فرارو- حسین ایبیش، محقق ارشد مقیم موسسه کشورهای عربی خلیج فارس در واشنگتن است. نام حساب کاربری ایبیش در سه سال ۲۰۱۱، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ میلادی در فهرست ۱۰۰ حساب کاربری در توئیتر انتخاب شده توسط نشریه "فارین پالسی" که باید دنبال شوند قرار گرفت. او در آثار خود به تعصب ضد عربی در سیاست و گفتمان امریکایی و مسئله فلسطین و حقوق فلسطینیان پرداخته است. او از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ میلادی به عنوان مدیر ارتباطات برای کمیته ضد تبعیض آمریکایی-عربی فعالیت کرد.
به گزارش فرارو به نقل از آتلانتیک، در بحبوحه جنگ در غزه بحران بزرگی عمدتا در پشت پرده بین ایالات متحده و اسرائیل بر سر نیاز به تشکیل کشور فلسطینی شکل گرفته است. مواضع دو دولت مدتهاست که متفاوت از یکدیگرند؛ به جز در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ که پیشنهاد صلح او ضمیمه کردن ۳۰ درصد دیگر از کرانه باختری به خاک اشغال شده توسط اسرائیل بود و یک کشور فلسطینی مشروط را در یک اسرائیل بزرگتر و حتی قدرتمندتر از قبل در بر میگرفت.
اکنون این واگرایی لبه سختتر و تیزتری در مقایسه با هر زمان دیگری دارد: اهداف استراتژیک واشنگتن در منطقه نیازمند تشکیل کشور فلسطینی در بلندمدت و اذعان اسرائیل به این هدف در کوتاه مدت است. این در حالیست که اسرائیل از خود هیچ گونه تمایلی در هیچ یک از دو مورد نشان نداده است.
انتظارات زیادی برای حضور در یک پیشنهاد صلح جامع وجود دارد که ظاهرا ایالات متحده و مهمترین شرکای عرب آن کشور بر روی آن کار کرده اند و به زودی با پایان جنگ در غزه رونمایی و اجرا خواهد شد. محور اصلی آن طرح تعهد قاطعانه نسبت به ایجاد یک کشور فلسطینی و جدول زمانی برای آن خواهد بود روندی که جو بایدن رئیس جمهورامریکا پیشتر آن را در اظهارات اش ترسیم کرده است. این دستور کار به ویژه برای عربستان سعودی اهمیت دارد که وزیر خارجهاش به صراحت اعلام کرده که تعهد به راه حل دو کشور پیش نیاز عادی سازی روابط با اسرائیل است. طرح یک نظام جدید پس از جنگ که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در روز جمعه مطرح کرد چنین تعهدی را در بر نمیگیرد.
این تناقض بین سیاستهای ایالات متحده و اسرائیل ابهامات نگرانکنندهای را ایجاد میکند. به نظر میرسد که دولت بایدن در تلاش است تا اسرائیلیها را با گزینهای که با آن روبروست مواجه سازد: امنیت از طریق توافق با فلسطینیان و عادی سازی روابط با عربستان سعودی (و سایر کشورهای عربی و مسلمان)، یا دعوت به درگیری بیشتر با چسبیدن به سرزمینهای اشغالی فلسطینی و تکرار مواضع پیشین با هزینه دادن از طریق خصمانهتر شدن روابط اسرائیل با کشورهای منطقه و کاهش همدردی امریکا با اسرائیل.
در چنین شرایطی باید پرسید آیا واشنگتن آماده خواهد بود همکاری اسرائیل با کشور فلسطین را به یک خواسته تبدیل کند و از سطح اشاره فراتر رود یا خیر؟ آشتی دادن دو شریک مهم آمریکا یعنی اسرائیل و عربستان سعودی قدرتمند از نظر مالی به اولویت ویژه سیاست خارجی دولت بایدن تبدیل شد. پیش از حمله حماس به اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر، واشنگتن بخش عمده اختلافات خود با ریاض بر سر مسائل دفاعی و هستهای را حل کرده بود در حالی که همزمان با اسرائیلیها بر سر بستهای از منافع برای فلسطینیان مذاکره میکرد که میتوانست عادی سازی با اسرائیل را برای عربستان سعودی امکان پذیر سازد و حمایت "محمود عباس" رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را هر چند با اکراه به دست آورد.
با این وجود، حمله حماس علیه اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر این دیپلماسی را به حالت انجماد درآورد. عربستان سعودی به سرعت اعلام کرد که تمام مذاکرات برای عادی سازی رابطه با اسرائیل را به حالت تعلیق درخواهد آورد. قابل پیش بینی به نظر میرسد بهایی که اسرائیل باید برای عادیسازی روابط با عربستان بپردازد افزایش یافته است.
ریاض اکنون اصرار دارد که هیچ عادی سازی رابطهای با اسرائیل بدون تشکیل کشور فلسطین امکان پذیر نیست. هیچ کس انتظار ندارد اسرائیل فورا از کرانه باختری خارج شود یا با فرمولی برای ایجاد چنین دولتی موافقت کند. در عوض، آن چه عربستان سعودی و بسیاری از کشورهای غربی از جمله امریکا قصد دارند از آن اجتناب ورزند تکرار شکستهای چارچوب اسلو است: عدم پذیرش صریح کشور فلسطین از سوی اسرائیل به عنوان یک هدف مورد توافق و اتکای بیش از حد به مذاکرات صرفا دوجانبه بین اسرائیل و فلسطینیان.
سعودیها میدانند که در میانه چنین چشم انداز سیاسی شکنندهای با یک وظیفه بسیار حساس در بازگشایی مسیر عادیسازی رابطه با اسرائیل مواجه هستند. ادعاهای ریاض برای رهبری منطقهای جهان عرب در معرض خطر جدی قرار گرفته است. با این وجود، قتل عام غیر نظامیان در غزه توسط اسرائیل همراه با ظرفیت بالقوهای که برای برانگیختن درگیری گستردهتر در لبنان، سوریه و یمن ایجاد کرد این موضوع جدی را به عربستان سعودی یادآوری میکند که نمیتوان ثبات و امنیت خود را بدون حل مسئله فلسطین تضمین کرد.
دولت بایدن پیامدهای وضعیت فعلی را برای منافع ایالات متحده در نظر گرفته است. جنگ برای فلسطینیان در غزه ویرانگر بوده، اما موقعیت ایران را در منطقه به شدت تقویت کرده است. این موفقیت باعث شده که ایران به متحدان خود هشدار دهد که اکنون خویشتن داری کنند تا از کشاندن منطقه به یک درگیری گستردهتر که دستاوردهای آن را به خطر میاندازد اجتناب ورزند. با این وجود، به نظر میرسد انصارالله یمن که به شدت رادیکال هستند چندان با دقت به این نصحیت ایران گوش نمیدهند دولت بایدن نیز به نوبه خود به طور مشابه به اسرائیل نسبت به حمله به حزب الله لبنان هشدار داده است.
واشنگتن به این میاندیشد که چگونه موقعیت خود را در خاورمیانه تقویت کند: از طریق تقویت اتحادهای خود در منطقه، کنترل نفوذ ایران، سرکوب گروههای تروریستی و پایان دادن به درگیری ها. اکنون تقریبا همه چیز مربوط به تضمین مشارکت اسرائیل برای ایجاد یک کشور فلسطینی با محوریت دولت فلسطین است.
دولت بایدن در مورد جستجوی راههایی برای احیای موقعیت خود در خاورمیانه رویکرد بازی داشته است این موارد میتواند شامل برسمیت شناختن یک کشور فلسطینی در حال ظهور، یک کشور فلسطینی با برخی شرایط و یا صرفا تایید حق غیرقابل انکار فلسطین برای داشتن یک کشور باشد. بریتانیا و فرانسه نیز اعلام کرده اند که برسمیت شناختن یک کشور فلسطینی را در تلاش برای نجات هدفی که مدت هاست از آن غفلت صورت گرفته، مورد بررسی قرار میدهند. در مقابل، اسرائیل در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری از زمان آغاز روند اولیه اسلو در دسامبر ۱۹۹۲ به صراحت با تشکیل کشور فلسطین مخالفت کرده است.
هنگامی که بایدن این پیشنهاد را ارائه داد که نخست وزیر اسرائیل ممکن است یک کشور فلسطینی غیر نظامی را بپذیرد دفتر نتانیاهو قاطعانه این موضوع را انکار کرد. نتانیاهو بارها اعتبار خود را نزد اسرائیلیها به دلیل چندین دهه مخالفت با تشکیل یک کشور فلسطینی تقویت کرده و میداند که دست کم در این زمینه از حمایت داخلی قوی پشت سر خود برخوردار است. کابینه اسرائیل و به دنبال ان کنست (پارلمان اسرائیل) هفته گذشته هرگونه برسمیت شناختن بیشتر دولت فلسطین یا سایر "دیکتههای بین المللی" از سوی غرب را رد کردند صرفنظر از این که اصولا تاسیس کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی با چنین برسمیت شناختنی امکان پذیر شده بود.
