaaaaali»! نقطه عطف روز هفتم، اما جدیدترین ساخته آلکساندر پاین، کارگردان گزیده‌کار امریکایی که به شخصه انتظارش را می‌کشیدم، فیلم Holdovers بود که شاید به فارسی بشود آن را باقیمانده یا از گذشته مانده ترجمه کرد. فیلمی به غایت شیرین و دلنشین که برای من یاد‌آور فیلم‌هایی مثل ویل هانتینگ نابغه یا انجمن شاعران مرده و دیگر فیلم‌هایی از این دست که در فضای مدرسه و عموما مدارس شبانه‌روزی و رابطه بین یک معلم خاص از بین دیگر کارکنان و معلمان با شاگردانش می‌پردازد، بود.

آلکساندر پاین در این فیلمش هم از الگو‌های ثابت و آشنایی که در دیگر آثارش هم مشهود بود بهره جسته. داستانی با خط روایی ساده بدون پیچیدگی فرمی و درباره روابط انسانی و احساسات ناب آدم‌ها که در بزنگا‌ه‌های خاص شکل و معنای تازه‌ای به خود می‌گیرند همراه با آن تحولی که بنا بر تعریف کلاسیک فیلمنامه‌نویسی انتظار می‌رود در درون قهرمان یا پروتاگونیست قصه اتفاق بیفتد. نکته بارز بیشتر فیلم‌های پاین از‌جمله همین فیلم یافتن کهن‌الگوی سفر است (سفر واقعی و درونی) قهرمان که او را از نقطه A به B می‌رساند.

مثل اتفاقی که در فیلم‌های راه‌های جانبی، درباره اشمیت، نبراسکا و Holdovers می‌بینیم. فیلم داستان چند دانش‌آموز یک مدرسه شبانه‌روزی معتبر در دهه هفتاد است که تعطیلات کریسمس را مجبور می‌شوند در خوابگاه مدرسه سپری کنند (کمی بعدتر فقط یک نفرشان در مدرسه می‌ماند) و در کنار آن‌ها معلم نامحبوب ولی با پرنسیپ تاریخ باستان به نام پل هونان با بازی پل جیاماتی و یک آشپز، بنا به دستور مدیر مدرسه مسولیت مراقبت از آن‌ها را برعهده می‌گیرند.

شخصیت‌پردازی جالب به ویژه شخصیت معلم و دیالوگ‌های شیرین و طنازانه و گاه کنایه‌آمیز بین‌شان در موقعیت پارادوکسیکالی که در آن گیر افتاده‌اند هرچند برای آن‌ها در ابتدا غیر قابل تحمل جلوه می‌کند ولی برای مخاطب در کنار فضای برفی و زمستانی فیلم و دهه هفتاد بازسازی شده حس و حال تلخ و شیرینی را توامان ایجاد می‌کند. مثلث بازیگری در این فیلم درخشان است. پل جیاماتی یکی از بهترین بازی‌های خود را برای ایفای این نقش خاص ارایه داده و دومینیک سسا هم در اولین فیلم خود بسیار متقاعد‌کننده ظاهر شده و همچنین داوینه جی رندولف که از شانس‌های کاندیداتوری برای بهترین بازیگر نقش مکمل در اسکار پیش‌بینی می‌شود.

بردلی کوپر هنرپیشه مطرح امریکایی در دومین تجربه کارگردانی خود دوباره ژانر محبوبش موسیقی را انتخاب کرده و سراغ برنستین رفته و بخش اعظمی از زندگی او، از دستاورد‌های هنری‌اش که بالا توصیف شد گرفته تا زندگی شخصی و خانوادگی‌اش از دهه چهل تا نود را محور این درام زندگی‌نامه قرار داده است

نقطه عطف روز هفتم، اما جدیدترین ساخته آلکساندر پاین، کارگردان گزیده‌کار امریکایی، که به شخصه انتظارش را می‌کشیدم، فیلم Holdovers بود که شاید به فارسی بشود آن را باقیمانده یا از گذشته مانده ترجمه کرد. فیلمی به غایت شیرین و دلنشین که برای من یاد‌آور فیلم‌هایی مثل ویل هانتینگ نابغه یا انجمن شاعران مرده و دیگر فیلم‌هایی از این دست که در فضای مدرسه و عموما مدارس شبانه‌روزی و رابطه بین یک معلم خاص از بین دیگر کارکنان و معلمان با شاگردانش می‌پردازد، بود.

منبع:اعتماد

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین