bato-adv
درس‌هایی از یک علم جدید

۴ مرحله برای ایجاد مصونیت ذهن در برابر «مزخرفات»

۴ مرحله برای ایجاد مصونیت ذهن در برابر «مزخرفات»
ذهن نیز مانند بدن سیستم ایمنی خود را در برابر ایده‌های مشکل ساز تکامل بخشیده است. چگونه می‌توانید سیستم ایمنی ذهن خود را قوی‌تر کنید؟ از میزان خطاپذیری خود آگاه باشید. با دیگران خیرخواه و در عین حال کنجکاو باشید. به جای تسلیم شدن به نسبی گرایی تنبل به حقیقت متعهد شوید. اجازه دهید بحث‌ها نظرات شما را تغییر دهند و نه بالعکس.
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۵ - ۰۸ دی ۱۴۰۲

فرارو- در کم‌تر از یک نسل موفق شده ایم یک محیط اطلاعاتی کاملا گیج کننده بسازیم: رسانه‌های اجتماعی. با یک ضربه بر روی صفحه نمایش ۵.۳ میلیارد نفر از ما اکنون می‌توانیم با سر در اقیانوسی مملو از محتوای وایرال غرق شویم.

به گزارش فرارو به نقل از فرآبزرور، نسل‌های پیشین نیز با اطلاعات نادرست مبارزه می‌کردند. روایت‌های نادرست، شایعات بدخواهانه و چرخش سیاسی به قدمت تاریخ است. پیش از ظهور روش علمی همگان در محیطی مملو از افسانه‌ها و خرافات به سر می‌بردند. مانند ما اجدادمان نیز به دام نظریه‌های توطئه افتادند. با این وجود، اکنون در دنیای جدیدی به سر می‌بریم که با طعمه کلیک گیج شده است. ما اخبار جعلی (فیک نیوز) و حقایق جایگزین را داریم. امروز در دنیایی قرار داریم که انکار علم به یک تجارت پرسود تبدیل می‌شود و نظریه‌های توطئه به اشکال هیولاوار تبدیل می‌شوند (نمونه بارز آن کیوانان).

آیا جای تعجب است که بسیاری از ما گم شده ایم؟ ما به طور پیش فرض نسبتا ساده لوح هستیم احتمالا به این دلیل که اجدادمان در جوانی باید به سرعت یاد می‌گرفتند. به همین دلیل است که کودکان افسانه‌ها را باور می‌کنند. مشکل این است که حتی در بزرگسالی، ما به طرز عجیبی در معرض اشکال تکامل یافته مزخرفات قرار داریم: بدون راهنمایی ما گم می‌شویم.

با این وجود، تعداد کمی از افراد چیزی غیر معمول را نشان می‌دهند که می‌توان آن را "مصونیت عمیق" نامید. این افراد متفاوت فکر می‌کنند. به نوعی آنان اطلاعات مزاحم را به راحتی دفع می‌کنند و قضاوت غیر معمول درستی از خود نشان می‌دهند. آنان عادات ذهنی را پرورش می‌دهند که می‌تواند به چیزی تبدیل شود که همه ما می‌توانیم این روز‌ها بیش‌تر از آن استفاده کنیم: ویژگی ارزشمندی به نام خِرَد.

با این وجود، چگونه این عادات را پرورش دهیم؟ واقعیت آن است که ذهن انسان برای خود سیستم ایمنی دارد. همان طور که بدن سیستمی برای شناسایی و خنثی کردن میکروب‌های عفونی دارد ذهن نیز سیستمی برای شناسایی و دفع ایده‌های عفونی دارد که می‌توان آن را در چارچوب تحت عنوان ایمونولوژی شناختی گنجاند. به نظر می‌رسد که تفکر انتقادی (CT) در بهترین حالت یک رویکرد تصادفی برای دستیابی به مصونیت اطلاعات نادرست است. ترفند این است که علم را به کار ببرید و به طور فعال مصونیت ذهنی را پرورش دهید.