بدتر از آن این که نتانیاهو بارها تاکید کرده که پس از جنگ در غزه "اسرائیل کنترل کامل امنیتی بر تمام قلمرو غرب رود اردن را حفظ خواهد کرد". این نه تنها به معنای انکار کامل دولت فلسطین است بلکه به معنای پاره کردن مفادی میباشد که از پیمان اسلو باقی مانده است. این امر باعث از بین رفتن تقسیم دیرینه سرزمینهای اشغالی فلسطین به سه منطقه میشود.
اگر اسرائیل تمام مفاد پیمان اسلو را زیرپا بگذارد در واقع هدیهای است که از آن حماس خواهد شد. حماس به اندازه نتانیاهو از اسلو نفرت دارد. ایجاد انشعاب و دو دستگی در جنبش فلسطینی با قدرت گیری حماس در غزه و اعمال کنترل نامطلوب فتح بر تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری راهبرد موثر سالیان گذشته نتانیاهو برای به بن بست کشاندن طرح تشکیل کشور و دولت فلسطینی بوده است. با این وجود، این راهبرد به ایجاد شرایطی دامن زد که به حمله حماس علیه اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر منجر شد.
در نتیجه تمام این موارد رابطه ایالات متحده و اسرائیل از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ به این سو با دشوارترین چالش روبرو است. بدون تضمین همکاری اسرائیل برای تشکیل کشور فلسطین، ایالات متحده قادر نخواهد بود به اهداف استراتژیک خود در تقویت موقعیت خود در خاورمیانه دست یابد. در عین حال، افکار عمومی اسرائیل عمدتا پشت جناح راست سیاسی حاکم بر دولت فعلی اسرائیل در مخالفت سرسختانه با تشکیل دولت فلسطین از هر نوع آن قرار دارد.
ایالات متحده نمیتواند اسرائیل را مجبور به انجام کاری کند که آن را تضعیف منافع خود میداند. تنها کاری که واشنگتن میتواند انجام دهد آن است که فداکاری کرده و برسمیت شناختن علنی یک کشور فلسطین و هشدار صریح به اسرائیل مبنی بر آن که با رد کردن این ایده آسیب قابل توجهی به رابطه امریکا و اسرائیل وارد خواهد ساخت را در دستور کار قرار دهد. بایدن باید نشان دهد که آغوش بازش برای اسرائیل بر سر غزه در زمانی که اسرائیل هیچ حمایت بین المللیای ندارد نمیتواند رایگان باشد. در صورت عدم موفقیت واشنگتن باید رابطه ویژه آمریکا با اسرائیل را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد.
بعید است که این اتفاق پیش از انتخابات امریکا رخ دهد. با این وجود، بایدن در صورت پیروزی در دور دوم ریاست جمهوری ممکن است تمایل بیشتری برای اعمال نفوذ آمریکا بر اسرائیل داشته باشد. از نظر تاریخی روسای جمهوری امریکا در دور دوم با رهایی از محدودیتهای سیاسی داخلی برای انتخاب مجدد تمایل دارند چنین موضوعاتی را با قاطعیت و جدیت بیش تری دنبال کنند. اگر بایدن واقعا بر این باور باشد که منافع ایالات متحده و در نهایت آینده اسرائیل متکی بر ایجاد یک کشور فلسطینی و عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی است میتواند قاطعانه عمل کند.
او میتواند اولین رئیسجمهور ایالات متحده پس از دوایت آیزنهاور باشد که از تمام قدرت آمریکا برای شکل دادن به تصمیم گیری اسرائیل استفاده میکند. برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی اسرائیل او باید به طور مستقیم با شهروندان اسرائیلی صحبت کرده و آنان را خطاب قرار دهد و این کار را بسیار بیش از آن چه تاکنون انجام داده انجام دهد. با این وجود، ناسازگاری مطلق نتانیاهو و حامیان آن برای امریکاییهای انترناسیوالیست که مانند شخص بایدن متعهد به حفظ رهبری جهانی امریکا هستند چارهای جز تلاش بیشتر باقی نمیگذارد.