سوگل طهماسبی همان نرگس در سریال پر مخاطب کیمیا به کارگردانی جواد افشار است. اگر میخواهید با این هنرمند جوان بیشتر آشنا شوید این مقاله را دنبال کنید.
به گزارش ستاره، سوگل طهماسبی متولد ۲۵ بهمن ۱۳۶۴ در اهواز و دارای اصالت بختیاری است. او دارای فوق دیپلم گرافیک از تهران بوده و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون است.
سوگول از سال ۱۳۸۱ تا کنون مشغول به فعالیت بوده و میگوید تنها چیزی که باعث شد بتوانم در دنیای بازیگری دوام بیاورم این بود که فوق العاده آدم با انگیزهای هستم.
سوگل دارای دو خواهر با نامهای ساغر و سحر و یک برادر با نام سینا است. پدرش استاد مینیاتور بود و فوت کرده است و سوگل در حال حاضر با مادرش زندگی میکند.
سوگل در اهواز متولد شد و در ۱۶ سالگی، به تهران مهاجرت کرده و با خواهرش زندگی میکند تا اینکه در دوران دانشجویی مستقل میشود. اندکی بعد هم با فوت پدرش، مادر سوگل نیز برای ادامهی زندگی به تهران میآید و با هم زندگی میکنند. سوگل گفته است که در پنج شش ماه اول ورودش به تهران به خاطر مشکلات و سختیهایی که داشت دچار افسردگی شده بود و اصلا نمیتوانست با کسی ارتباط برقرار کند.
در یک مصاحبه با او در مورد شروع حرفه بازیگری گفته است که:
“ بازیگری را از سن ۸ سالگی و از تئاتر شروع کردم، در سن ۱۴ سالگی در جشنواره استانی در اهواز برنده بهترین بازیگر شدم. داور این جشنواره کارگردان مشهور کیانوش عیاری بود. در ۱۶ سالگی به دعوت کیانوش عیاری به تهران رفتم تا در سریال روزگار قریب بازی کنم، بعد از بازی در چند سکانس این مجموعه بلافاصله در سریال یوسف پیامبر هم بازی کردم. “
او همچنین در ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار، برای حضور در فیلم هنگامه موفق به کسب دیپلم افتخار بازیگری میشود و با بازی در سریالهای فاصلهها، مهرآباد و بالهای خیس بیشتر شناخته شد. سوگول با بازی در سریال کیمیا و سریال برادر به اوج شهرتش رسید.
۱۳۹۵ چهل کچل
۱۳۹۴ هنگامه
۱۳۹۰ چارسو
۱۳۹۰ بزرگمرد کوچک
۱۳۹۲ – سرزمین بارانی (جواد مزد آبادی)
۱۳۹۱ – عاشقی در وقت اضافه (صمد یاری)
۱۳۹۱ – نیمهشب (سیامک صرافت)
۱۳۹۱ – لباسی برای خدمت (هادی شریعتی)
۱۳۹۰ – کلاس سوم ب. (غلامرضا رمضانی)
۱۳۹۰ – دو خرمای نارس (سید مجید امامی)
۱۳۹۰ – این هفت نفر (سیامک صرافت)
۱۳۹۰ – گنجینهٔ پنهان (جواد مزد آبادی)
۱۳۹۰ – کور گره (جمشید محمودی)
۱۳۹۰ – بوسهٔ باد (حسین عامری)
۱۳۹۰ – برهوت (شهرام شاهحسینی)
۱۳۹۰ – گردنهٔ خان (حسین تبریزی)
۱۳۹۰ – مردان نمکی (سامان سالور)
۱۳۸۹ – سکوت مطلق (جواد مزد آبادی)
۱۳۸۸ – رهایی از زمین (محمد قاسمی)
۱۳۸۸ – دم زری (غلامرضا رمضانی)
۱۳۸۸ – تنهایی رود (علیرضا رزازیفر)
۱۳۸۷ – قبل از غروب (محمدجواد کاسهساز)
کنارهم میخندیم
۱۳۸۳ مروارید سرخ به کارگردانی مسعود رسام و شاپور قریب از شبکه تهران ۲۶ قسمت
۱۳۸۳ شهر آفتاب به کارگردانی حمید بهمنی از شبکه تهران ۲۶ قسمت
۱۳۸۴ زائرسرای ممتاز به کارگردانی حمید بهمنی از شبکه ۲، ۲۶ قسمت
۱۳۸۵ وفا به کارگردانی محمدحسین لطیفی از شبکه ۳، ۱۵ قسمت/ پخش در ایام نوروز
۱۳۸۶ روزگار قریب به کارگردانی کیانوش عیاری از شبکه ۳، ۳۶ قسمت
