حامد جعفری معتقد است در کشورما تقریبا میتوان گفت متاسفانه کودک و نوجوان بهعنوان شهروند درجه دو شناخته میشود و خیلی به صنعت انیمیشن و سینمای کودک که از قضا بخش مهمی از سینما هم هست توجه جدی نشان نمیدهیم.
به گزارش خبرآنلاین، کودکان نیاز به برنامههای مناسب سنشان دارند، اما این نیاز تامین نمیشود. کودکان امروز با کودکان دیروز متفاوت شدهاند، اما همچنان در تلویزیون و سینما برنامهسازی برای این رده سنی با معیارهای گذشته طراحی و ساخته میشود یا اصلا محتوایی در سینما و تلویزیون برای آنها ساخته نمیشود.
برنامهسازی برای کودکان به دلیل نقش آنها در جامعه باید جدی گرفته شود، اما زمانی که این برنامهها با دمدستیترین شکل ممکن ساخته میشود چه تاثیری در جذب و آموزش کودک دارد؟ اگر برنامهسازان نتوانند کودکان و دنیای آنها را بشناسند چه اتفاقی میافتد؟
یکی از نتایجش از دست رفتن مخاطب است، نتیجهای که کمابیش شاهدش هستیم و دیدیم که این روزها کودکان مانند سابق برنامههای مخصوص خود را از تلویزیون ایران دنبال نمیکنند. گویی برنامهسازان و کودکان دو خطی هستند که به تدریج از یکدیگر دور و دورتر میشوند.
در گام اول یک مسئله را بررسی کنیم آثار حوزه کودک دو دسته هستند؛ محتواهایی که درباره کودکان ساخته میشود و محتواهایی که برای کودکان ساخته میشود، این دو مسئله کاملا با یکدیگر متفاوت است، مثلا نگاهی به آمار تولید در حوزه کودک بیندازیم؛ سهم تولیدات آثار برای کودکان و نوجوانان در طول ده سال گذشته ۶۴ عدد بوده یعنی حدود یک چهاردهم کل تولیدات و مسئله جالبتر سهم کم انیمیشن در ایران است، اینکه در ده سال گذشته و از میان این ۶۴ اثر فقط ۱۵ اثر به انیمیشن تعلق دارد و از میان همین ۱۵ اثر هم ۹ عنوان برنده جوایز خارجی شدند و اکران خارجی نیز داشتند.
به آثار تولید شده در سالهای متفاوت هم یک نگاهی بیندازیم؛ در سال ۱۳۹۱ هفت اثر، ۱۳۹۲ دو اثر، ۱۳۹۳ پنج اثر، ۱۳۹۴ شش اثر، ۱۳۹۵ هشت اثر، ۱۳۹۶ هفت اثر، ۱۳۹۷ یازده اثر، ۱۳۹۸ نُه اثر، ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ تنها یک اثر مخصوص کودکان تولید شد، ۱۴۰۱ شش اثر و ۱۴۰۲ یک اثر تولید شده است.
در این میان، اما انیمیشن «بچه زرنگ» فروش ۳۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان را برای خود ثبت کرده است و به این ترتیب در یک ماه و نیم در جایگاه چهارم فروش گیشه نشسته است و به همین بهانه به گفتگو با حامد جعفری، تهیهکننده این انیمیشن پرداختیم که در ادامه میخوانید.
جایگاه انیمیشن در سینمای ایران کجاست؟
بخش مهمی از صنعت سینما، انیمیشن است. در همه جای دنیا وقتی سینما را نگاه میکنیم در ۱۰ کار پرفروش سال، یا در یک تاریخ یا دوره زمانی، انیمیشنها دیده میشوند. ولیکن در کشورما تقریبا میتوان گفت متاسفانه کودک و نوجوان بهعنوان شهروند درجه دو شناخته میشود و خیلی به صنعت انیمیشن و سینمای کودک که از قضا بخش مهمی از سینما هم هست توجه جدی نشان نمیدهیم.
اگر رصد کنیم هم جشنواره فیلم کودک و نوجوان هم خیلی مورد توجه یا مورد استقبال سینماگران کشور قرار نمیگیرد و توجهشان بیشتر به جشنوارههایی است که مربوط به حوزه بزرگسال است. درحالیکه طبق آخرین سرشماری انجام شده در کشور حدود یک چهارم جمعیت کشور یا ۲۵ درصد آن بچههای زیر ۱۵ سال هستند. کوچک سالانی که در حال طی کردن دوران کودکی تا اوایل نوجوانی هستند و در حقیقت باید برای این بخش مهم جامعه هم در کشور خوراک فکری تهیه شود.
باید در سینماها برای آنها کار انجام شود. وقتی بزرگسال اراده میکند برای ژانر مورد پسندش به سینما برود، بین چندساعت تا نهایتا چند هفته بعد میتواند فیلم مورد نظرش را در سینما تماشا کند، چون معمولا یا ژانر مورد علاقه بزرگسالان الان در حال اکران است یا حداکثر طی چند هفته اکران خواهد شد. ولی وقتی سراغ ژانر کودک و نوجوان میرویم میبینیم که سالی یک یا دو اثر جدی برای مخاطب کودک و نوجوان وجود دارد. این سهمی که سینمای کودک از سینمای ایران دارد؛ در واقع نشاندهنده این است که فهم دقیقی از اهمیت سینمای کودک و نوجوان در کشور شکل نگرفته است.
متاسفانه همین محصولات کودک و نوجوان هم گاهی دچار اختلال میشود و بعضا کارهایی ساخته میشوند که به عنوان فیلم کودک معرفی میشوند، ولی درباره کودکان هستند نه برای مخاطب کودک و در بعضی مواقع هم کارهایی ساخته میشود که برای کودک و نوجوان هستند، اما شاید استانداردهایی که مربوط به حوزه کودک و نوجوان است در آن رعایت نشده است.
حوزه کودک و نوجوان، در همه جای دنیا و نه فقط در کشورما یک سری خطوط قرمز جدی و غیرقابل اجتناب وجود دارد. مثال میزنم؛ ما در دورهای در یک استدیوی شناخته شدهای در خارج از ایران یکی از کارهایمان را نمایش میدادیم و اتفاقا خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و همه گفتند چقدر کار جذابی است و حتی اعلام کردند که دوست دارند رایت آن اثر را را داشته باشند، ولی وقتی به دقیقه سه و چهار اثر رسید ناگهان گفتند اخ، ما نمیتوانیم این اثر را نمایش دهیم، ما پرسیدیم که چرا؟ گفتند که: «خوب این کار برای مخاطب خردسال است و نمایش دادن جسم تیز دست کاراکتر اصلی قصه برای گروه خردسال ممنوع است.»
یعنی تا این اندازه چهارچوبهای دقیق و مشخص شده برای محصولات کودکان دارند، ما هم داریم؟
بله تا این اندازه چهارچوب و قاعده دقیق و مشخص دارند و به شدت هم به این چارچوب و قاعده پایبند هستند، ولی از طرف دیگر ما با این مواجهیم که در اینجا بعضی کارهایی ساخته میشوند که نسبت به بدیهیات و مفاهیم اولیه مثل اینکه برای بچههایمان بدآموزی نداشته باشد و چیزهایی که شاید خیلی توقعات بالایی هم نیستند، چارچوبهای درستی رعایت نمیشود.
بعضی وقتها به این فکر میکنم که انگار ما به مختصات سینمای کودک و نوجوان اساسا دقت نمیکنیم و اگر یک قدم کوچک هم در این حوزه بر میداریم فقط میخواهیم یک رفع تکلیف انجام دهیم. به نظرم همه اینها باعث شده است که حالا سینمای کودک و نوجوان سهم به سزایی از جهت تعداد در سینمای کشور نداشته باشد.
چیزدیگری که به نظرم میرسد این است که ضعف سیاستگذاری فرهنگی است، یعنی عملا سیاستهای فرهنگی کشور منجر به تولید یا اقدام ویژهای در حوزه انیمیشن یا سینمای کودک نشده است. اما با همه این اوصاف وقتی یک انیمیشن سینمایی یا یک فیلم کودک خوب با استانداردهای شناخته شده این حوزه عرضه میشود، میبینیم که جایگاه و سهمی از بازار پیدا میکند و خوب میفهمیم که آن چیزی که جایش در کشور خالی است سیاستگذاری فرهنگی یا نوع جهت دهی فرهنگی در این حوزه است، لذا نتیجه این است که ما در سال شاید یکی دو تا انیمیشن سینمایی یا فیلم کودک داریم که به لحاظ حجم و تعداد اگر مقایسه کنیم درصد پایینی از فیلمهای اکران شده است و این یعنی عدم توجه سیاستهای فرهنگی کشور به این حوزه.
در ۱۰ سال گذشته فقط ۱۵ انیمیشن ایرانی ساخته شده بهنظرتان علت آن چیست، البته بخشی از جواب این سوال را در سوال قبلی گرفتم، اما مسئلهای که وجود دارد این است که انیمیشن ایران در سینمای جهان چه جایگاهی دارد؟ بهعنوان مثال امسال شرکت دیزنی به مناسبت صد سالگیاش یک انیمیشن از مجموعه انیمیشنهایش ساخت و محورش هم ستاره آرزوست؛ این کمپانی به قدری پرقدرت ظاهرشده که بعد از صد سال توانسته چنین چیزی را تحویل مخاطب جهانیاش بدهد؛ آیا با این وجود انیمیشن ایران میتواند جایی در سینمای انیمیشن جهان داشته باشد؟
اگر ما بخواهیم جایگاه انیمیشن را از جهت صنعت بررسی کنیم خروجی و برایند همه شاخصها میشود، اقتصاد این صنعت. وقتی من سینمای کشورمان را بررسی میکنم و میگویم که انیمیشن، جایگاهی در سینمای ایران ندارد یعنی در حقیقت دارم اقتصاد این حوزه را میسنجم، چراکه حجم کمی از بازار سینمای کشور ما را فیلمهای کودک تشکیل میدهند. حجم بازار انیمیشن در دنیا حدود ۲۰۰ میلیارد دلار است و با اینکه یک درصد جمعیت دنیا، یک درصد وسعت خاک جهان و بیش از یک درصد منابع دنیا متعلق به کشور ماست، اما با همه این داراییها، متاسفانه سهم کشور ما در صنایع مختلف در جهان از جمله صنعت انیمیشن، حتی نزدیک یک درصد هم نیست.
البته در سالهای اخیر به واسطه اینکه رشد چشمگیری در حوزه نرخ دلار وجود داشته، باعث شده که بخش عمدهای از استودیوهای داخل کشور به سمت ارائه سرویس به استودیوهای خارجی بروند تا خلق تولیدات داخلی. ببینید در دنیا دو دسته استودیو وجود دارد استودیوهایی که انیمیشن را به عنوان یک خدمت یا یک سرویس ارائه میکنند و سرمایهگذار و مالک و خالق اثر شخص دیگری است و استودیوها فقط سرویسدهنده بخشی از فرایند ساخت یا عملیات تولید هستند، این استدیوها اصطلاح «سرویس پرودایدر» هستند، اما دسته دوم استدیوهای «آی پی جنریتور» هستند که آنها درصد کمی از کمپانیهای انیمیشنسازی در دنیا را تشکیل میدهند و شاید چیزی زیر ۱۰ درصد از استدیوهایی که در جهان وجود دارند استدیوهای خالق یا مولف یا «آی پی جنریتور» باشند.
در کشور ما هم بهخاطر وضعیت اقتصادی، فضا به این سمت رفته که حجم زیادی از استودیوها و کسانی که در این حوزه کار میکنند به سمت ارایه سرویس و خدمات بروند و سهم استدیوها و کمپانیهای مولف و خالق خیلی قابل کم است؛ لذا به نظرم آن چیزی که جایگاه ما را در دنیا تعیین میکند، گذر از حوزه سرویس و حرکت به سمت تالیف و خلق است.
از جهت فرم، کیفیت و محتوا ما توانایی رقابت با انیمیشنهای دنیا را داریم؟
خوب باید بدانیم که ما از جهت روایتگری و کارگردانی در انیمیشن خیلی ضعف داریم؛ دلیلش هم این است که سالها همه تلاش ما معطوف این بوده است که به لحاظ گرافیک و شاخصهای بصری کار و تصویری که نهایتا از کار ارائه میشود، بتوانیم به حداقل استانداردهای بین المللی در این حوزه دست پیدا کنیم و تلاشهای زیادی شده تا آثار داخلی به لحاظ کیفیت فرم شبیه آثار موفق خارجی باشد و تمرکزمان بیشتر روی فرم بوده تا محتوا، روایت، کارگردانی و قصه پردازی و همین باعث شد رشد انیمیشن در کشور ناهمگون باشد و با اینکه در فرم و گرافیک خیلی پیشرفت کردهایم، اما همچنان در موضوعات محتوایی و به ویژه روایت ضعفهای جدی داریم.
البته اینکه میگوییم که آیا میتوانیم با آثار خارجی رقابت کنیم یا به آنها برسیم، را میتوان اینطور جواب داد که بله قابل دسترسی است. چرا، چون به لحاظ سرمایهانسانی، کشورمان خیلی رشد داشته و افرادی در کشور پرورش یافته اند که الان در موقعیتهای مهمی در این صنعت نقش آفرینی میکنند، مثلا آرت دایرکتور دیزنی یک ایرانی است یا وقتی به تیتراژ کارهای موفق دنیا نگاه میکنیم حتما یکی دو تا هنرمند ایرانی میبینیم و این یعنی به لحاظ توانمندی و امکان دستیابی به سطح کیفی قابل قبول و قابل رقابت با آثار روز دنیا، برای ما در دسترس است، اما برای اینکه بچههای ایرانی بخواهند این توان را در تولید یک کار تجمیع کنند، متاسفانه انسجام لازم برقرارنیست.
چراکه همان طور که میدانید، تولید انیمیشن با رسانههای تصویری دیگر فرق میکند؛ مثلا مولف یا خالق یک اثر تلویزیونی، تهیه کننده آن اثر است یا در تئاترها کارگردان به عنوان مولف شناخته میشود و یا در سینمای رئال، تهیه کننده و کارگردان و نویسنده بهطور مشترک خالق یا مولف یک اثر هستند (البته اگر یک فیلم موسقی مهمی داشته باشد موزیسین هم جزو خالقین اثر محسوب میشود)، ولی در سینمای انیمیشن فضا اینطور نیست و کمپانیها خالق و مولف اثار هستند و حتی وقتی به ذهن خودمان هم مراجعه میکنیم مثلا میگوییم فیلمهای پیکسار و انیمیشنهای دیزنی چرا که تولید انیمیشن یک تولید کمپانی محوراست و نه شخص محور.
پس توجه به این موضوع یعنی با اینکه بچههای هنرمند و جوان ایرانی توانمندیهای بسیار خوبی دارند و هر کدامشان میتوانند به لحاظ کیفی خودشان را به سطحی برسانند یا به سطحی رساندهاند که میتوانند درکارهای موفق و موقعیتهای مهم دنیا حضور داشته باشند، ولی چون تولید انیمشن، کمپانی محور است؛ باید در این زمینه به یک رشد دیگری هم برسیم و آن تجمیع توانمندیها و رسوب تجربیات در ساختار کمپانیهاست.
مثلا شما نگاه کنید از «شاهزاده روم» تا «بچه زرنگ» تقریبا همه عوامل بخش تولید تغیر کردهاند و شاید هیچ شخص مشترکی بین این دو اثر نیست ولیکن به لحاظ کیفی میبینیم آثار «هنرپویا» پله پله رشد داشته است و دلیلش هم این است که اتفاقا نگاه «هنرپویا» یک نگاه کمپانی محور بوده و تلاش شده طی این سالها با مطالعه و مورد کاوی نسبت به کمپانیهای بزرگ و موفق دنیا، رسوب تجربه در ساختار کمپانی اتفاق بیافتد و وقتی رسوب تجربه در ساختار کمپانی اتفاق افتاد، یعنی روش ساخت و تولید کمپانی محور در کشور ما هم در حال شکلگیری و اجراست؛ لذا آنچه که ما سالها سعی کردیم جا بیندازیم این است که جنس تولید انیمیشن با رسانههای دیگر فرق دارد و جنس نگاه به آن و تعامل با آن باید با بقیه جاها متفاوت باشد، چون این تولید، جمع محور و کمپانی و استودیو محور است و باید نگاه به آن با درنظر داشتن این تفاوت باشد.
از جنبه دیگر اگر بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم بخش کیفیت تصویر است که به نظرمن در این سالها و با همتی که بچهها داشتهاند پیشرفت قابل ملاحظهای داشتهایم. میدانید که انیمیشن یک حوزه فناوری و تکنولوژی بیس است و بههمین جهت بیشتر جوانترها در این حوزه فعالاند واین باعث شده که آنها راحتتر به آن لبه دانش یا تکنولوژی و فناوری مورد نیاز دست پیدا کنند. باید این راهم بدانیم که تعداد کشورهایی که توان ساخت انیمیشن سینمایی در کشورشان دارند، در دنیا زیاد نیست و شاید نهایتا ۲۰ کشور چنین توانی داشته باشند.
البته به نظرم درنهایت مقایسه اثار انیمیشنی داخلی و اثار خارجی مقایسه صحیح و همه جانبهای نیست، ازآنجا که پیشینه ما در ساخت انیمیشنهای سینمایی خیلی قدیمی نیست. ما حتی در مورد فیلمهای سینمای رئالمان هم که بیش از ۷۰-۸۰ سال سابقه جدی داریم این مقایسه را انجام نمیدهیم، در حالی که سینمای انیمیشنمان مربوط به ۱۰ - ۱۵ سال اخیر است. پس مقایسه اشتباه است.
خودتان هم به درستی اشاره کردید دیزنی در حال جشن گرفتن صدمین سالگردش است، اما حتی خود ما هم که جز قدیمیهای این صنعت هستیم نهایتا ۱۵ سال سابقه داریم واین یعنی ما هنوز باید تمرین کنیم و در جاهایی سعی و خطا کنیم و یاد بگیریم تا بتوانیم به کیفیت و استانداردی که استودیوهای پیشروی دنیا در دست دارند دسترسی پیدا کنیم البته روند رشد ما نسبت به خودمان خیلی خوب است و همین هم باعث شده که در بعضی جاها آثارمان را قابل مقایسه با آثار خارجی میدانند.
یعنی در جهان فقط ۲۰ کشور هستند که توانایی تولید انیمیشن دارند؟
توانایی تولید انیمیشن سینمایی، جنسش با انیمیشن اکسپریمنتال یا آثار تجربی خیلی فرق دارد. چون محوریت تالیف و خلق در تولیدات تجربی که عمدتا در قالب فیلمهای کوتاه انیمیشن به نمایش در میآیند با اشخاص است و موضوع کمپانیمحوری که عرض کردم مربوط به کارهای بیگ پروداکشن است نه کارهایی که تجربی کوتاه. در انیمیشنهای کوتاه تجربی به فرض آقای ایکس و ایگرگ به عنوان مولف و محور قرار میگیرند و سلیقهشان را اعمال میکنند و کاری مطابق ذائقه انها تولید میشود و در کار کوتاه عمدتا، محوریت و تالیف با همان کارگردان است. اما بحث من حول محور تولیداتی بود که خلق و تالیفشان کمپانی محور استودیو محور است.
در بیگ پروداکشن تا چندسال قبل بیشتر از ۱۵۱۰- کشور نبودند که میتوانستند انیمیشن بلند سینمایی بسازند، که آنها هم عمدتا کشورهایی بودند که دسترسی پیشرفتهتری به زیرساختها و حوزه آرت داشتند گاهی حتی یکی دو کشور کنار هم جمع شدهاند و توان استدیوهایشان را تجمیع کردهاند تا بتوانند یک کار سینمایی بسازند. پس جواب مشخص سوالتان بله است، چراکه تعداد کمی کشور میتوانند انیمیشن بلند سینمایی درست کنند. پروژه انیمیشن سینمایی هم زمانبر است و هم سخت و طاقت فرسا و پرهزینه است؛ و همه اینها نشان دهنده این است که کشور ما هم با ساخت انیمیشنهای سینمایی در حال نزدیک شدن به استانداردهای جهانی است.
الان وضعیت سینمای ایران طوری است که تمام تهیه کنندهها و عوامل فیلمها میگویند فروششان قدری است که نهایتا بتواند به هزینههای اولیه پاسخ دهد، موضوع فروش برای انیمیشن چطور است آیا از طریق فروش، هزینههایش را جبران میشود؟
من در مورد انیمیشنهای سینمایی، صرفا درباره هزینه و درآمد پروژههای گروه «هنر پویا» میتوانم صحبت کنم، چون در مورد آنها اطلاعات دقیقتری دارم، ولی در سینمای رئال میدانیم و بارها آمارها نشان دادهاند که شاید در سال ۵درصد فیلمها به موفقیت اقتصادی میرسند و میتوانند پیشبینیهای در آمد مورد نظرشان را محقق کنند، اما در انیمیشن، فرایند ساخت، فرایند طولانیتری است و این یعنی ریسک بالاتر.
شما وقتی میگویید انیمیشن، یعنی کاری که تولیدش حداقل ۳-۴ سال زمان میبرد و اگر از همین امروز شروع کنیم حدود ۱ میلیون دلار هم هزینه در برخواهد داشت. البته این عدد در دنیا و در صنعت تولید انیمیشن، عدد بالایی نیست و استودیوهای مختلف در دنیا چند ده میلیون دلار برای ساخت یک انیمیشن سینمایی هزینه میکنند. یک بار خبرنگاری از من پرسید که چقدر اثرتان به کیفیت آثار روز دنیا نزدیک شده، من جواب دادم و گفتم که هزینه کارما در حد پول قند و چایی پروژههای دیگر است و مقایسه خروجی آنها با آثار ما صحیح نیست.
حالا وقتی کاری یک میلیون دلار هزینه میبرد و میخواهد بعد از سه چهار سال به نتیجه برسد، یعنی سرمایهگذار با ریسک بالایی مواجه است و این موضوعی جدی است. دلیلش هم حجم بالای هزینه و زمانی است که صرف این کار میشود. اما در مورد اینکه آیا آثار سینمای انیمیشن در کشور ما سود هستند اینکه آیا میتوانند هزینههای خود را تامین کنند یا نه، جواب بله است، حداقل ما در «فیلشاه»، «بچه زرنگ» و «شاهزاده روم» به سود دهی خوبی رسیدیم. البته اکران «بچه زرنگ» هنوز به اتمام نرسیده و پیشبینی ما این است که به سوددهی خوبی خواهد رسید.