در ادامه به توصیه‌هایی برای عاقل‌تر شدن و مصونیت پیدا کردن بیش‌تر ذهن مان درباره مزخرفات خواهیم پرداخت:

مرحله اول: چارچوب مرجع خود را تغییر دهید

بسیاری از ما به طور پیش فرض دیدگاه خاصی نسبت به اطلاعات داریم. می‌توان از اینفوسفر یا فضای اطلاعات به عنوان یک بازار یاد کرد بازاری از ایده ها. ما انسان‌ها مانند خریداران هستیم و به دنبال ایده‌هایی می‌گردیم. تصور می‌شود که ایده‌ها مانند محصولاتی هستند که مطیعانه در قفسه‌ها قرار می‌گیرند. در همین حال، ذهن ما مانند چرخ دستی‌های خرید است. ظروف غیر فعال برای چیز‌های ذهنی که به دست می‌آوریم. یادگیری اساسا موضوع پر کردن سبد خرید شما با کالا‌های اطلاعاتی است. ایده‌هایی که خریداری می‌شوند به باور‌های ما تبدیل می‌شوند و هرکسی حق دارد آن چه را که دوست دارد باور کند.

این چارچوب مضر است و باعث تشدید تعصبات قبلی شده و یک حس استحقاق شناختی ایجاد می‌کند و مانع از تفکر در مرتبه‌ای بالاتر می‌شود. این چارچوب به طور خاص در عصر اطلاعات خطرناک است. تاثیر آن در قطبی سازی خود را نشان می‌دهد که دموکراسی‌های جهان را تهدید می‌کند. خوشبختانه جایگزینی در علوم جا افتاده است. اصل مطلب اینجاست: ایده‌ها بیش‌تر شبیه میکروب هستند تا مواد غذایی. مجموعه‌ اطلاعات از یک منطق تکاملی تبعیت می‌کنند: تمایل به یافتن مناسب‌ترین میزبان، زنده ماندن و تولید مثل دارد. ذهن ما میزبان برخی از مواردی است که برای ما خوب است و برخی دیگر که برای ما بد هستند. ایده‌های خوب (تقریبا درست و مفید) به همزیستی ذهنی و ایده‌های بد (کاذب یا مضر) به انگل ذهن تبدیل می‌شوند.

گاهی اوقات دومی که می‌توان از آن تحت عنوان اینفوباگ یا باگ اطلاعاتی یاد کرد با هزینه ما تکثیر می‌شود. برای مثال، باور‌های مربوط به جادوگری باعث ایجاد وحشت اخلاقی شده است. ایدئولوژی‌های افراطی الهام بخش حملات تروریستی و اخبار جعلی دامن زننده به حمله ۶ ژانویه علیه ساختمان کنگره آمریکا بودند. برخی از اینفوباگ‌ها حتی ما را وادار می‌کنند که آن‌ها را منتشر کنیم. به میم‌های هوشمندانه، اما گمراه کننده‌ای فکر کنید که شما را وادار به اشتراک گذاری آن می‌کند. همان طور که یک ویروس می‌تواند یک سلول را برای اهداف خود برباید یک ایدئولوژی نیز می‌تواند یک ذهن را برای "اهداف" خود برباید.

این را چارچوب اکوسیستم میکروبی بنامید. ذهن‌ها ظرف‌های منفعل نیستند. آن‌ها ابزار‌های فعال و مستعد عفونت هستند که توسط انتخاب طبیعی کنار هم قرار گرفته اند. در واقع، ذهن ما در قالب یک خورش غنی از ایده‌ها تکامل یافته است بسیاری از آن‌ها به رغم بهترین علایق ما مستعد تکرار هستند. مهم این است که هر یک از ما مستعد ابتلا به عفونت‌های ذهنی هستیم. در واقع هر یک از ما مبتلا هستیم. ما میزبان اینفوباگ‌های بی شماری هستیم. تصورات غلط، فرضیات نادرست، تعمیم بیش از حد، باور‌های محدود کننده، شک‌های فلج کننده همه این‌ها به معنای واقعی کلمه انگل ذهنی هستند. ذهن‌ها سرشار از آن‌ها هستند و باید اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از آن‌ها انجام شود. این چارچوب یک مفهوم کلیدی دارد: هر یک از ما چیز‌های زیادی برای یادگیری و فراموش کردن داریم. بسیاری از چیز‌هایی که ما فکر می‌کنیم می‌دانیم واقعا به اندازه دانش نیستند. این را بپذیرید فروتنی متعاقب آن را بپذیرید و گام مهمی به سوی مصونیت عمیق بردارید.

