فرارو- اندیشکده بریتانیایی "چتم هاوس" در مقالهای با اشاره به تلاشهای دیپلماتیک چین در میانه تنش ایران و اسرائیل این موضوع را ناشی از آن میداند که پکن نگران است تشدید درگیری میان ایران و اسرائیل ممکن است باعث تضعیف مصالحه عربستان سعودی و ایران شود مصالحهای که با میانجی گری چین امکان پذیر شد.
به گزارش فرارو، این اندیشکده مینویسد: "آشتی عربستان و ایران در معرض خطر است. نگرانی در مورد چشم انداز توافق عربستان سعودی و ایران زنگ خطر را در پکن به صدا در آورده است. دو عامل کلیدی تقویت کننده متقابل نگرانیهای چین را برانگیخته است. نخست آن که پاردایم جدید میان تهران و تل آویو درجه ریسک پذیری را افزایش داده و حملات تلافی جویانه را تشدید میکند و سناریوی درگیری مستقیم را چه در حال حاضر یا در آینده محتملتر میسازد. این رویارویی ممکن است به منطقه خلیج فارس نیز کشیده شده و کشورهای منطقه به ویژه ریاض را وادار سازد تا در مواضع امنیتی خود تجدیدنظر کرده و آن را مجددا تنظیم کند. ریاست جمهوری دوم ترامپ در ایالات متحده میتواند این روند را تشدید کند. عامل دوم پیشرفت کندی است که توافق عربستان سعودی و ایران از زمان امضای آن در یک سال گذشته داشته است. این توافق کماکان بر مسائل امنیتی متمرکز بوده و نتوانسته است به بررسی فرصتهای اقتصادی و فرهنگی تعمیم پیدا کند. یکی دیگر از عوامل مرتبط آن است که اسرائیل توافق بین تهران و ریاض را تهدیدی مستقیمی برای خود قلمداد کرده و تمایل دارد از بین برود چرا که گرم شدن رابطه میان ایران و عربستان سعودی را بازی با حاصل جمع صفر قلمداد میکند همان طور که ایران با دیده تردید به تشکیل ائتلاف امنیتی عربی - اسرائیلی تحت حمایت ایالات متحده مینگرد".
چتم هاوس در ادامه میافزاید: "در مورد چین چنین سناریویی خطراتی را برای امنیت انرژی این کشور ایجاد میکند و چشم انداز آن را برای چارچوب امنیتی جدید در خاورمیانه از بین میبرد. یکی از ستونهای این مفهوم ایجاد یک پلتفرم گفتگوی چند جانبه در منطقه خلیج فارس تحت ابتکار عمل امنیت جهانی است. چشم انداز آن میتواند به راحتی با تشدید آشفتگیهای منطقهای تضعیف شود. جاه طلبیهای چین برای محدود کردن نفوذ ایالات متحده بر کشورهای خلیج فارس نیز میتواند روندی معکوس پیدا کند. بزرگترین درسی که برای کشورهای حاشیه خلیج فارس از دخالت مستقیم آمریکا در دفاع از اسرائیل در برابر حمله ایران حاصل میشود این است که در زمان وارد شدن فشار تنها ایالات متحده توانایی ارائه کمکهای امنیتی قابل توجه به آنان را خواهد داشت. با این وجود، یک درس دیگر آن است که در حالی که ایالات متحده منافع خود را برای دفاع از اسرائیل به خطر انداخته ممکن است این کار را برای آن کشورها انجام ندهد. با این وجود، واقعیت آن است که تصور در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این است که اسرائیل قادر به تکیه بر تواناییهای خود در سناریوی جنگ با ایران نبود. این فرض چین را با فرصتها و چالشهایی در تلاش برای ارتقای نقش خود به عنوان یک میانجی مسئول و اصولی در منطقه مواجه میسازد".
"کارمیل اربیت" کارشناس ارشد در شورای آتلانتیک در یادداشتی برای آن اندیشکده اشاره میکند حمله محدود اسرائیل نشان داد که آن رژیم از طریق جنگ چند جانبه خود مهار شده است. او مینویسد: "در این میان راست افراطی اسرائیل دولت نتانیاهو را تحت فشار قرار میدهد تا کارهای بیش تری انجام داده و فراتر برود. "ایتامار بن گویر" وزیر امنیت ملی اسرائیل در توئیتی اقدام اخیر اسرائیل علیه ایران را "ضعیف" توصیف کرد. این طیف از این که نتانیاهو به خواست بایدن در مورد خویشتن داری توجه کرده و این که امریکا به صراحت اعلام کرده از هیچ گونه تشدید تنشی میان اسرائیل و ایران حمایت نمیکند خشمگین هستند".
او میافزاید: "در حالی که ایالات متحده بدون شک نقشی کلیدی در مهار اسرائیل در واکنش خود ایفا کرد اسرائیل نیز با واقعیتهای فعلی خود محدود شده است. آن کشور درگیر یک جنگ چند جانبه علیه حماس و حزب الله است و رهبران اسرائیل اشتها و احتمالا توانایی آن را ندارند که به طور جدی وارد یک جبهه درگیری نظامی دیگر شوند".
"عالیه براهیمی" از دیگر اعضای ارشد آن اندیشکده نیز در یادداشتی اشاره میکند حتی اگر تشدید درگیری میان ایران و اسرائیل اکنون متوقف شده باشد سه نگرانی فوری باقی مانده است.
او در این باره مینویسد: "خبر بد این است که این اولین تبادل حملات مستقیم ایران و اسرائیل است. خبر خوب این است که به نظر میرسد هر دو طرف استفاده از قوه قهریه را برای ارسال پیامهای سیاسی و نه برای وارد کردن حداکثر خسارت تنظیم میکنند. با این وجود، حتی اگر جنگ بین دو کشور اکنون در سایه عقب نشینی کند سه منبع نگرانی فوری وجود دارد نخست آن که نتانیاهو برخلاف توصیه بایدن به عدم واکنش نشان دادن به تصمیم خود عمل کرد. دوم آن که حمله یکم آوریل اسرائیل علیه کنسولگری ایران در سوریه ضربهای به اعتبار نظام بین المللی مبتنی بر قواعد و قوانین بود و یک اصل مهم حقوق بین الملل مربوط به مصونیت سفارتخانهها و فضاهای کنسولی را نقض کرد و سوم آن که تشدید تنش اخیر شاید با انگیزه و هدف پشت پرده از سوی اسرائیل برای منحرف کردن افکار عمومی از لشکرکشی نظامی آن رژیم علیه غزه برنامه ریزی شده تا بر این موضوع سرپوش بگذارد که در غزه چه رنجی بر بشریت رفته است".
ر همین حال "رابین رایت" خبرنگار و تحلیلگر باسابقه مسائل خاورمیانه در مقالهای در انستیتو صلح ایالات متحده درباره درگیری اخیر میان ایران و اسرائیل با طرح این موضوع که این حملات چه چیزی را در مورد آینده نشان میدهد مینویسد: "سوالاتی در مورد استراتژی هر دو کشور در آینده وجود دارد. اسرائیل اغلب بازی کوتاهی را با ایران و نیروهای نیابتی آن انجام داده است: شناسایی چالشها و جلوگیری از آنها به صورت جنبشی یا در حملات سایبری.
با این وجود، اسرائیل هنوز هیچ گونه راهبرد دراز مدتی فراتر از تکرار مکررات اغلب غیر واقع گرایانه درباره شکست دادن ایران یا نابود کردن متحدان آن کشور ندارد. دیپلماسی چه در سطح منطقهای و چه در سطح بین المللی در بهترین حالت رو به زوال به نظر میرسد. در اوج خصومتها هیچ برنامه دیپلماتیک قابل مشاهده یا قابل اجرایی در مورد چگونگی کاهش تنش وجود نداشت. همین امر در مورد غزه نیز صادق بود و معمای دیپلماتیک را تشدید کرد. در همین حال، ایران بازی بلند مدتی را در سراسر خاورمیانه انجام میدهد. آن کشور به تدریج بزرگترین زرادخانه موشکی منطقه را ساخته است. آن کشور تنها بخشی از تجهیزاتهای خود را در حمله به اسرائیل به کار برد که هزاران موشک بالستیک و کروز و صدها پهپاد تخمین زده میشود. از سال ۱۹۸۲ میلادی به این سو ایران هم چنین گستردهترین شبکه متحدان خود را در چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و یمن ایجاد کرده است. "
او در بخش نتیجه گیری یادداشت خود مینویسد: "چشم انداز هر گونه اتحاد بین المللی برای آرام کردن خشم فزاینده دور از دسترس به نظر میرسد. قدرتهای بزرگ اکنون هر یک در حال گرفتن جانب یک طرف در مقابل طرف دیگر هستند".
مایکل دوران" پژوهشگر ارشد اندیشکده هادسن در مقالهای در سایت آن اندیشکده ضمن انتقاد از رویکرد بایدن در قبال تنش اخیر در رابطه میان ایران و اسرائیل مینویسد: "ایرانیها حدود ۳۵۰ پهپاد، موشک کروز و موشک بالستیک به سمت اسرائیلیها پرتاب کردند. دولت بایدن مدعی است که رهگیری موشکها و پهپادها و ساقط کردن برخی از آنها یک موفقیت استراتژیک بود. من فکر میکنم هر چیزی بود جز موفقیت استراتژیک. واقعیت آن است که حمله ایران یک شکست آشکار برای امریکا بود؛ یک شکست در بازدارندگی. بایدن از زمان روی کار آمدن خود تلاش کرده تا روابط با ایران را بهبود بخشد و تنشها را در منطقه از طریق تماس با تهران و اجازه دادن به ایران برای فروش نفت به چین کاهش دهد.
بایدن از اصطلاحاتی، چون "تنش زدایی"، "گفتگو"، "دیپلماسی" و "ادغام منطقه ای" استفاده کرده رویکرد او، اما شکست خورده است. ایرانیها نشان دادند حمله شنبه شب شان صرفا یک چشیدن طعم بود. آنان ظرفیت آن را دارند که اگر بخواهند احتمالا خیلی بیشتر سرعت عملیاتی را برای یک یا دو هفته حفظ کنند. آنان حتی میتوانند این سرعت را در برابر اسرائیل حفظ کنند. اسرائیل رهگیرهای کافی برای ساقط کردن همه موشکها نخواهد داشت. اسرائیل هم چنین پول کافی برای پرداخت هزینه دفاعی در برابر کارزار حملات پایدار احتمالی ایران را نخواهد داشت. ایران در حال انجام یک بازی سیاسی – نظامی است.
اکنون دکترین بایدن این است: ایران مجاز است با موشکهای بالستیک، موشکهای کروز و پهپاد به هر کشوری که میخواهد ضربه بزند، اما هیچ کس از جمله ایالات متحده اجازه ندارد به ایران ضربه بزند! حتی زمانی که ایران از طریق نیروهای نیابتی به نیروهای آمریکایی ضربه بزند ایالات متحده به ایران کاری ندارد. ایالات متحده تنها در پاسخ به انصارالله یا شبه نظامیان در عراق و سوریه عربها را کشته و مراقب بوده تا ایرانیها را نکشد. بنابراین، نتیجهای که از دکترین بایدن میتوان گرفت آن است که ایالات متحده میتواند با کشتن اعراب ایران را مهار کند. ایران و اسرائیل مدت هاست که درگیر یک جنگ سایه بوده اند، اما حمله اخیر ایران موضوعی کاملا متفاوت بود. حمله ایران به اسرائیل با هدف عادی سازی این اقدام انجام شد. بایدن از طریق تُرکها به ایران پیام داد که امریکا قصد ورود به درگیری را ندارد. پس از حمله بایدن تنها از اسرائیل خواستار خویشتن داری شد و به طور علنی اعلام کرد که ایالات متحده در هیچ اقدام تهاجمی علیه ایران شرکت نخواهد کرد. این جمله یک اشتباه بزرگ از سوی بایدن بود. حنی اگر او قصد وارد شدن در درگیری را نداشت با بیان علنی این موضوع تنها باعث شد ایران اطمینان کسب کند که اقدامی از سوی امریکا صورت نخواهد گرفت. این در حالیست که بایدن باید دشمن را در تردید و وضعیت حدس زدن در مورد اقدام اش نگه میداشت. وقتی به دشمن میگویید میخواهید چه کنید بیشتر او را تشویق میکنید تا اقدامات اش را تشدید کند.
ایران قواعد بازی را تغییر داد و با عواقب و مجازاتی مواجه نشد. هرچه بایدن بیشتر بر اسرائیل فشار بیاورد ایرانیها را بیشتر تشویق میکند تا از شکاف بین واشنگتن و تل آویو استفاده کنند. بایدن هم چنین حماس را تشویق میکند تا بیشتر تلاش کند. در واقع، در دو هفته گذشته حماس خواستههای خود را از اسرائیل افزایش داده است. آن گروه اکنون گروگانهای کمتری را برای آزادی پیشنهاد میکند و در واقع خواستار تسلیم شدن اسرائیل در غزه است. بنابراین، بایدن فشار بی سابقهای را بر متحد خود وارد کرد و در ازای آن کمتر از چیزی دریافت کرد. دشمن ما حماس از تمام فشارهای آمریکا بر اسرائیل را به نفع خود بهره برداری میکند و سپس خواستههای بیش تری را مطرح میکند. هم چنین، ایران با توجه به چنین وضعیتی دست به حمله میزند".
او در ادامه مینویسد: "بایدن در آستانه انتخابات میخواهد نفت ایران در بازار باقی بماند تا افزایش قیمت جهانی صورت نگیرد. بایدن هم چنین به دنبال اجتناب از تشدید تنش با ایران از ترس آن است که ممکن است ایران برای دستیابی به سلاح هستهای عجله کند. بایدن این کارها را برای انتخابات انجام میدهد ایران نیز رویکرد او را به مثابه ضعف اش قلمداد میکند. مقامات ایران متقاعد شده اند که اکنون زمان بازنگری در کل نظم بین المللی در خاورمیانه و ایجاد شکاف بین ایالات متحده و اسرائیل فرا رسیده است".
منابع: اندیشکده شورای آتلانتیک، چتم هاوس، انستیتو صلح ایالات متحده امریکا، اندیشکده هادسن