میثم مطیعی در راهپیمایی ۲۲بهمن تهران شعرخوانی سیاسی و اجتماعی داشت.
به گزارش فارس، میثم مطیعی در راهپیمایی ۲۲بهمن تهران شعرخوانی سیاسی و اجتماعی داشت. متن شعری که مطیعی خواند.
روز ایران است، هنگام امید و شادی است
روز اسلام است، جشن عزت و آزادی است
شاد باش ایران من! چشم بد از تو دور باد
چشم تو پر نور و جشن شادیات پرشور بادای سرود تو زده آتش به جان دشمنان
شادباش و ایمن از زخم زبان این و آن
از خطرها از گذرهای فراوان آمدیم
دید دنیا بار دیگر ما به میدان آمدیم
انقلاب آمد که جانها را رهایی آورد
آمد آری تا که انسان نوینی پرورد
در شب دنیا، سر صبحیم، بشکوهیم ما
پایدار و سربلندیم،ای جهان! کوهیم ما
پیش ما دریای دشمنها سرابی بیش نیست
مرد میدان شهادت عافیتاندیش نیست
قله نزدیک است از ماندن سخن گفتن خطاست
میدرخشد دم به دم نور سحر، خفتن خطاست
انقلاب امروز گسترده است هر سوی زمین
آفتاب روشن امید در مستضعفین
از فلسطین تا یمن تا نیجریه شور شور
اهتزاز پرچم حق است اینک با غرور
از فلسطین گفتم آری، داغهایی تازه شد
دستخط سرخ غزه، ماجرایی تازه شد
یا محمد دیده بگشا رنج انسان را ببین
در نوار غزه شور عشق و ایمان را ببین
دیده بگشا معجزِ طوفانِ الاقصی نگر
باز هم معراج را در لیلهالاسری نگر
کودکانی را که تا عرش خدایی رفتهاند
از یمن تا قدس راهی کربلایی رفتهاند
در دل آوارها ایمان مردم دیدنی است
بعد بمباران به لبهاشان تبسم دیدنی است
چیست جز دیوانگی تدبیر دشمن در جواب
نقشههاشان شد در این طوفان همه نقش بر آب
خیل خونآشامها کردند از نو میل خون
جمع شد در آنسوی «دیوار حائل» سیل خون
قطره قطره رخنه خواهد کرد در دیوارشان
تا به هم پیچد همین گرداب خون، طومارشان
یک طرف «آل سعود» از پشت خنجر میزند
یک طرف «بحرین» و «باکو» زخم دیگر میزند
یک طرف دست «امارات» است آغشته به خون
یک طرف «ترکیه» و «اردن» ز بخت واژگون
من نگویم پای در میدان بنهای اردوغان!
سوخت جنگندههاشان را ندهای اردوغان!
طفل غزه اشک و آه و ناله میخواهد چهکار؟
ذرهای غیرت، جویی جرأت اگر داری بیار
یوسف ما را برادرها به چاه انداختند
«مصریان» هم دور او دیوار زندان ساختند
این میان، اما سپاه غیرتی برخاسته
خنجر خود را به نام مرتضا آراسته
میفشارد حلق اسرائیل را دست یمن
روز و شب کابوس آمریکاست دریای عدن
مرحبا رزم یمن، طوفان خنجرهای سرخ
غرق شد ارابه فرعون در دریای سرخ
گرچه ثابت شد که دارد امتحانش هم ضرر
بازهم کشتی بیاور، لاشهی کشتی ببر
مرحبا غوغای حزبالله لبنان در نبرد
مرحبا شور عراق و سوریه، مردان مرد
سوره والشمس میخوانیم در خون شفق
غزه پیروز است آری؛ إن وعدالله حق
نیست از جنگنده و ناو کسی پروای ما
ناز شست فوج تهرانیمقدمهای ما
دانش ما میزند پرچم بر اوج آسمان
ماندهاند انگشت بر لب دشمنان و دوستان
پر گشوده موشک «سیمرغ» سوی افتخار
تا برقصد «هاتف» و «مهدا» و «کیهان» در مدار
قفلها را انقلاب از پای ایران باز کرد
بیگمان انفاس روحالله این اعجاز کرد
ملتی که مینهد در هر نفس گامی به پیش
میشناسد قدر استقلال و آزادی خویش
گرچه از تحریمها تنگ است مردم دستشان
باز هم ماندند پای کار، ناز شستشان
گرچه مردم دیدهاند از دست نااهلان عذاب
ماندهاند و باز میمانند پای انقلاب
ما صفوف محکم عشقیم، عمّاریم ما
از صف اول نشینان، پرسشی داریم ما:
خون ما تضمین رای و حرمت فریاد ماست
وعدههای فصل تبلیغاتتان در یاد ماست
رونق تولید و شوق کاردانیها چه شد؟!
وعدهی پی در پی رفع گرانیها چه شد؟!
این تلاطم، این تورم، حق مردم نیست نیست
دَم به دَم این نیش کژدم حق مردم نیست نیست
در تلاطمهای شط فقر پیدامان کنید
در سراشیبی خط فقر پیدامان کنید!
پیش رویت آزمونی سخت و سنگین را ببین
عبرت آموزند، دولتهای پیشین را ببین
هشت سال از عمرمان برجامشان بر باد داد
سعی ناکام و خیال خامشان بر باد داد
قطع میشد برق، میگفتند از تحریمهاست
قطع میشد آب، میگفتند برجامم کجاست؟
قحط واکسن بود میگفتند افای تی اف دواست!
بحث مسکن بود میگفتند دست کدخداست!
در تعلل، کار این دولت مبادا بگذرد
فرصت تاریخی خدمت، مبادا بگذرد
این طرف یکعده با جان، سختکوشی میکنند
آن طرف، برخی کماکان کمفروشی میکنند
وای بر آنکس که پشت منصب و میزش خزید
کمفروشی کرد و با مزدش جهنم را خرید
زندهباد آن کس که محکم ایستاد و کار کرد
از حصار خویش رد شد، وقف شد، ایثار کردای صف اول نشسته! آخرت را یاد کن.
چون ابوذر بر سر اصحاب زر فریاد کن.
چون علی در کارزار سهمگین امتحان
نشتری بر نفس خود زن، وانگهی بر دیگران
بشکن از طوفان غیرت، گردن گردنکشان
نوشنوش مفسدان را زهر کن در کامشان
رشوه در کام مدیران وای اگر شیرین شود
از گلوی رانتخواران چای خوش پایین رودای صف اول نشینان! شور ایرانی کجاست؟
کارها بسیار و فرصت کم، سلیمانی کجاست؟
حاج قاسم دردهایش، دردهای مردم است
وای اگر مسئول ما با درد خود سردرگم است
خون ما تضمین رای ماست! هان! جرات کنید
خلق را از شرّ ایل کدخدا راحت کنید
مردم این خطه را جز رخت خون، احرام نیست
هیچ خطّ قرمزی جز عزت اسلام نیست
لاله زار تازهی گلزار کرمان را ببین
معجزات جاری خون شهیدان را ببین
شد مدال افتخار ملت مظلوم ما
گوشوار قلبی آن دختر معصوم ما
اهل این وادی به راه عشق، جان بر کف شدند
پیش روی خصم، با هر لهجه ای، یک صف شدند
خصم، صدها جبههی خونین گشود آن روزها
کس جز این مردم، "صف اول" نبود آن روزها
هرکجا که جنگ و فتنه جار زد در شهر و دشت
عمر این مردم سراسر در "صف اول" گذشتای مدیران! حکمرانان! آی کرسی دارها!
از "صف اول" توقع نیست جز ایثارها
خون قاسم گفت با ما: جلوه، در گمنامی است
رای ما مردم، فقط "جمهوری اسلامی" است
خون قاسم گفت از ما تا خدا یک «یاعلی» ست
گفت معیار سعادت، نسبت ما با، ولی ست
نسبت دلهای ما با آن حکیم راستین
او که سکان دار این کشتیست با صبر و یقین
مردم ما مرد میداناند روز انتخاب
تا مبادا دست نااهلان بیفتد انقلاب
برگههای رأی، رمز اقتدار ما شود
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شودای که گفتی رأیتان هرگز ندارد هیچ سود
اولین سودش همین که پولتان را کرد دود!
گر ندارد هیچ سودی رأی ما در کارزار
خرج کردی فی سبیلالله میلیونها دلار؟
ناامیدان را بگو فردای ایران، روشن است
راه با فانوسی از خون شهیدان، روشن استای گرفتار ملامتهای تردید آمدهای خبرهای دروغین را به تمجید آمده
قدری ازبالا ببین، تاریخ را گاهی بخوان
پیش رفتیم، انقلاب نور را کوچک مدان
صبح نزدیک است آری، صبح زیبای ظهور
سربرآور قله نزدیک است، بسمالله نور