مرحله دوم: استاندارد‌هایی داشته باشید

ما به استاندارد‌های شناختی مشترک نیاز داریم. در غیر این صورت باور‌های ما خودسرانه می‌شود. نظرات متفاوت می‌شود، ایدئولوژی‌ها سخت می‌شوند و جهان بینی‌ها آشتی ناپذیر خواهند شد. از نظر تاریخی این کار به این صورت است: بهانه‌هایی که اجازه می‌دهند صحبت‌های غیرمسئولانه منتشر شود و بذر انحطاط ذهنی را بکارد. سپس، صحبت‌های غیرقابل پاسخگویی زیاد می‌شود، سیستم‌های اعتقادی از هم جدا می‌شوند و جوامع تسلیم بی اعتمادی، تفرقه و درگیری می‌شوند.

شیوع تفکر غیرمسئولانه در زمانه ما را می‌توان در ایده‌هایی مانند این ردیابی کرد: "عقاید ما اساسا خصوصی هستند و دغدغه هیچ کس دیگری نیستند"، "هر کس حق دارد نظر خود را داشته باشد"، "ارزش‌ها اساسا ذهنی هستند"، "اصول اعتقادی نباید مورد تردید قرار گیرد" و "انتقاد مساوی است با پلیسی بودن اندیشه".

فیلسوفان این پیوند ایده‌ها را "نسبی گرایی" می‌نامند و مورخان روشنفکر می‌دانند که ظهور آن‌ها از دوره‌های آشفتگی و افول مدنی را خبر می‌دهند. چرا؟ زیرا آن‌ها کشش مرکز مدار شواهد عینی را تضعیف می‌کنند. بدون استاندارد‌های شناختی مبتنی بر واقعیت "مرکز نمی‌تواند حفظ شود".

ایمونولوژیست‌های شناختی ایده‌های نسبیتی را به عنوان مختل کننده‌های سیستم ایمنی ذهنی طبقه بندی می‌کنند. افراد از آن ایده‌ها برای فرار از هنجار‌های پاسخگویی استفاده می‌کنند. این کار هنجار‌ها را زیر پا می‌گذارد و منجر به اختلال عملکرد شناختی می‌شود. بنابراین، حذف عوامل مخرب یکی از راه‌های ایجاد مصونیت ذهنی است. این را نیز امتحان کنید: قانون طلایی را در زندگی ذهن اعمال کنید. از خود بپرسید که می‌خواهید دیگران چه معیار‌های شناختی را رعایت کنند سپس خود را مطابق همان استاندارد‌ها نگه دارید. آیا می‌خواهید دیگران صادق باشند؟ خودت صادق باش آیا می‌خواهید دیگران منصف و متقاعدکننده باشند؟ خودتان را منصف و متقاعد کنید. آیا از این که دیگران چیز‌هایی را باور می‌کنند که اصلا باورشان نمی‌شود ناراحت هستید؟ چیز‌هایی را که اصلا باور ندارید را باور نکنید.

هنجار‌های صحبت پاسخگو سنگ بنای تمدن بشری است. هنگامی که آن‌ها به طور کلی رعایت می‌شوند ابزار‌های سازنده برای حل تعارض وجود دارد و همگان سود می‌برند. وقتی بازیگران بد از این هنجار‌ها سرپیچی می‌کنند اعتمادی که زندگی مشترک را ممکن می‌سازد از بین می‌رود. دنیایی را تصور کنید که در آن هنجار‌های صحبت‌های پاسخگو هیچ محافظتی در برابر اتهامات بدخواهانه ندارد. تصور کنید یک رقیب از اتهامات بی اساس استفاده می‌کند تا شما را محبوس کند. شما هیچ چاره‌ای نخواهید داشت اگر این دنیایی نیست که شما می‌خواهید به تقویت هنجار‌های صحبت پاسخگو کمک کنید.

هم چنین، این ایده را دور بریزید که کافی است برای هر کاری که می‌خواهید انجام دهید یا باور دارید دلیل خوبی داشته باشید. شما می‌توانید برای هر چیزی یک دلیل قابل استفاده بسازید به طوری که آن استاندارد خیلی سست باشد. هم چنین سوگیری تایید را تشدید می‌کند پادزهر معیار سقراطی است: باور‌ها و تصمیمات باید بتوانند در برابر پرسش‌های سخت از جمله مخالفت‌های مخالفان مقاومت کنند. استاندارد‌هایی مانند این سازوکاری برای حل اختلافات مان با کلمات به ما می‌دهد. آن‌ها هم چنین نقایص ایده‌های دردسرساز را آشکار می‌سازند و به ما کمک می‌کنند تا آن‌ها را از بین ببریم. آزمون واقعی باور مسئولیت پذیر این نیست که "آیا می‌توانم دلیلی برای این موضوع پیدا کنم؟ " بلکه این است که "آیا می‌تواند در برابر سوال مقاومت کند"؟

آیا می‌دانید چگونه نرم افزار آنتی ویروس خود را به روز می‌کنیم تا از رایانه‌های مان در برابر جدیدترین پاتوژن‌های دیجیتال محافظت کنیم؟ ما باید همین کار را با مغزمان انجام دهیم. در اینجا بیاموزید که بازیگران بد چگونه ذهن‌ها را "هک" می‌کنند: چگونه با ترس‌ها بازی می‌کنند، افکار واهی را تشویق می‌کنند و نظریه‌های توطئه اغوا کننده را مطرح می‌کنند. چگونه آن‌ها شک را تبدیل به سلاح می‌کنند بدبینی را پرورش می‌دهند و سیستم ایمنی ذهنی را به خطر می‌اندازند. کتابخانه ذهنی خود را از ویروس‌های ذهنی، مغالطه‌ها و مختل کننده‌های سیستم ایمنی ذهنی بسازید و اطلاعات دستکاری شده را راحت‌تر تشخیص دهید.

مرحله سوم: بهداشت شناختی اولیه را تمرین کنید

بسیاری از ما عدم قطعیت را دوست نداریم. با این وجود، ایمونولوژی شناختی توضیح می‌دهد که چرا این یک اشتباه بزرگ است. تردید‌ها به معنای واقعی کلمه پادتن‌های ذهن هستند. ذهن آن‌ها را برای مبارزه با اطلاعات مشکل ساز تولید می‌کند. یاد بگیرید که به آن‌ها گوش دهید. اغلب آن‌ها توجه را به نقص یک ایده جلب می‌کنند و در نتیجه خطر ابتلا به عفونت ذهنی را کاهش می‌دهند. بهتر است با شک و تردید‌های خود دوست شوید.

ذهن شما نیز دلایلی را تولید می‌کند. گاهی اوقات این کار را برای منطقی کردن آن چه می‌خواهد انجام می‌دهد، اما اغلب اوقات این کار را برای جلب توجه شما به ملاحظاتی انجام می‌دهد که واقعا موافق یا مخالف چیزی است. بنابراین، یک اصل اساسی بهداشت شناختی ارائه دلایل خوب برای آن هاست. اجازه دهید نظر شما را تغییر دهند. در عمل، این اغلب بدان معناست که به آن‌ها اجازه دهید درجه اعتماد شما را نسبت به چیزی کمی بالا یا پایین بیاورند.

تمایل به تسلیم شدن به "دلایل بهتر" قلب مسئولیت پذیری منطقی است بنابراین در برابر هر یک از ملاحظات مرتبطی که پیش می‌آید تسلیم شوید. شما می‌توانید با تسلیم عادت به شواهد را در هسته سیستم ایمنی ذهن خود تقویت کنید. به سادگی اجازه دهید شواهدی به چشم انداز شما شکل دهند و سیستم ایمنی ذهن شما قوی‌تر خواهد شد. در برابر شواهد عقب نشینی کنید.

بهداشت شناختی خوب همچنین مستلزم تمرین یادگیری تفریقی است. بسیاری از ما به یادگیری به عنوان افزودن به ذخایر دانش ذهن فکر می‌کنیم. اما به همان اندازه مهم است که چیز‌هایی را که به آن تعلق ندارند کم کنید. به تناقضات در باور‌های خود توجه کنید و برای رفع آن‌ها وقت بگذارید. (معمولاً این به معنای رها کردن یکی از باور‌های ناسازگار است.) در انجام این کار ناکام باشید و ناسازگاری‌ها جمع می‌شوند. سیستم اعتقادی شما به طور فزاینده‌ای غیرقابل اعتماد می‌شود و ظرفیت شما برای قضاوت صحیح کاهش می‌یابد.

