bato-adv
کد خبر: ۷۱۱۸۰۵

جنگ نادرشاه در دشت کرنال

جنگ نادرشاه در دشت کرنال
نادرشاه، به جای تعقیب سپاه مغلوب، دستور به احتیاط داد. از درگیری دوباره پرهیز کرد و در عوض شاه گورکانی را در دشت به محاصره انداخت. ناممکن بودن پیروزی بر سپاه ایران را عملا نشانش داد و او را وادار به تسلیم کرد.
تاریخ انتشار: ۰۱:۲۰ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۲

به هند حمله کرد، زیرا مطمئن بود در جنگ با هندی‌ها به پیروزی می‌رسد. که اگر مطمئن نبود، قدم از قدم برنمی‌داشت. نادرشاه نه قمارباز، که فرماندهی بزرگ بود و پیش از هر عملیاتی، همه احتمالات ممکن را می‌سنجید. البته گاهی- به ندرت- اشتباه هم می‌کرد و نقشه‌اش نمی‌گرفت، اما هرگز بدون محاسبه همه علل و عوامل و سبک و سنگین کردن شرایط احتمالی دست به کاری نمی‌زد.

برای حرکت به سوی هند نیز پیش‌بینی‌های لازم را انجام داده بود. از مدتی قبل به چگونگی عملیات جنگی در آن سوی رود سند می‌اندیشید و عده‌ای را مامور جمع‌آوری خبر‌های مرتبط با آن سرزمین کرده بود. می‌دانست که حکومت دهلی به ضعف و زوال افتاده است و محمدشاه گورکانی، قدرت و درایت لازم برای اداره قلمرو خودش را ندارد.

البته حدس می‌زد که اگر کار به جنگ بکشد، هندی‌ها چندصدهزار نفری را به میدان درگیری می‌آورند و از فیل‌های جنگی برای شکست صفوف سپاه ایران استفاده می‌کنند. اما آنقدر جنگ را می‌شناخت که بداند برتری عددی- بدون فرمانده لایقی که از آن بهره بگیرد- هیچ تفاوتی در میدان نبرد ایجاد نمی‌کند و استفاده از فیل‌های جنگی نیز تأثیر چندانی در روند درگیری‌ها ندارد.

ماجرای شروع جنگ و علل و عواملی که در نهایت به رویارویی ایران و هند کشید طولانی است، اما به قول رضا شعبانی «بهانه‌های نادر برای حمله به هند هرچه بود، بی‌شک از خرابی اوضاع آن کشور مایه می‌گرفت، و این هم جبر تاریخ و تقدیر تخلف‌ناپذیر حکومت‌های سست و فاسد و پوشالی است که سقوط کنند و جای خود را به شایسته‌تران، زورمندتران و قاطع‌تران بسپارند.

فرار شماری از افغان‌های شورشی به هند و پناهندگی آنان در قلمرو حکومت گورکانی را بهانه کرد و شاه آن سوی رود سند را به جنگ طلبید. بعد از تثبیت قدرتش در افغانستان، سپاهش را برداشت و از سند گذشت. یک لشکر کوچک از هندی‌ها را حوالی وزیرآباد فروشکست و بعد با کسب پیروزی دیگری، لاهور را گرفت.

امارت شهر‌های فتح‌شده را به مردان وفادارش سپرد و پیشروی به سوی دهلی را شروع کرد. در مسیر با سپاه اصلی هند، که گویا سپاهی بزرگ و سیصد هزار نفری بود و خود محمدشاه فرماندهی‌اش می‌کرد مواجه شد و مصمم به جنگی که مدت‌ها انتظارش را می‌کشید، نزدیک دشت کرنال اردو زد. نزدیک به هشتاد هزار نفر را با خودش به آنجا برده بود.

به نظرش، تا جایی که به کار جنگ برمی‌گشت، همین تعداد برای پیروزی کفایت می‌کرد. دو سپاه در چنین روزی از سال ۱۱۱۷ خورشیدی با هم روبرو شدند و چنان که نادرشاه پیش‌بینی می‌کرد، نه برتری عددی هندی‌ها به کارشان آمد و نه فیل‌های جنگی تغییری در شکست محتوم‌شان داد. شاه گورکانی تدبیری برای استفاده از آن‌همه سربازانی که با خودش به میدان آورده بود نداشت. حدود دو هزار فیلی هم که با خودش به کرنال برده بود، بلای جان سپاهیانش شد. به نوشته جوناس هنوی، هندی‌ها «فیلان جنگ را برای نبرد مجهز کردند و در راس سپاه‌شان قرار دادند. فیلان جنگی همیشه در مشرق برای ارعاب دشمن به کار رفته‌اند.

مورخان و شاعران از بزرگی و ساز و برگ آن‌ها داستان‌هایی گفته‌اند که آدمی را به وحشت می‌اندازد. نادر می‌دانست که هندی‌ها چگونه می‌جنگند. بنابراین، به جمازه‌بانان خود دستور داد که مقداری هیزم بر پشت شتران بار کنند و آن‌ها را با نفت و مواد سوختنی آتش بزنند. به خوبی می‌دانیم که این جانوران مهیب با چه وحشتی به این آتش نگریستند و بدین ترتیب، به جای آنکه قوای ایران را درهم بریزند، به مجرد نزدیک شدن شتر‌ها رو به گریز نهادند و در قمست اعظم سپاه هند، هرج‌ومرج عجیبی برپا کردند.

نابودی چند لشکر از سپاه هند، نتیجه جنگ را رقم زد. اما نادرشاه، به جای تعقیب سپاه مغلوب، دستور به احتیاط داد. از درگیری دوباره پرهیز کرد و در عوض شاه گورکانی را در دشت به محاصره انداخت. ناممکن بودن پیروزی بر سپاه ایران را عملا نشانش داد و او را وادار به تسلیم کرد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین