فرارو- در آغاز هر سال شرکتها و نخبگان سیاسی جهان در پیست اسکی داووس سوئیس گردهم میآیند تا پشت سرهم دست بزنند، در سمینارهایی درباره "انقلاب صنعتی چهارم" شرکت کنند و عموما درباره وضعیت جهان فکر کنند. به ندرت میتوان در هیچ اتاق کنفرانس دیگری این تعداد افراد ثروتمند را یافت.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، هر سال آکسفام موسسه خیریه توسعه جهانی از این فرصت استفاده میکند تا اعداد و ارقام را در مورد وضعیت نابرابری جهانی ارائه دهد. یافتههای آکسفام اغلب قابل تامل و چشمگیر است، اما امسال به طوری خاص چشمگیرتر است.
آکسفام دریافته که دارایی پنج فرد ثروتمند جهان بیش از دو برابر افزایش یافته و از ۴۰۵ میلیارد دلار (۳۲۰ میلیارد پوند) در سال ۲۰۲۰ میلادی به ۸۶۹ میلیارد دلار در اواخر سال ۲۰۲۳ میلادی رسیده است. این افزایش حدود ۱۴ میلیون دلار به ازای هر ساعت است.
شاید جالبتر این باشد که آکسفام محاسبه میکند که براساس روندهای کنونی، جهان قرار است ظرف یک دهه از اولین تریلیونر دلاری خود استقبال کند. ایلان ماسک ثروتمندترین فرد در زمان نگارش این گزارش دارایی اش حدود یک پنجم آن میزان یعنی ۲۱۰ میلیارد دلار است. البته ممکن است این بازه زمانی بیش از آن چه آکسفام پیش بینی میکند به طول بیانجامد، اما روندهای جهانی کاملا واضح هستند. به نظر میرسد که بدون تغییر اساسی ما اولین تریلیونر خود را تا دهه ۲۰۴۰ میلادی خواهیم داشت.
حتی در اقتصاد کلان که ارقام هنگفت عادی به نظر میرسد یک تریلیون دلار یک معامله بزرگ است. برای درک بستر چنین ارزش داراییای باید اشاره کرد که کل تولید اقتصادی سالانه بریتانیا در حدود ۲.۹ تریلیون دلار است. برای درک این که این میزان ثروت تا چه اندازه بی سابقه خواهد بود تفکر تاریخی مفید فایده است. "جان دی راکفلر" غول نفتی در سال ۱۹۱۶ میلادی اولین میلیاردر دلاری جهان توسط مطبوعات به عنوان اولین میلیاردر دلاری جهان معرفی شد. تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در آن زمان حدود ۵۰ میلیارد دلار بود، بنابراین، راکفلر حدود ۲ درصد از درآمد ملی را در اختیار داشت. این میزان اکنون به ۲۷ تریلیون دلار نزدیکتر است و انتظار میرود تا اواسط دهه ۲۰۳۰ میلادی به ۴۰ تریلیون دلار افزایش یابد. بنابراین، یک تریلیونر معاصر بین ۲.۵ تا ۳.۵ درصد از تولید ثروتمندترین کشور جهان ارزش دارایی خواهد داشت. این مقدار بیشتر از ارزش دارایی ثروتمندترین فرد در تاریخ اقتصاد معاصر است.
در واقع، هرگز از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ میلادی به این سو به اندازه امروز افراد فوق ثروتمند در این تعداد وجود نداشته اند. در آن زمان هزار میلیاردر دلاری وجود داشتند اکنون این تعداد به بیش از دو هزار نفر میرسد. یکی از نشانههای آشکار این امر را میتوان هر تابستان در تفرجگاههای تفریحی مرفه مشاهده کرد. در آغاز هزاره جاری کمتر از ۲۰۰۰ سوپر قایق تفریحی وجود داشت امروز این تعداد به بیش از ۵ هزار قایق تفریحی میرسد و هر ساله ۱۵۰ قایق تفریحی تازه راه اندازی میشوند. آیا هیچ یک از ان موارد اهمیتی دارند؟ آیا میلیاردرها حتی تریلیونرهای عجیب و غریب نشانه یک اقتصاد شکوفا نیستند؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید ببینیم که چگونه به اینجا رسیده ایم.
سه روند اقتصادی عواملی کلیدی هستند: نخست قیمت داراییها به سرعت و بسیار سریعتر از دستمزدها افزایش یافته است. یک دهه نرخ بهره پایین شاهد افزایش قیمت همه چیز از سهام گرفته تا املاک و آثار هنری بود. این اقلام چیزهایی هستند که افراد ثروتمند از پیش داشتند بنابراین یک مورد کلاسیک از ثروتمندتر شدن ثروتمندان است.
دوم آن که افزایش در سود شرکتی وجود دارد. بسیاری از میلیاردرهای جهان پول خود را در راه اندازی شرکتهایی به دست آورده اند که اغلب در صنایعی با رقابت کم مشخص شده اند. شرکتهایی که سهم بازار بزرگی دارند میتوانند قیمتها را افزایش دهند، زیرا مشتریان اصطلاحا مکانهای کمی برای مراجعه دارند. همان طور که آکسفام خاطر نشان میسازد میانگین قیمت جهانی و تفاوت بین قیمت تولید و قیمت فروش از ۷ درصد در سال ۱۹۸۰ به ۵۹ درصد تا سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است.
سوم آن که رژیمهای مالیاتی عموما کمتر مترقی شده اند. در سال ۱۹۷۹ میلادی بالاترین نرخ نهایی مالیات بر درآمد در بریتانیا ۸۳ درصد بود. آن زمان نرخ مالیات بر درآمد در امریکا ۷۹ درصد بود. امروزه آن نرخها به ترتیب ۴۵ درصد و ۳۷ درصد هستند. به طور خلاصه، نه تنها ابرثروتمندان از افزایش قیمت داراییها و سودهای بالاتر سود برده اند بلکه نصف سطح دو نسل پیش مشمول مالیات میشوند.
درست است که نابرابری در سرمایه داری ایجاد شده و برخی سختتر از دیگران کار خواهند کرد یا آمادگی بیش تری برای ریسک پذیری خواهند داشت. اما معلوم میشود که چنین نابرابریهای شدید غیرطبیعی از نظر سیاسی خطرناک هستند و در واقع ثبات اقتصادی را تهدید میکنند. شواهدی وجود دارند که نشان میدهند جوامع نابرابر در برابر شوکها آسیب پذیرتر هستند و بیشتر از بی ثباتی سیاسی رنج میبرند.
تحقیقات صندوق بینالمللی پول که قاعدتا رویکردی چپگرایانه ندارد نشان میدهد که نابرابری و از دست دادن قدرت چانه زنی کارگران عوامل اصلی در سقوط اقتصادی سال ۲۰۰۸ میلادی بودند. برخی از اقتصاددانان و فیسلوفان مانند "اینگرید رابینز" استدلال میکنند که تعیین خط ثروت و محدودیت گرایی برای ثروت فردی نه تنها از نظر اخلاقی و اجتماعی درست است بلکه از نظر اقتصادی نیز مطلوب میباشد. بنابراین، بله ما باید نگران ظهور اولین تریلیونر جهان باشیم، اما جلوگیری از آن مستلزم تغییرات اساسی است.
جلوگیری از نابرابری شدید به خودی خود خوب است. برای از بین بردن و جلوگیری از انحصارها باید تمرکز جدیدی بر سیاست رقابت سخت گیرانه داشت. برای تغییر وضعیت نیاز به حاکمیت شرکتی وجود دارد به گونهای که سهامداران تنها اولویت نباشند و نیازهای کارکنان تامین کنندگان و مشتریان نیز باید در نظر گرفته شود. با این وجود، اگر به راکفلر نگاه کنید ممکن است زمینههایی برای امیدواری وجود داشته باشد. این واقعیت که او بخشی از گروهی از بازرگانان معروف به "بارونهای دزد" بود چیزی در مورد دیدگاه عمومی در مورد ثروت عظیم آنان به شما میگوید.
آن زمان نارضایتی سیاسی به اوج خود رسید که طی آن سیاست رقابت سخت شد نرخهای مالیاتی حاشیهای به سمت شمال رفت و حقوق و قدرت کارگران افزایش یافت. البته یک سقوط بازار سهام و یک رکود لازم بود تا چشم انداز به طور قاطع تغییر کند، اما امروز ما از مزیت به گذشته فکر کردن برخوردار هستیم. این واقعیت که رهبران گروه جی – ۲۰ در حال بررسی حداقل مالیات جهانی برای میلیاردرها هستند نشانه خوبی است، اما کافی نخواهد بود. چشم انداز اولین تریلیونر جهان باید انگیزهای باشد تا پیش از آن که خیلی دیر شود اقدام کنیم.