مرحله چهارم: به طرز فکر خود بیاندیشید

لغزش در ذهنیتی که عملکرد سیستم ایمنی ذهنی را به خطر می‌اندازد آسان است. سعی کنید ذهنی کنجکاو داشته باشید. با شرکای مکالمه به عنوان همکار رفتار کنید. هرگز از دلایل به عنوان سلاح استفاده نکنید. درعوض، آن‌ها را به عنوان نشانگر‌هایی به کار ببرید تا توجه را به ملاحظات مربوطه هدایت کنند. دلیلی برای برنده شدن نداشته باشید. البته ما باید ایده‌های یکدیگر را آزمایش کنیم. عفونت‌های ذهنی ما تا حد زیادی برای ما نامرئی هستند، بنابراین برای شناسایی آن‌ها به کمک دیگران نیاز داریم. با این حال، اگر آزمایش ایده مکالمه بحث برانگیز شود، کمکی نمی‌کند. دو عادت ذهنی می‌تواند در اینجا کمک کند. ابتدا به چالش‌ها به عنوان فرصت فکر کنید نه تهدید. دوم آن که اعتراضات خود را به سؤالات روشنگر تبدیل کنید. حتی اگر دیدگاه مورد بحث ناشایست به نظر می‌رسد، آن را به عنوان چیزی ارزش درک کنید. علاقه واقعی نشان دهید. کنجکاو و صبور باشید. اگر ادعای مورد بحث مشکل ساز است برای درک آن کمک بخواهید. هنگامی که اعتماد یک فرد را جلب کردید می‌توانید ملاحظات متضاد را در کنار دلایل آن‌ها قرار دهید. "این هم درست است، درست است؟ " -، اما بگذارید جوانب مثبت و منفی را سنجیده شده و سپس تصمیم گرفته شود.

امین میرزائی
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۰۰ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۸
مولانا :

یک مؤذن داشت بس آوازِ بد ،
در میانِ کافرستان بانگ زد .
چند گفتندش مگو بانگِ نماز ،
که شود جنگ و عداوتها دراز .
او ستیزه کرد و پس بی‌احتراز ،
گفت در کافرستان بانگِ نماز .
خلق خایف شد ز فتنه عامه‌ای ،
خود بیامد کافری با جامه‌ای .
شمع و حلوا با چنان جامهٔ لطیف ،
هدیه آورد و بیامد چون الیف .
پُرس پُرسان کین مؤذن کو کجاست !؟
که صلا و بانگ او راحت‌فزاست .
هین چه راحت بود زان آوازِ زشت !؟
گفت که آوازش فتاد اندر کِنِشت .
دختری دارم لطیف و بس سَنی ،
آرزو می‌بود او را مؤمنی .
هیچ این سودا نمی‌رفت از سرش ،
پندها می‌داد چندین کافرش .
در دلِ او مهرِ ایمان رسته بود ،
هم‌چو مُجمَر بود این غم ، من چو عود .
در عذاب و درد و اشکنجه بُدَم ،
که بجنبد سلسله ی او دم به دم .
هیچ چاره می‌ندانستم در آن ،
تا فرو خواند این مؤذن آن اذان .
گفت دختر چیست این مکروه بانگ !؟
که بگوشم آمد این دو چار دانگ .
من همه عمر این چنین آوازِ زشت ،
هیچ نشنیدم درین دیر و کِنِشت .
خواهرش گفتا که این بانگِ اذان ،
هست اعلام و شعارِ مؤمنان .
باورش نامد بپرسید از دگر ،
آن دگر هم گفت آری ای پدر !
چون یقین گشتش رخِ او زرد شد ،
از مسلمانی دلِ او سرد شد !!!!!!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۲ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۸
در برابر روشهای شستشو تو ایران جواب نمی د
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲
مجله فرارو
هم اکنون دیگران میخوانند
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین