«ظاهراً تلویزیون به بدترین روز سیاه افتاده که تصورش را هم نمیکردیم. صداوسیما امروز در میان مردم جایگاهی ندارد. صداوسیما هر چه فحاشی کند به ضرر ما نخواهد بود. البته کار بد و زشتی کردند و شایسته صداوسیما نبود.»
به گزارش هممیهن؛ این بخش از سخنان حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، تحتالشعاع صحبتهای دیگر او درباره چرایی ثبتنام در انتخابات مجلس خبرگان رهبری قرار گرفت و اینکه «من قبول ندارم که الان پایان خط است. ممکن است خدای ناکرده در آینده به این نقطه برسیم، ولی امروز به پایان خط نرسیدهایم. باید همه توانمان را به کار بگیریم برای اینکه جامعه را به حرکت درآوریم. اگر روزی به پایان خط رسیدیم که دیگر هیچ راهی نباشد، میتوانیم بگوییم دیگر هیچ کاری نمیشود کرد. ما هم آنوقت خداحافظی میکنیم و میرویم.»
آنچه درباره صداوسیما گفت، اما از یک طرف ناظر به رفتار اخیر در واکنش منفی به ثبتنام او از زبان یک مجری است که هرچند رئیس سازمان توضیح داد: «خلاف سیاستهای ابلاغی صداوسیما به شبکهها بود»، ولی حاضر به عذرخواهی یا اعلام صریح توبیخ نشد و تنها گفت: «اگر در حدی باشد که توبیخ کنیم این کار را میکنیم.»
موضع روحانی از سوی دیگر واکنشی دیرهنگام به ساخت سریال «گاندو» علیه توافق هستهای یا طعنههایی به وزیر خارجه دولت او و برجام ارزیابی میشود، اما فراتر از این دو این یادداشت برای یک یادآوری دیگر است و آن هم اینکه خود حسن روحانی سابقه یک دوره مدیریت صداوسیما را در قالب رئیس شورای سرپرستی در سالهای ۵۹ تا اوایل ۶۲ دارد؛ بعد از صادق قطبزاده و تقی فراحی (منصوب ابوالحسن بنیصدر) قبل از مقطع کوتاه علی لاریجانی و سپس محمد هاشمی. (علی لاریجانی قبل از دهه ۷۰ و در جوانی نیز دریک دوره کوتاه بر صداوسیما مدیریت کرده است).
در آن زمان صداوسیما با شورای سرپرستی اداره میشد و مدیرعامل را نمایندگان رؤسای سه قوه انتخاب میکردند و چنانچه به توافق نمیرسیدند رئیس شورای سرپرستی به نوعی به جای مدیرعامل مینشست. (بعد از بازنگری ۶۸ مدیرعامل به رئیس تبدیل شد و انتصاب آن در زمره اختیارات و وظایف رهبری قرار گرفت).
مهمترین کاری که حسن روحانی در آن مقطع انجام داد، بیشتر توجه به جنبههای سرگرمی بود که بعد از پیروزی انقلاب مغفول واقع شده بود و عملاً صداوسیما بیشتر به امور سیاسی و تبلیغی میپرداخت؛ پخش سریال «میشل استروگوف» اگرچه نیمهتمام ماند، یادگار همین دوره است؛ مجموعهای که موسیقی آن در حافظه جمعی از ایرانیان ماندگار شد.
این یادآوریهای تاریخی برای آن است که بدانیم حسن روحانی با صداوسیما بیگانه نیست و اگر میگوید به «روز سیاه افتاده و جایگاهی در میان مردم ندارد» تنها به خاطر اتفاقی نیست که از آن با تعبیر «فحاشی» یاد کرده است.
در دوران ریاستجمهوری هم در یکی از حضورهای خود در مرکز همایشهای صداوسیما به این پیشینه اشاره کرد و گفت: «زمانی که من بودم هنوز اینجا را نساخته بودند.»
هرچند سخنان او طی همین چند روز صداوسیما را به سکوتی در مقابل او فرود برده، اما بعید است ادامه یابد.
میتوان حدس زد واکنش آنان از جنس دیگری باشد. آن هم ادامه طعنه به دولت دوم روحانی بیاشاره به تبعات خروج ترامپ از برجام و شیوع کووید ۱۹ که فضای سیاسی و اجتماعی را تغییر داد. احتمالاً از جنس برنامهای در شبکه افق که مجری به مقایسه سفرهای متعدد پوتین به «لاذقیه» با نرفتن روحانی به این منطقه در سوریه پرداخت. درحالیکه رئیسجمهوری فدراسیون روسیه به پایگاه نظامی خود در لاذقیه سر زده بود و عالیترین مقام نیروهای مسلح به حساب میآید برعکس ایران که پایگاه نظامی نداشت.
نوع روابط رئیسجمهوری اسلامی ایران با صداوسیمای همین جمهوری اسلامی ایران همواره محل بحث و مناقشه بوده، خاصه هرگاه ریاستجمهوری با چهرهای اصلاحطلب یا اعتدالگرا بوده که کاملاً در نقطه مقابل قرار گرفته است و از این حیث شاید یگانه رادیو و تلویزیون غیرخصوصی در دنیا باشد که گاه با دولت سر ستیز داشته است.
وجه مهمتر قضیه برای مردم، اما این است که اگر صداوسیما جایگاهی ندارد، چگونه بودجه کلان ۷ هزار میلیارد تومانی برای آن در نظر گرفته شده است. مشخص نیست حامیان و تخصیصدهندگان بودجه به «روز سیاه» باور ندارند یا دارند و گمان میبرند با آن به روشنا میرسد.