bato-adv
کد خبر: ۶۹۶۵۶۱

عملکرد اندیشه و زبان جلال رفیع

عملکرد اندیشه و زبان جلال رفیع
جلال از همه چیز دست می‌شوید و به همه پست‌ها و مقام‌ها پشت می‌کند و برای آرامش مردم، ثبات جامعه و گسترش و تعالی فرهنگ به رسانه و ترویج رواداری و تاب‌آوری و تحمل نظر دیگران در عرصه عمومی روی می‌آورد و به بسط ارزش‌ها و باور‌های متعالی فرهنگ برای پذیرش «چندگانگی» و کثرت به منظور حفظ «یگانگی» و وحدت جامعه ایران می‌پردازد.
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۸ - ۱۳ دی ۱۴۰۲

مردی که جان خویش را بر سر قلم نهاد و با صبوری در این کلک خیال‌انگیز خون خود دمید تا قلمرو فرهنگ و رواداری را بگستراند و به جامعه‌پذیری نسل جوان یاری رساند.

به گزارش اعتماد، جلال رفیع نویسنده و روزنامه‌نگاری خراسانی است که از دانشکده حقوق دانشگاه تهران آغاز کرد و برای تغییر و بهبود جامعه با حسینعلی منتظری، اکبر هاشمی‌رفسنجانی و سید محمود طالقانی در زندان ساواک هم‌بند شد. در تجربه زیسته و واکاوی پدیدارشناسانه از اندیشه و زبان جلال رفیع «انقلاب اسلامی» در ایران همان مفهوم آمیخته‌ای است که از چالش مدرنیته با سنت پدید آمده است بدین گونه که واژه «انقلاب» مفهوم مدرنی است که از ایدئولوژیزاسیون نوعی حوزه معرفتی ظهور می‌کند که می‌توان آن را در جریان باز تعریف و غنی‌سازی مفاهیم سنتی و گاه دور افتاده در اندیشه‌ها و گفتمان «علی شریعتی» به روشنی مشاهده کرد.

روش‌ها و آبشخور این گفتمان را در غرب نیز می‌توان در رویکرد‌ها و درسگفتار‌های فرانتس فانون، ژان پل ساتر، لوئی ماسینیون و ته‌نشست‌ها و شعار‌های انقلاب الجزایر و انقلاب فرهنگی فرانسه پیدا کرد. جلال رفیع نمونه بارزی از همان انقلابیونی است که پس از انقلاب به هیجان و آتشی که پشت سر خود برافروخته بودند، خیره و به شدت نگران نتایج و پیامد‌های غیرقابل کنترل آن شدند.

از همین رو است که جلال از همه چیز دست می‌شوید و به همه پست‌ها و مقام‌ها پشت می‌کند و برای آرامش مردم، ثبات جامعه و گسترش و تعالی فرهنگ به رسانه و ترویج رواداری و تاب‌آوری و تحمل نظر دیگران در عرصه عمومی روی می‌آورد و به بسط ارزش‌ها و باور‌های متعالی فرهنگ برای پذیرش «چندگانگی» و کثرت به منظور حفظ «یگانگی» و وحدت جامعه ایران می‌پردازد. جلال نویسنده‌ای است که به خوبی می‌داند فرهنگ زیربنای نظام اجتماعی و بستر و منشا اصلی حوزه‌های سیاست، اقتصاد و اجتماع است. بدون تحول در ذهنیات، باور‌ها و ارزش‌ها در هیچ کدام از ابعاد نظام اجتماعی تغییری روی نخواهد داد. چنانکه توماس هابز در «لویاتان» با تشریح مفاهمی همچون قوانین و حقوق طبیعی انسان و قرارداد‌های اجتماعی در نهایت می‌گوید: دولت‌ها که بر منابع مادی و انسانی جامعه مسلطند نتیجه ارزش‌های ملت‌ها هستند.