۱۳۸۷ یوسف پیامبر به کارگردانی فرجالله سلحشور از شبکه ۱، ۴۵ قسمت
۱۳۸۷ مثل هیچکس به کارگردانی عبدالحسن برزیده از شبکه ۲، ۳۰ قسمت/ پخش در ماه رمضان
۱۳۸۸ خانه بی پرنده به کارگردانی کاظم معصومی پخش از شبکه تهران ۳۲ قسمت
۱۳۸۹ فاصلهها به کارگردانی حسین سهیلی زاده از شبکه ۳، ۳۷ قسمت
۱۳۹۰ ساعت فراموشی به کارگردانی عباس رنجبر از شبکه ۳، ۱۷ قسمت
۱۳۹۱ بالهای خیس به کارگردانی عباس رنجبر از شبکه ۱، ۲۶ قسمت
۱۳۹۲ ستاره حیات به کارگردانی جواد ارشاد پخش از شبکه ۳، ۱۳ قسمت
۱۳۹۲ مهرآباد به کارگردانی فرید سجادی حسینی پخش از شبکه تهران ۳۰ قسمت
۱۳۹۳ نیلیتر از مهتاب به کارگردانی سید محسن یوسفی از شبکه ۳، ۶ قسمت
۱۳۹۴ کیمیا به کارگردانی جواد افشار از شبکه ۲، ۱۱۰ قسمت
۱۳۹۵ برادر به کارگردانی جواد افشار پخش از شبکه ۲، ۳۰ قسمت/ پخش در ماه رمضان
۱۳۹۵ بازگشت به کارگردانی حسین عامری از شبکه ۳، ۱۳ قسمت
۱۳۹۵ گشت ویژه به کارگردانی مهدی رحمانی پخش از شبکه ۱ به عنوان بازیگر مهمان
۱۳۹۶ روزهای بهتر به کارگردانی سید محسن یوسفی از شبکه ۱ / بازی در اپیزود قصه چادر گلدار
۱۳۹۶ شکوه یک زندگی به کارگردانی رضا بهشتی از شبکه ۲، ۱۸ قسمت
۱۳۹۷ بچه مهندس به کارگردانی علی غفاری پخش از شبکه ۲، ۳۰ قسمت/ پخش در ماه رمضان
۱۳۹۷ بچه مهندس (فصل دوم) به کارگردانی علی غفاری از شبکه ۲، ۳۲ قسمت
۱۳۹۸ دنگ و فنگ روزگار به کارگردانی جواد مزدآبادی
۱۳۹۸ گاندو به کارگردانی جواد افشار
۱۳۹۸ سلام آقای مدیر به کارگردانی علیرضا توانا
۱۳۹۸ سرگذشت به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی
۱۳۹۹ نجلا به کارگردانی خیرالله تقیانی پور
۱۳۹۹ آرمیتا به کارگردانی محمدحسین امانی
۱۳۹۹ خانه امن به کارگردانی احمد معظمی
۱۳۹۹ بیگانهای با من است به کارگردانی احمد امینی
۱۳۹۹ بیگانهای با من است ۲ به کارگردانی آرش معیریان
۱۴۰۰ گاندو ۲ به کارگردانی جواد افشار
۱۴۰۱ نجلا ۲ به کارگردانی خیرالله تقیانی پور
۱۴۰۲ بازپرسبه کارگردانی احمد معظمی
۱۴۰۲ حبیب به کارگردانی احمد کاوری
۱۴۰۲ عشق کوفی به کارگردانی حسن آخوندپور
من از بچگی در خانوادهای هنردوست بزرگ شدم که همگی با نقاشی، طراحی و … آشنا بودند. پدرم استاد نقاشی مینیاتور بود. برنامه روز جمعه ما این بود که همه خانواده در کنار پدر، مینیاتور میکشیدیم.
در راستای بازیگری هم خوشبختانه خانواده ام همیشه از من حمایت کردند و اگر حمایتها و پشتیبانیهای مادرم نبود شاید نمیتوانستم به آرزویم برسم. در اهواز من تنها دختری بودم که در گروه تئاترمان حضور داشتم و چون علاقهمند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسئولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم ۸ سال مرا هر روز ساعت ۴ بعدازظهر برای تمرین میبرد و ساعت ۸ شب به خانه باز میگرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد.
سوگل طهماسبی چند سالی است که ازدواج کرده است.
وی پیش از ازدواج گفته بود: ترجیح میدهم همسر آیندهام، همکارم نباشد، دوست دارم بنشینم و در مورد دنیای بازیگری با همسرم گفتگو کنم، مهربان بودن همسرم برایم در اولویت است و اینکه شغل مرا باور کند تا بتوانم بیشتر پیشرفت کنم، چون برای رسیدن به این جایگاه، زحمات زیادی کشیدم.
وی عنوان کرد: احساس میکنم تجارب زیادی هست که باید کسب کنیم و به عنوان مثال، اگر بخواهیم همسر یا مادر خوبی باشیم، باید تجربیات بسیاری داشته باشیم، ولی میبینیم ناگهان به سن ۳۰ سالگی رسیدهایم. باید بگویم تا پیش از این خیلی جدی به مسئله ازدواج فکر نمیکردم، ولی بعد از ۳۰ سالگی بیشتر به فکر این موضوع هستم.
من هرگز ندیده ام یا نشنیده ام که کسی به اهواز یا کلا جنوب سفر کند و از مردم این خطه بد بگوید. مردم جنوب خیلی خونگرم، مهمان نواز و مهربان هستند و معروف است که خاک جنوب دامنگیر است.
من هم خوشبختانه خصلت خونگرمی را از خانواده ام به ارث برده ام. حتی در اوج خستگی و بدترین شرایط هم با مردم خوب و خوش برخورد هستم و اگر کسی را پیدا کردید که به شما بگوید سوگل طهماسبی با من برخورد بدی داشت شک نکنید من نبودم.
سوگل طهماسبی در ادامه میگوید: من آدم سنتی هستم و با پیشرفت زمان، افکارم همچنان سنتی باقی خواهد ماند و ناراحت نیستم که افکارم را نمیتوانم به روز کنم. در دوران جوانی و نوجوانی همیشه حجاب خوبی داشتم و با وجود اینکه همیشه آزادی فراوانی داشتم، اما هیچگاه سوء استفاده از آن نکردم. پدرم میگفتند: دختری تربیت کردم که همیشه من را سربلند خواهد کرد.
وقتی پدرم مسئولیت مرا به عهده خودم گذاشت و گفت: درست انتخاب کن و درست زندگی کن، در واقع مسئولیت خودم گردن خودم بود و خیلی آدم محتاطی شدم و به سبب همین محتاطانه رفتار کردن، خیلی از نقشها را از دست دادم. احساس میکردم که اینگونه از خودم بیشتر محافظت میکنم و به طرف مقابلم حد و مرزش را میفهماندم و در خیلی موارد کنار گذاشته شدم.
به یک فیلمساز گفتم من حاضرم به عنوان هنرور از جلوی دوربین رد شوم، ولی در واقع بهای گزافی ندهم بابت اینکه نقش اول اثری را بازی کنم. این کارگردان در پاسخ به من گفت: تو در سینما هیچ چیزی نمیشوی. شاید از نظر آن فیلمساز من چیزی نشدم، ولی از نظر خودم همه چیز شدم.
هدف من خیلی این نبود که آدم مشهوری شوم. چون اگر قرار بود بدین صورت فکر کنم روش و شیوه زندگیام را به صورت دیگری انتخاب میکردم. شیوهای که من انتخاب کردم در نهایت به آن شهرت ختم نمیشود. باورم نمیشد که من کاری را بازی کردم که پشت سر من دختری به عنوان هنرور (سیاهی لشگر) مینشست و بعدا در یکی از مجموعهها نقش یک بازی کرد. عیبی ندارد همه آدمها پیشرفت میکنند، اما این مسئله برای من سنگین تمام شد.
بزرگترین درسی که از زندگی گرفتم این است که به هر کسی اعتماد نکنم، من خیلی قبلتر از این دنیا را خیلی سفید و خوشگل میدیدم و همیشه این را از زبان بزرگترها شنیده بودم که زندگی به این زیبایی نیست که فکر میکنی، درسته که باید به دیگران اعتماد و اطمینان کرد، ولی نه دیگه تا این حَد؟! از زندگی یاد گرفتم تا چیزی برایم به یقین کامل نرسید اعتماد نکنم و زندگی را کمی موشکافانهتر ببینم.
خیلی دوست دارم با کسانی کار کنم که به من یاد بدهند و برای من خروجی خوبی داشته باشد. خیلی دوست دارم یک بار دیگر تجربه بازی با حسین سهیلی زاده نصیبم شود. برای این که احساس میکنم او چیزی فراتر از کارگردان است، وقتی کسی خوب است باید درباره اش خوب هم گفت، حسین سهیلی زاده اعتماد میکند و نتیجه اعتمادش را هم میبیند.
در سینما خیلی دوست دارم با بیژن میرباقری، مهدی کرم پور کار کنم. از بین بازیگران خیلی دوست دارم این سعادت نصیبم شود تا در کنار پرویز پرستویی کار کنم و فقط و فقط یاد بگیرم. و مهتاب کرامتی، این زن بی نظیر است، در فیلم سینمایی “زندگی خصوصی آقا و خانم میم” دو سکانس را با او بازی کردم و این قدر این همبازی شدن به من چسبید که دوست دارم این تجربه یک بار دیگر هم نصبیم شود.