۱۳ مهر ۹۸ دختری جوان به اداره پلیس رفت و گفت که احتمال میدهد که مادرش را کشتهاند تا طلاهایش را سرقت کنند.
به گزارش همشهری آنلاین، وی توضیح داد: مادرم ۸۲ ساله بود و چون تنها زندگی میکرد برایش پرستار سالمندان استخدام کرده بودیم. مادرم چند روز پیش فوت کرد و چون ناراحتی قلبی داشت، تصور کردیم دچار حمله قلبی شده است. در این شرایط جواز دفن او صادر شد و ما وی را خاک سپردیم، اما پس از مراسم وقتی به خانهاش رفتم، متوجه شدم که طلاهایش سرقت شده است. به همین دلیل حدس میزنم مرگ او مشکوک است.
با مطرح شدن این شکایت، تیم تحقیق به بررسی پرونده پزشکی متوفی پرداخت و مشخص شد که جسد کالبدشکافی نشده، اما براساس اظهارات پزشک معالج، آثار کبودی روی گردن قربانی وجود داشته است. این نظریه، فرضیه جنایت را قوت بخشید و در این شرایط ماموران به زنی مشکوک شدند که بهعنوان پرستار سالمندان استخدام شده بود تا به امورات مقتول رسیدگی کند.
مأموران برای ادامه تحقیقات راهی محل زندگی قربانی شدند. یکی از همسایهها مشخصات دختری جوان را به پلیس داده و گفته که این دختر آخرین کسی بوده که پیش از مرگ قربانی، خانه او را ترک کرده بود و هنگام ترک خانه سراسیمه و مضطرب بوده است. مشخصات دختر جوان با مشخصات دختر پرستاری که از مقتول مراقبت میکرد یکی بود.
این دختر ۳۵ ساله بود و مرضیه نام داشت و گاهی همراه مادرش برای کمک به خانه مقتول میرفت. دستور بازداشت دختر جوان صادر شد، اما او و مادرش فراری بودند و هیچ ردی از آنها نبود تا اینکه بعد از گذشت قریب به ۲سال مخفیگاه شان شناسایی شد و آنها به دام مأموران افتادند. در نهایت دختر جوان بعد از حدود ۲۱ماه از حادثه، قفل سکوت را شکست و به قتل اقرار کرد. او انگیزهاش را سرقت طلاهای مقتول عنوان کرد.
دختر جوان در بازجوییها گفت: من قصد قتل نداشتم، همهچیز در یک لحظه رخ داد. قصد من سرقت بود و برای دزدی نقشه کشیده بودم، اما ماجرا جور دیگری رقم خورد و به قتل منجر شد. وی ادامه داد: مشکلات مالی فراوانی داشتم. بهدنبال راهی بودم که از این وضعیت خلاص شوم تا اینکه یک روز همراه مادرم به خانه مقتول رفتم. مادرم کارهای خانه مقتول را انجام میداد و گاهی مرا هم همراه خودش میبرد تا کمکش کنم. مادرم هم مریض بود و دستها و پاهایش درد میکرد. اما بهخاطر پول ناچار بود کار کند و همه اینها من را عذاب میداد. روزی که همراه مادرم به خانه مقتول رفتم چشمم افتاد به طلاهایش و وسوسه سرقت آن به جانم افتاد. بهدنبال فرصتی بودم تا سرقت را انجام بدهم، اماای کاش آن روز به خانه مقتول نمیرفتم که باعث مرگ او شوم.
وی درباره روز حادثه گفت: آن روز برای پرستاری و انجام کارهای مقتول به خانهاش رفتم. او برای برداشتن وسیلهای به سمت آشپزخانه رفت و من هم پشت سر او حرکت کردم. او را هل دادم تا گردنبندش را سرقت کنم. آن روز گردنبند طلا به گردنش بود و وقتی مقتول روی زمین افتاد و متوجه نیت من شد. شروع کرد به داد و فریاد راه انداختن. جدال ما شروع شد و من که بهشدت دستپاچه شده بودم از ترس اینکه همسایهها صدای زن را بشنوند و آبرویم برود، دستانم را روی دهان و گلویش گذاشتم و وقتی نیمه هوش شد از فرصت استفاده کرده و تمام طلاهایش را سرقت کردم. بعد سراسیمه از خانه مقتول خارج شدم.
این دختر گفت: در آن زمان طلاها را به قیمت ۱۰میلیون تومان فروختم. البته ارزشش بیشتر از این حرفها بود، اما چون فاکتور نداشت ناچار شدم زیر قیمت بفروشم. در همه این مدت هم رازم را حتی نزد مادرم فاش نکردم و عذاب وجدان داشتم و بهشدت از قتلی که مرتکب شدهام پشیمانم.
متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه کیفری، به قصاص محکوم شد و پرونده پس از قطعی شدن رأی در شعبه ۲۶دیوانعالی کشور، روی میز قاضی امین کرمانی نژاد، دادیار شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. به این ترتیب نام وی در لیست قرار گرفت تا بهزودی پای چوبه دار برود و قصاص شود، اما از آنجا که قاتل بهشدت پشیمان شده و رفتارهای مناسبی در زندان داشته، تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش خود را برای رضایت از اولیای دم آغاز کردند. تلاشها نتیجه خوبی در پی داشت و فرزندان مقتول بهخاطر رضای خدا و آرامش روح مادرشان، قاتل را بخشیدند. به این ترتیب دختر قاتل از چوبه دار فاصله گرفت تا بهزودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود.