فدراسیون فوتبال ایران در زمره معدود فدراسیونهای رنکینگ زیر ۵۰ فیفا محسوب میشود که پولی بابت پوشیدن لباس با برندهای مختلف نمیگیرد. فاجعه این یکی وقتی بیشتر به چشم میآید که مشخص شود بخش اعظمی از درآمد فدراسیونهای فوتبال کشورهای مختلف از همین طریق حاصل میشود. فدراسیونهایی که اصول حرفهای را از بر هستند، با بستن قراردادهای حرفهای و بعضا طولانیمدت، میلیونها دلار از این طریق کسب درآمد میکنند. در ایران، ولی این مسیر کاملا وارد کانال غیرحرفهای شده و حتی دیده شده که فدراسیون برای پوشیدن لباس یک برند، به آنها پول هم پرداخت کرده است!
روزنامه شرق نوشت: در روزهایی که فوتبال ایران در عرصه ملی شگفتی چندانی برای مخاطبانش ندارد و دستاوردی هم به جا نگذاشته، شاید پرداختن به این موضوع که چرا خبری از طراحی پیراهن جدید برای تیم ملی ایران نیست، چندان متناسب با شرایط کنونی نباشد. با وجود آن، کیست که نداند جزئیات قرار است تشکیلدهنده کلیات باشند و اگر همین حداقلها به درستی رعایت نشود، نتیجهاش یک شکست مدیریتی دیگر خواهد بود.
در داستان پیراهن تیم ملی، مدیران مختلفی که بر صندلی فدراسیون فوتبال نشستهاند، طعم شکست را چشیدهاند. حالا به غیر از محمد دادگان، بقیه کموبیش، توفیقی هم نداشتهاند. توفیق به این معنی که رئیسی در آن حد از حرفهایگری زمام امور را به دست نگرفته تا بتواند از طریق اسپانسر تهیهکننده لباس، پول خوبی نصیب ایران کند.
فدراسیون فوتبال ایران در زمره معدود فدراسیونهای رنکینگ زیر ۵۰ فیفا محسوب میشود که پولی بابت پوشیدن لباس با برندهای مختلف نمیگیرد. فاجعه این یکی وقتی بیشتر به چشم میآید که مشخص شود بخش اعظمی از درآمد فدراسیونهای فوتبال کشورهای مختلف از همین طریق حاصل میشود. فدراسیونهایی که اصول حرفهای را از بر هستند، با بستن قراردادهای حرفهای و بعضا طولانیمدت، میلیونها دلار از این طریق کسب درآمد میکنند. در ایران، ولی این مسیر کاملا وارد کانال غیرحرفهای شده و حتی دیده شده که فدراسیون برای پوشیدن لباس یک برند، به آنها پول هم پرداخت کرده است! این همان شاهکاری است که در جام جهانی روسیه رقم خورد. فدراسیون برای اینکه بتواند تیم را با لباس آدیداس به جام جهانی بفرستد، قراردادی تجاری منعقد کرد که ۳۰ درصد هزینه لباسهای مورد نیاز را بپردازد، ولی در عوض از سود فروش آن لباسها در سراسر دنیا (!) شریک شود.
نتیجه کاملا مشخص بود؛ عملکرد ایران در جام جهانی و البته عدم رعایت کپیرایت در ایران، اجازه نداد تا این قرارداد غیرحرفهای منتج به درآمدزایی شود. بحث پیراهن تیم ملی در ادوار مختلف هم خبرساز بوده است. اینکه چرا ایران نباید مثل تیمهای مطرح دنیا از برندهای کلاس جهانی استفاده کرده و از کنار آن درآمدزایی کند، یک بحث است. بحث دیگر اینکه حتی در استفاده از برندهای داخلی هم قواعدی که سودی به فوتبال ملی برساند، چندان رعایت نمیشود. برای رسیدن به این بخش ابتدا بهتر است بهطورکلی لباسهایی که تیم ملی در ادوار مختلف به تن داشته مورد بررسی قرار بگیرد.
آدیداس محبوبترین برندی است که تیم ملی به تن کرده؛ آنهم بیش از یک دوره جام جهانی. پوما هم دیگر برند معروفی است که لباسهای این برند در جام جهانی به تن بازیکنان تیم ملی نشسته. اتفاقا همکاری با این برند آلمانی ظاهرا تنها همکاری در زمینه تهیه لباس برای تیم ملی است که دستاورد مالی داشته و فدراسیون از پوما برای پوشیدن و تبلیغ این لباس پول گرفته است. برند نهچندان معتبر لگیا هم روزگاری بر تن تیم ملی نشسته است. آلاشپرت آلمانی هم دیگر نمونهای از برند خارجی است که تیم ملی به تن کرده و با آن حکایتها داشته است. اتفاقا دستورالعمل بستن قرارداد با آلاشپرت حتی با وجود غیرحرفهایبودن از دیرباز در دستور کار رؤسای مختلف قرار گرفته و ظاهرا قرار نیست تغییری حاصل شود.
ماجرا از این قرار بود که برای جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، ایران تنها کشور حاضر در جام بود که برند آلاشپرت را به تن داشت؛ یک تبلیغ بزرگ در سطح جهانی برای برندی کمترشناختهشده در دنیای فوتبال. با وجود این، مسئولان فدراسیون فوتبال از همین قرارداد هم نتوانستند پولی به جیب بزنند. آنها از این خوشحال بودند که با برند مربوطه توافق کرده بودند تا سقف مشخصی مثلا ۳۵۰ هزار دلار، لباس و تجهیزات ورزشی بهصورت رایگان دریافت کنند و در صورت نیاز به مصرف بیشتر، آن وقت مابقی اجناس را با اعمال تخفیف خریداری کنند. داستان وقتی پیچیدهتر شد که مشخص شد تعدادی از لباسهایی که به دست فدراسیون فوتبال ایران میرسد نظارت اصل برند آلمانی را ندارد و از کیفیت مطلوبی هم برخوردار نیست.
چنین شد که برای دوره بعدی جام جهانی، فدراسیون به اصرار کارلوس کیروش دوباره به سمت آدیداس چرخید تا این بار باز هم تیم ملی برند معتبری به تن کند. فدراسیون قرارداد همکاری با آدیداس را تنظیم کرد، ولی دولت هم مانع از محققشدن کامل یک قرارداد حرفهای شد. آن زمان شایعه شد که وزارت صمت مصوب کرده هر برند خارجی که قرار است در این زمینه با ایرانیها همکاری کند، باید بخشی از تولیداتش را به داخل ایران بیاورد؛ پیشنهادی که باعث شوکهشدن مسئولان آدیداس شده بود و قرارداد از حالت اسپانسری به تجاری تغییر کرد تا نهتنها ایران پولی از آدیداس نگیرد، بلکه مجبور شود برای تهیه لباس به آنها پول هم بدهد. پس از این کشوقوسها دوباره تصمیم بر این گرفته شد تا ایران برند ایرانی را امتحان کند.
البته پس از آنکه درخواستش برای مزایده از سوی برندهای خارجی نادیده گرفته شد، دیگر چارهای به غیر از پوشیدن برند ایرانی نبود. جالب آنکه در این همکاری هم باز فدراسیون پولی عایدش نمیشود و ظاهرا لباسها بهصورت رایگان در اختیار تیم ملی قرار میگیرد. رئیس و دیگر مسئولان فدراسیون فوتبال هم به همین مقدار که قرار نیست در این زمینه پولی هزینه کنند، رضایت دارند.
حالا مشخص نیست سرنوشت تهیهکننده پوشاک تیم ملی در ادامه مسیر به کجا کشیده شود، ولی از آنجا که برند معتبری پا پیش نمیگذارد و فضای شعار حمایت از کالای داخلی هم همچنان داغ است، بعید است در آیندهای نزدیک چنین رویهای تغییر کند. بااینحال حداقل در این میان باید پارامترهای اولیه رعایت شود. یکی از آنها نیاز به رونمایی از لباسهای جدید است. این روزها و پس از برگزاری رقابتهای جام جهانی و جام ملتها، کشورهای مختلف از لباسهای جدید خود رونمایی کرده تا فصلی نو را رقم بزنند. در ایران، ولی برعکس دیگر کشورها هنوز خبری از طراحی و تهیه پیراهن جدید برای تیم ملی نیست و بازیکنان هنوز همان پیراهنهای دو تورنمنت اخیر را به تن میکنند. نوعی درجازدن آزاردهنده که علاوه بر برجستهکردن ضعف مدیریت در این زمینه، نیاز به خلاقیت طراحی و نوآوری را هم داد میزند.
بعید است کسی در فدراسیون حتی این روزها به ذهنش خطور کرده باشد که نیاز به طرحی جدید برای پیراهنهای تیم ملی است تا این تیم حداقل در جزئیات از سایر رقبا عقب نیفتند؛ هرچند در کلیات هم نیاز به طرحی نو در مدیریت فوتبال است تا این رشته دوباره همان شور و هیجانی را که پیشتر نزد مردم ایجاد میکرد، بازآفرینی کند.