فروردین سال ۹۸ بین چند مرد در روستای سعیدآباد از توابع پیشوا درگیری خونینی رخ داد و دو مرد به قتل رسیدند. با اعلام موضوع به پلیس تحقیقات آغاز شد و در بررسیهای اولیه چند نفر از شرکتکنندگان در این نزاع دستگیر شدند، اما همگی اظهار داشتند عامل جنایت مردی ۳۲ ساله به نام مراد بوده که متواری شده است؛ بنابراین ردیابیها آغاز شد و پس از ۹ ماه مأموران رد او را در یکی از روستاهای استان فارس شناسایی و دستگیرش کردند. متهم در بازجوییها به درگیری خونین و قتل اعتراف کرد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: یکی از دوستانم و برادرش میهمانی ترتیب دادند و من و سایر دوستانمان را به آنجا دعوت کردند. ما همگی با هم مشروب خوردیم، اما بر سر موضوعی من با یکی از میهمانان به نام کریم درگیری لفظی پیدا کردم که میزبان با وساطت مانع ادامه درگیری شد و بعد هم کریم به خانهاش رفت. اما من که عصبانی بودم به خانه آنها رفتم که باردیگر درگیری شروع شد و کار به قتل کشید.
با اعترافات متهم پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم هر دو مقتول برای عاملان قتل درخواست قصاص کردند.
پس از آن رضا که در روز درگیری همراه متهم بوده به جایگاه رفت و قاضی به او گفت: شما متهم به معاونت در قتل هستی پس در کمال صداقت داستان درگیری منجر به قتل را به طور کامل تعریف کن.
رضا گفت: من و دوستانم به صورت هفتگی دور هم جمع میشدیم و مشروب میخوردیم و چند ساعت بعد هم هرکسی به خانهاش میرفت. آن روز مراد و کریم باهم کل کل کردند و بعد کارشان به درگیری کشید که با وساطت من و دوستانم آنها را از هم جدا کردیم، اما به یکباره کریم فحش ناموسی داد و رفت.
بعد از آن مراد عصبانی شد و با عموی کریم تماس گرفت و به او گفت که تو و برادرزاده ات را میکشم. همان موقع به قصد رفتن به سمت خانه کریم بلند شد و از آنجایی که میدانستم مست است سعی کردم جلو او را بگیرم، اما مراد آنقدر عصبانی بود که فقط میخواست کریم را بزند. پس از آن سوار نیسان من شدیم.
در مسیر هم مراد در حالی که یک چاقو در دست داشت با عموی کریم تماس گرفت و با او قرار دعوا گذاشت تا اینکه به سعیدآباد رسیدیم و همان موقع یک سمند در کنارمان ایستاد و دیدم چهار، پنج نفر به سمتمان حمله کردند و مراد با چاقو یکی از آنها به نام شهرام را زد و بعد هم به سراغ کریم رفت و با چاقو ضربهای به گردنش زد و او روی زمین افتاد.
قاضی از رضا پرسید: تو چرا مانع درگیری آنها نشدی؟
رضا جواب داد: دستگیره در از داخل شکسته بود و من مجبور شدم شیشه را پایین بکشم و در را از بیرون باز کنم که تا بیرون آمدم مراد دو نفر را با چاقو زده بود. بعد هم چند نفر دیگر را هم از ناحیه پهلو و کمر و کتف مجروح کرد در آخر هم او را به سختی سوار ماشین کردیم تا از محل برود. من شوکه شده بودم و نمیتوانستم کاری بکنم. مراد را جنون گرفته بود.
وی افزود: بعد از خبر فوت کریم به مراد زنگ زدم و موضوع را گفتم و او هم عنوان کرد قصد دارد به آبسرد برود و پنهان شود و بعد هم فرار کرد، اما ۹ ماه بعد دستگیر شد. من و برادرم که آن شب از ابتدا در جریان ماجرا بودیم به صورت خودمعرف به کلانتری رفتیم و یک سال و نیم هم در بازداشت بودیم.
پس از آن مراد به جایگاه رفت و گفت: من قتل شهرام و مجروح کردن ۵ نفر دیگر را قبول دارم، اما اتهام قتل کریم را قبول ندارم. رضا داستانی تعریف کرد که خودش را تبرئه کند. او از همان ابتدا قمه داشت و در وسط راه هم به دنبال اسلحه وینچستر بود که موفق نشد آن را تهیه کند. روز درگیری من اصلاً کریم را ندیدم و به هیچ وجه هم قصدم کشتن او نبود. چند ساعت بعد از درگیری هم وقتی شنیدم کریم فوت کرده تعجب کردم، چون در جریان درگیری من نه او را دیدم و نه ضربهای به او زدم.
قاضی پرسید: چرا شهرام را کشتی؟
متهم جواب داد: نمیخواستم او را بکشم. من در کارم حرفهای هستم میدانم که چاقو را کجا بزنم تا فرد نمیرد. او با تبر یا قمه به سرم زد و من میخواستم کارش را تلافی کنم به همین خاطر ضربهای به همان دستی زدم که با قمه به سرم زده بود، اما ناگهان حرکت کرد که چاقو به قلبش خورد.
سپس متهم صحنه قتل را در دادگاه مقابل قاضی بازسازی کرد و گفت: من در آن لحظه فقط به فکر تلافی کردن بودم و در حالت مستی فقط ضربه زدم.
متهم در پاسخ به این سؤال که آیا اظهارات رضا را قبول دارید، گفت: نه، من برای یک درگیری لفظی با کریم چرا باید او را بکشم. اگر هم میخواستم قرار دعوا بگذارم چرا به خودش زنگ نزدم.
قاضی پرسید: سوابق کیفری هم دارید؟
متهم جواب داد: بله، فقط نزاع و درگیری. من جوری دعوا میکردم که کسی فوت نکند البته من در جریان درگیریهایم چاقو هم خوردهام.
با پایان این جلسه قضات شعبه ۲ کیفری ادامه رسیدگی به این پرونده را برای بررسی بیشتر و اظهارات طرفهای درگیر و مجروحان به هفته آتی موکول کردند.
منبع: ایران