دلیل این موضوع هم موفقیت در جذب مخاطب است، جالب است بدانید که همچنان پرمخاطبترین انیمیشن تاریخ سینمای ایران، «فیلشاه» با ۱ میلیون و۲۴۰ هزار مخاطب است و بعد از آن هم «شاهزاده روم» با حدود یک میلیون و خوردهای مخاطب و «بچه زرنگ» هم الان در رتبه سوم پرمخاطبترین انیمیشنهای تاریخ سینمای ایران قرار دارد.
البته ما امید داریم «بچه زرنگ» از بقیه آثار قبلیمان پیشروی کند و در رتبه اول قرار گیرد. بحثم این است که وقتی شما استانداردهای یک حوزه را براساس مطالعه و نه صرفا براساس سعی و خطا به دست میآورید و اجرا میکنید لاجرم موفقیت هم بخشی از مسیرتان خواهد بود. البته در همه حوزهها همین است وقتی فرمولی برای موفقیت وجود دارد و از آن استفاده میکنید موفق هم خواهید شد.
مثل استفاده از نرمافزار مسیریاب است وقتی میخواهید از اینجا تا منزلتان بروید اگر در مسیر حادثهای رخ ندهد، قطعا با نرمافزار مسیریاب از طریق مسیر کوتاهتر و خلوتتر به آنجا خواهید رسید. در انیمیشن هم در حقیقت موضوع جذب مخاطب و کسب رضایت مخاطب یک موضوع قابل مطالعه و بررسی است و میشود در آن مسیر حرکت کرد و به موفقیت رسید. اما چیزی که اتفاق میافتد این است که وقتی موفقیتی رخ میدهد ما فکرمیکنیم که بدون درنظر داشتن شاخصها و مولفههای موفقیت، آن موفقیت قابل تکثیر بدون مطالعه است. اما نه.
برای تکثیر یک اتفاق، باید حتما مطالعه انجام شود، که چه شاخصهای کلیدی وجود داشته است. خود ما وقتی «شاهزاده روم» را اکران کردیم با کمک یک گروه مستند ساز از نظرات مخاطبان بعد از تماشای فیلم ویدیو گرفتیم و آنها را بررسی کردیم. در «فیلشاه» هم باز با کمک یک گروه دانشگاهی، به طور جدیتر و علمیتر ذائقه سنجی مخاطب درمورد محتوا، گرافیک، دوبله، صداگذاری و تبلیعات اثر را ارزیابی کردیم و زمانیکه استوریریل یا همان ماکت اولیه فیلم «بچه زرنگ» را تمام کرده بودیم نتایج این تحقیقات و نظرسنجی «فیلشاه» هم به دست مان رسید و ما همانجا پروژه را متوقف کردیم و گفتیم که مخاطب به ما اعتماد کرده ما هم باید به اعتماد او پاسخ درست بدهیم و نظراتش را در کارمان درنظر بگیریم و با اینکه مسیری را طی کرده بودیم و هزینه بالایی تا آن روز انجام شده بود، ولی به اعتبار اعتماد مخاطب آن چیزهایی که به ما خرده گرفته شده بود را با کارشناسان و خبرگان سینما مطرح کردیم و استوریریل و روایت و قصه فیلم را دوباره بازطراحی و تصحیح کردیم و ماکت اولیه را تغیر دادیم و روایت را اصلاح کردیم تا به قدر فهمی که آن روز داشتیم، کارمان کم اشکالتر باشد. همه این کارها را انجام دادیم که امروز وقتی مخاطب به سینما میآید اشکالات «فیلشاه» را دوباره نبیند.
این همان مسیر کمپانی محور و درس کرفتن از نقاط ضعف و قوت کارهای قبلی و پله پله جلو رفتن است. مخاطب هم حتما این را درک میکند و این انرژی بین ما و آنها در رفت و آمد است پس از کار استقبال صورت میگیرد و طبیعتا به فروش بیشتر اثر و استقبال مخاطب و اقتصادی شدن پروژه هم کمک میشود.