به سخن دیگر فرهنگ هر ملت است که دولت و حاکمیت آن ملت را می‌سازد. از آنجا که جلال دل در گرو سنت دارد در معروف‌ترین آثار خود یادآور «فضیلت‌های فراموش شده» می‌شود و فرهیختگی «حسینعلی راشد» را با روایت‌هایی از «آخوند ملاعباس تربتی» بر صدر می‌نشاند. ایستار‌ها و نگرش‌های متجددانه جلال رفیع فراتر از اندیشه بیشتر انقلابیون دهه هفتاد میلادی در مواجهه با نظام سرمایه‌داری و تجربه کوتاه زندگی در امریکا در «بهشت شداد» متجلی شده است. رفیع پس از انقلاب بسیار زودتر از دیگران خود را از ته‌نشست‌های تفکرات انقلابی و ادعای مبارزه با امپریالیسم به سبک کاسترو و چگوارا رها ساخت و در بهشت شداد، با همان سبک روایی و گفت‌وگوی طنزآمیز خویش فارغ از تحلیل‌های جدی و خشک سیاستمدارانه، در قالب گفتگو، در باب رویداد‌های مهمی، چون نحوه مواجهه و تعامل با امریکا، آتش زدن پرچم و قطع رابطه با آن کشور بزرگ و نیز در باب دانش و فرهنگ مدرن در غرب، حرف‌های تازه و مغایر اندیشه رسمی و حاکم را در حدی که شرایط زمانی و مکانی اقتضا داشت، مطرح کرد.

روح لطیف جلال رفیع آغشته به ژنوم فرهنگ خراسان و شعر و ادب پارسی است و بسیاری از نوشتار و گفتار او با هنر و طنز جریان می‌یابد. مصاحبت او با «عثمان خوافی» آن هنگام که با زخمه‌های دوتار و آهنگ و ملودی دلنشین موسیقی نوایی می‌نوازد در گفت‌وگویی صمیمی گل می‌اندازد و در مطبوعات منتشر می‌شود. او بسان هر ایرانی فرهیخته در همه آثار خود میراث فرهنگی و زبان و ادب پارسی را به عنوان مصدر احساسات پاک و روح متعالی انسانی با حکایاتی از شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی، دیوان حافظ و مثنوی‌معنوی مولوی پاس می‌دارد. در گذر روزگار قلم در اندیشه و پنجه جلال رفیع به مثابه یک «نهاد» عمل می‌کند و کارکرد‌های خود را در هزاران صفحه پرشمار «روزنامه اطلاعات» به همت «سیدمحمود دعایی» و همکارانش به نمایش می‌گذارد و این همان فرآیندی است که با «کلمه» شروع می‌شود و نویسنده ایده‌ها و خمیرمایه ذهن خود را هر روز به صورت نوآورانه بر بال داستانی می‌نهد و برای تعالی خلق منتشر می‌کند.

در عنوان این نوشتار به بیتی پندآموز از «آفتاب خراسان» استاد ملک الشعرای بهار تأسی کرده‌ایم:

«روح پدرم شاد که می‌گفت به استاد/ فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ» و همچنین کتاب زیبای «زندگی، عشق و دیگر هیچ» اثر لئوبوسکالیا را به یاد می‌آوریم تا انسانیت، مهر و عشق را، چون «جان جلال» پاس بداریم و مقام انسان را «رفیع» گردانیم.

گزارش و روایت رویداد‌ها و حکایت‌های تلخ و شیرین شخصیت‌های بزرگ فرهنگی، اندیشه و کنجکاوی دیگران را برمی‌انگیزد و سلسله مراتب تحول در اشخاص و نهاد‌ها را بنیان می‌نهد، چراکه «زبان قدرت فرهنگ است» و قلم زدن در تبیین همین فرهنگ است که قلمرو ذهن و جهان و چگونگی زندگی ما را تعیین می‌کند. به پاس نیم قرن تلاش آن فرزانه که مصداق نام «جلال رفیع» است دیروز مراسم نکوداشتی در روزنامه اطلاعات برگزار شد، عمرش دراز و قلمش در جریان باد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین