وزیر دولت اصلاحات معتقد است که اگر پزشکیان شرایط کشور را برای رهبری توضیح دهد، ایشان مجوز گفتگو با آمریکا را به پزشکیان میدهند چراکه رهبری هم میخواهد دولت چهاردهم موفق شود.
به گزارش خبرآنلاین، در ادامه بخشهایی از گفتگو سیدعبدالواحد موسوی لاری را میخوانید:
*درست است که پزشکیان وعده مرغ و تخم مرع و بنزین به مردم نداده است. ولی دو جهت را مشخص کرده که یکی تعامل با دنیا است و این امر باید جایی خود را نشان دهد برای مثال همین بحث FATF است. در حقیقت پزشکیان باید این مسئله را حل کند تا ما بتوانیم اقدامات مالی انجام دهیم. بانکهای ما در دنیا فعال نیستند. بانک ما نمیتواند یک دلار از این نقطه به نقطه دیگر منتقل کند؛ لذا باید این مسئله را حل کند.
*علاوه بر این دولت در بحث گفتگوی برجامی هم باید جلو برود. حتی با سردمداران کفر جهانی گفتگو کند، باید این تابو را بشکند و گفتگو کند. گفتگو به معنای پذیرش مطالبات آنها نیست. قرص و محکم و متین از موضع یک ملت انقلابی دفاع کند و با آنها صحبت کند. باید بتواند این کار را انجام دهد.
*در داخل باید این رفتارهای غیر اصولی که ملت را از دولت جدا کرده را کنار بگذارد. اگر پزشکیان غیر از این عمل کند، او تنها میماند، حامیانش از او فاصله میگیرند و کمپینهای ما پشیمانیم زودتر از موعد شروع به کار میکنند و دولت با معضل روبرو میشود.
*پزشکیان حتما باید نظر رهبری را در تصمیماتش لحاظ کند. ما در یک مدیریت هرمی هستیم که در قله این هرم، رهبری است. در قاعده هم مدیرانی هستند که رئیس جمهور در مرحله دوم است. طبیعی است وقتی میگوییم در داخل باید این مناسبات را به هم بریزید و نوعی امنیت خاطر به مردم بدهید، حتما باید نظر رهبری را لحاظ کنند. یکی از بهترین کارهای آقای پزشکیان این بود که از ابتدا گفت من در همه مسائل با رهبری مشورت میکنم. برای این که بتواند کارهایش را پیش ببرد، همراهی با رهبری کارساز است.
*در خارج هم اگر میخواهد با سران کفر گفتگو کند، بدون نظر رهبری نه میتواند و نه باید این کار را کند. باید نظر رهبری را بگیرد و توضیح دهد که مملکت قفل شده و همه راههای توسعه بسته شدهاند. این که بگوییم با اروپا و آسیا قهریم و با دو کشور آفریقایی سر صد میلیون دلار قرارداد بستهایم، این شوخی است.
*کشور بزرگی مانند ایران نمیتواند روی ۵۰۰ میلیون دلار و ۱۰۰ میلیون دلار معامله کند. صد تا از این کشورها به اندازه یکی از کشورهای قدرتمند، تکنولوژی ندارند. باید در بازار جهانی حضور پیدا کنیم که راه حل آن رفتن در دل گفتگوها است، آن هم با قوت و قدرت و از موضع ملتی سربلند.
*پزشکیان باید همانطور که میگوید در خدمت رهبری هستم و سیاستهای کلی رهبری را دنبال میکنم، خدمت ایشان برود و بگوید باید در چارچوب سیاستهای کلی مذاکره کنم، باید مسئله FATF را حل کنم و سوییفت بانکی را فعال کنم. بانکهای ما باید در مناسبات بینالمللی حضور داشته باشند. تا کِی میتوانیم تجارت چمدانی داشته باشیم؟
*تا کِی بازرگان ما در پیش مشتریان سرافکنده باشند که نه بتواند پولش را مصرف کند و نه برگرداند، باید این موارد را حل کنیم. البته این هم حتما باید با نظر رهبری باشد. پزشکیان باید توضیح دهد، حتما رهبری هم کمک میکند. باورم این است که رهبری دلش میخواهد که این دولت موفق باشد و حتما به او کمک میکند.
*رهبری قطعا با یک تدبیر کاملا درست موقع شناسی کردند و در حالی که قطعا جریان مقابل اصلاحات نمیخواستند فردی که یک مقدار روی خوش به اصلاحطلبان نشان دهد بیاید یا فردی که وضعیت موجود را تلنگری بزند، اما رهبری از کاندیداتوری پزشکیان حمایت کرد و جلوی خیلی از کارهای دیگر را هم گرفت.
*الان هم معتقدم ایشان دلش میخواهد این دولت موفق شود. ولی این دولت باید برود و به رهبری بگوید این دو اصل را کمک کنید تا بتوانم حلش کنم. به عنوان یک شهروند ایرانی هنوز نمیدانم چرا نباید این مقررات مربوط به FATF عمل کنیم. کجای کار لنگ است و چه کسی اینجا منفعت میبرد؟ چه کسی زیان میکند؟ و یا چرا نباید گفتگوهای بین المللی برای حل مشکلات و رفع موانع تحریم و امثال اینها را انجام دهیم؟
*محدودیتهای خاتمی کمتر شده است. داستان محدودیتهای خاتمی موردی بود. به این ترتیب که زمانی میخواست در جلسهای شرکت کند یک مرتبه ماشینی جلوی در خانه اش میگذاشتند که بیرون نرود. اتفاقات به این صورت بود. الان مدتها است که این شرایط وجود ندارد و کمرنگ شده است. اما صدا و سیما در همان مسیر خود حرکت میکند که معتقدم صدا و سیما خودش را دولت مستقل یا حتی حکومت مستقل میداند. سیاستی که بر صدا و سیما حاکم است فکر نمیکنم سیاست حکومت یا دولت باشد. سیاست عده معدودی است که در آن جا حاکم هستند. ولی در کل الان در مطبوعات و رسانههای مجازی، مشاهده میکنیم که خاتمی مطرح است.
*جریان تندرو اقلیتی است که فکر میکند باید تمام راه کارهای اداری او بر فضا و ساحت عمومی جامعه ما حاکم باشد. از گشت ارشادش گرفته تا امنیتی شدن مدیریت کشور تا خیلی چیزهایی که در دولت احمدی نژاد پایه ریزی شد و در دولت آقای رئیسی تقویت شد. اینها چنین چیزی را میخواهند. ما هم هیچ وقت این روش و منش را قبول نداشته ایم، الان هم نداریم.
*تندروها حکومت اسلامی را نمیفهمند. اینها هیچ تعریفی از حکومت اسلامی ندارند و نمیفهمند. بالاخره ما یک حکومت اسلامی داشتهایم که چهار سال و هشت ماه حکومت امام علی بوده است. نمونههای دیگری نداریم. ائمه بعدی هیچ کدام حکومت دستشان نبود. امام حسن هم شش ماه بعد از امام علی حکومت را در دست داشت که با جنگهای مختلف همراه بود و نهایتا به صلح انجامید؛ بنابراین الگویی که از حکومت اسلامی میدهند، کجاست؟ اگر حکومت امام علی است که شامل این موارد نمیشود. نهج البلاغه منشور مالک اشتر را بخوانند. مواردی که حضرت به مالک اشتر به عنوان والی مصر توصیه کرده را بخوانند و مشاهده کنند که با این مواردی که میگویند فاصله خیلی زیاد است. به نظر من تندروها تعریفی از حکومت اسلامی ندارند.
*وقتی من به وزارت کشور رفتم. آقای طحایی استاندار اردبیل به جای احمدی نژاد آمده بود. این موضوع سوآپ (نفتی) هم پروندهای شده بود و دادگستری آن جا رسیدگی کرده بود. در آن پرونده سه نفر متهم از جمله احمدی نژاد، محصولی و یک نفر هم حسینی بودند. این مواردی که میگویم ربطی به دوران ما ندارد. من هم در آن جریان نیستم و فقط شنیدهها را میگویم. حسینی در اردبیل محکوم شد. محصولی به عنوان مشاور اقای احمدینژاد و خود احمدینژاد هم متهم بودند. آقایان یزدی، ناطق نوری و جنتی تلاش کردند که پرونده احمدینژاد از اردبیل به تهران بیاید. تا اینجا در جریان قرار گرفتم که این پرونده از اردبیل به تهران آمده و تهران باید رسیدگی شود. ولی عملا رسیدگی نشد به این ترتیب که این پرونده در دادگستری تهران فریز شد و رسیدگی نشد.
*نمیدانم، اصلا چرا این آقایان پرونده را از اردبیل به تهران آوردند؟ تا جایی که اطلاع دارم پرونده فرمانداران در تهران رسیدگی میشود و آنها را در حوزه مسئولیتشان به دادگاه نمیبرند، چون رئیس دادگاه و آن مجموعه زیر نظر فرماندار هستند، لذا پرونده به تهران بیاید. ولی زمانی که پرونده احمدی نژاد باز شد، استاندار نبود و میشد همان جا رسیدگی کنند.
*من که حکم شهرداری به احمدینژاد نمیدادم. دو ماه به خاطر همین گزارش وزارت اطلاعات، حکم شهرداری آقای احمدی نژاد را امضا نمیکردم. هرچقدر هم میگفتند، میگفتم این مشکل وجود دارد. اما بالاخره حکمی صادر نشده بود و صرفاً گزارش نهاد امنیتی بود که باید به رسیدگی تبدیل میشد و نشد.
*هر چه فشار بود پشت سر گذاشتم و امضا نکردم. بعد وزارت اطلاعات نامهای نوشت و گفت از نظر ما صدور حکم بلامانع است و گزارش خود را عملا کان لم یکن کرد. این فشار اصلا کارگر نبود. چون مستند من گزارش وزارت اطلاعات بود. وقتی آنها نوشتند که از نظر ما بلامانع است، دیگر توجیهی نداشتم. شورای شهر احمدینژاد را معرفی کرده و طبق قانون هم وقتی شورای شهر تصمیم گرفته وزیر کشور باید امضا کند مگر این که مانعی وجود داشته باشد. آن مانع هم بعد از این که وزارت اطلاعات گفت از نظر بلامانع است برطرف شد.