فرارو- در روزهای گذشته، انجام حملات مشترک از سوی آمریکا و انگلیس، علیه بیش از ۱۶ هدف در خاک یمن، توجه بسیاری از ناظران و تحلیگران مسائل منطقه غرب آسیا و و به طور کلی خاورمیانه را به خود جلب کرده است. حملهای که دور نخست آن به صورت مشترک توسط آمریکا و انگلستان و با همراهی اعلامیِ کشورهایی نظیر بحرین، هلند، کانادا و دیگر اعضای ائتلاف تحت رهبری آمریکا در دریای سرخ صورت گرفت و اندکی بعد نیز آمریکا به صورت انفرادی، اهداف تازهای را در خاک یمن، هدف قرار داد.
به گزارش فرارو، در این راستا، مقامهای ارشد غربی تاکید کرده اند که حمله به اهداف مختلف در خاک یمن با هدف ارسال این پالس به جنبش انصارالله صورت گرفته که غربیها در برابر آنچه نقض امنیت کشتیرانی بینالمللی از سوی انصار الله در دریای سرخ و تنگه باب المندب خوانده شده، سکوت نخواهند کرد. امقامهای غربی نظیر وزیر خارجه انگلستان به صراحت به ایران نیز اشاره کرده و حمله به یمن را حامل پالسهای معناداری برای تهران نیز ارزیابی کرده اند.
با این همه، توجه به حداقل ۳ نکته در چهارچوب حملات اخیر به یمن، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
اولا، حملات اخیر به یمن و هدف قرار دادن بخشهای مختلف این کشور، در شرایطی صورت گرفت که در مدت اخیر، توجهات زیادی به اقدام دولت آفریقای جنوبی در ثبت شکایت علیه رژیم اشغالگر قدس به دیوان بین المللی دادگستری به دلیل اقدام به نسل کشی و نقض مفاد کنوانسیون ۱۹۴۸ نسلکشی، جلب شده بود.
اقدامی که به اذعان نشریات و رسانههای غربی نظیر وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز، میتواند تا حد زیادی سطح فشارها علیه رژیم اسرائیل و متحدان بین المللی آن را بالا ببرد. حضور تیم حقوقی اسرائیل در جلسات دیوان بین المللی دادگستری که برای نخستین بار نیز در موارد اینچنینی اتفاق میافتد، حاکی از اهمیت صورت مساله برای اسرائیلیها دارد.
از این رو، برخی تحلیلگران بر این باورند که ائتلاف غربی در دریایی سرخ و تنگه باب المندب، به نوعی با حمله به یمن سعی داشته اند توجهات افکار عمومی و رسانههای بین المللی به ایجاد پرونده قضایی علیه اسرائیلیها را منحرف سازند. مسالهای که در صورت صدور حکم موقت از سوی دیوان علیه اسرائیل ظرف چند هفته آینده، میتواند تغییر دهنده بسیاری از معادلات برای آمریکا و اسرائیل باشد و موانع جدی را برایشان در مسیر تداوم بخشی به جنگ غزه ایجاد کند.
این رویداد اگر به وقوع بپیوندد، در حقیقت منطق اصلی که اسرائیل و آمریکا با استناد به آن به تداوم جنایات خود در نوار غزه مبادرت میکنند را زیر سوال خواهد برد و به یکباره هزینههایشان را چند برابر خواهد کرد.
دوم اینکه حملات به بخشهای مختلف خاک یمن در شرایطی صورت گرفت که آمریکا و انگلیس از منظر حیثیتی و آبروی متصور برای خود در قالب معادلات بین المللی، با ضربات جدی رو به رو شده بودند.
آمریکاییها که ادعای برخورداری از موقعیت هژمونیک در عرصه بین المللی را دارند و خود را پلیس جهان در مسائل مختلف ارزیابی میکنند و با استفاده از همین ژست و اعتبار متصور، طیفهای گستردهای از دولتها نیز به آنها تکیه دارند، به یکباره در مواجهه با چالش حوثیهای یمنی و اعضای محور مقاومت در منطقه، ضربهای جدی را به اعتبار خود درک کرده اند و برای رفع این مساله، راهی جز نشان دادن واکنش را پیش روی خود ندیده اند. کما اینکه انفعال آنها در این رابطه میتوانست صورت حسابهای به مراتب سنگین تری را نیز روی دست آنها بگذارد.
همین انفعال غربیها و واشنگتن در حوزه مسائل غرب آسیا و منطقه عربی حاشیه خلیج فارس در دوره ترامپ بود که سبب شد تا حد زیادی بازیگران محوری نظیر امارات و عربستان سعودی، راهِ فاصله گرفتن از آمریکا و افزایش تعاملات خود با محور مخالف و رقیب با آمریکا و کشورهایی نظری ایران، روسیه و چین را در پیش گیرند. این موضوع که به زعم بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل راهبردی، ضربهای قابل توجه را به منافع ملی آمریکا در منطقه غرب آسیا تداعی میکند.
در نهایت سوم اینکه نکته قابل تامل در جریان دومین دور از حملات به خاک یمن این بود که در این دور، آمریکاییها به تنهایی مجبور به اقدام شدند و انگلستان و یا کنشگری دیگر با آنها همراهی نداشته است. در همین بحبوحه نیز بود که برخی منابع غربی از این مساله خبر دادند که ظاهرا آمریکاییها قبل از حمله به اهداف مختلف در خاک یمن، مساله را به انصار الله اطلاع داده اند.
در عین حال، نیویورک تایمز نیز در گزارشی به این مساله اشاره کرد که حملات آمریکا و انگلیس به بخشهای مختلف خاک یمن نتوانسته به توانمندیهای مهم و راهبردی حوثیهای یمنی آسیبهای جدی را وارد کند. در این چهارچوب، اینکه آمریکا به تنهایی مجبور به اقدام شده و نتوانسته همدستی را برای خود بتراشد، حامل پیامهای معناداری است.
در عین حال، یکی از ایرادات جدی که کارشناسان مسائل راهبردی به اقدام نظامی علیه یمن مطرح کرده اند این است که انگار آمریکا تجربیات تاریخی در قالب تنشها و درگیریهای چند ساله اخیر یمنیها را به طور دقیق مطالعه نکرده است. یمنیها بیش از هشت سال تحت شدیدترین حملات هوایی و موشکی ائتلاف سعودی قرار داشتند با این حال، در پایان این جنگ، عربستانیها راهی جز تنش زدایی و حصول توافق و مذاکره با انصار الله یمن ندیدند.
در واقع، اینطور به نظر میرسد که آمریکاییها و انگلیسیها سعی داشته اند چیزی را که سعودیها و اماراتیها ظرف بیش از هشت سال بمباران گسترده علیه یمنیها نتوانسته اند به دست آوردند، تنها در قالب دو یا سه حمله بر آن بوده اند تا کسب کنند. موضوعی که چندان واقع بینانه به نظر نمیرسد.