اطلاعات نوشت:با دیدن صحنهی معلمانِ ایستاده و باشور و اصرار درددلکننده با رییسِ کمیسیون آموزش مجلس، نشسته بر صندلیِ گردان و خورندهی تنقّلات، با عرض معذرت شاکی شدم از آن معلمان؛ وگرنه نوع حرکات و سکنات آن نماینده چندان شگفتزدهام نکرد؛ چرا که قاعدهی بسیاری از این حضرات، همین برخوردهای اربابرعیّتی است؛ چرا منِ معلم هنوز این آزموده را صدباره میآزمایم؟!
این آقایان همان بزرگوارانی هستند، که نه تنها هنگام انتخابات، بلکه زمان دعوتشدن برای سخنرانی و افتتاح اینجا و آنجا، یاد عهدنامهی امام علی علیهالسلام به مالک اشتر میافتند؛ روخوانیِ عربیاش پیشکش؛ اما وقتی گاه به زحمت، همان ترجمهی فارسیاش را تلاوت (!) میکنند، چه سر و دستها که برنمیفشانند و چه پای شوقها که بر زمین نمیکوبند! …که هان!ای مالک!
آنچه محتوای سخنان آن معلمانِ سفرکرده از خوزستان به تبریز و بیتوتهنموده پشت درِ دفتر حضرت والا بود، مقصد این نوشتار نیست؛ بلکه سخن در نحوهی برخوردی است که در نگاه و حرکات و تنقّلات و سپس پاسخهای آن دردانهی مجلسنشین مشهود بود؛ که هان!ای مالکالرّقاب!
… و از قضا سخنم این نیست، که چرا او چنینکرد، بلکه شکوهام آن است که چرا آن معلمان چنان کردند؟! آن معلمان عزیز نمیدانستند، همان امام علی علیهالسلام، توصیهاش به حاجتداران این است:
عَلَیْکُمْ فِی طَلَبِ اَلْحَوَائِجِ بِشِرَافِ اَلنُّفُوسِ ذَوِی اَلْأُصُولِ اَلطَّیِّبَةِ فَإِنَّهَا عِنْدَهُمْ أَقْضَی وَ هِیَ لَدَیْکُمْ أَزْکَی
نیازهای خویش را نزد بزرگواران و والاتباران ببرید، زیرا نیازهای شما نزد ایشان رواشدنیتر و آنها نزد شما پاکیزهترند.
(غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۶۲۱)