عبدالجواد موسوی در هم میهن نوشت: گزارش فردوسیپور آن هم از پلتفرمهای غیررسمی باز هم خبرساز شد. اینکه عدهای هنوز هم با او سر ستیز دارند و حاضر نیستند گزارش او از یک بازی فوتبال را حتی بیرون از صداوسیما تحمل کنند امر غریب و غیرقابل درکی است و نشان میدهد مخالفان او اگر بتوانند به حذف فیزیکی او نیز اقدام میکنند. باید ترسید از چنین موجوداتی. من علت عصبانیت آنها را از فردوسیپور میفهمم.
آنها صداوسیما را ملک پدری خود میدانند و از اینکه کسی بخواهد در ملک پدری آنها به دلخواه خود رفتار کند شاکی میشوند. تا اینجایش قبول. اما اینکه آنها انتظار داشته باشند بیرون از ملک پدریشان هم مردم طوری رفتار کنند که در ملک پدری آنها باید رفتار کنند خیلی ستم است. مگر اینکه بپذیریم کل مملکت ملک پدری آنهاست و همه این ۹۰-۸۰ میلیون رعیت آنها.
حقیقتش را بخواهید من با پذیرش این نکته هم خیلی مشکلی ندارم، اما تاریخ نشان داده است مردمان این سرزمین هیچوقت تن به چنین پنداری نمیدهند. آنها استاد دور زدن تحریمهایند. مردمی که توانستند در زیر سایه سنگین و هولناک زاهدان ریایی موسیقی را حفظ کنند و با بردن موسیقی به درون تعزیه، نوحه و روضه آن را به دست ما برسانند، خوب بلدند با شما تمامیتخواهان بهجامانده از عصر حجر چگونه مقابله کنند.
این مردم قرنها یاد گرفتهاند دین و آیینشان را، باورهای کهن و باستانیشان را، اسطورههایشان را، هنر و ادبیاتشان را از گزندها دور نگاه دارند و بیآنکه تن به ذلت دهند هم جانشان را محفوظ بدارند و هم ایمانشان را. با مردمی که از تاریکترین ادوار سربلند بیرون آمدهاند و روشنایی را تا به امروز پاس داشتهاند چه میتوانید کرد؟
تازه اینها که گفتم مربوط به زمانی بود که بشر در بدویترین شکل زیستیاش بهسر میبرد و محدود کردن و دربند کشیدن او به آسانی میسر بود. در روزگار ما که تکنولوژی چیزی به نام سانسور را به مضحکهای رسوا بدل ساخته و هر کسی میتواند با یک دستگاه موبایل تبدیل به یک رسانه شود دیگر این بگیر و ببندها چه معنایی میتواند داشته باشد؟ خیلی جالب است.
مدعیان با میلیاردها تومان بودجه مخاطبانشان روزبهروز کمتر و کمتر میشود و آنوقت توقع دارند بقیه رسانهها هم زیر دست آنها قرار بگیرند و به رنگ آنها دربیایند. به قول معروف شما اگر بیلزنید باغچه خودتان را بیل بزنید. رسانهای که در بدترین شرایط ممکن قرار دارد و هیچ برنامه موفقی در کارنامهاش دیده نمیشود و جز پخش شعارهای لوس و بیمزه کار دیگری بلد نیست از دیگران توقع دارد برای برنامهسازی چشم به فرمان او داشته باشند و از نظرات مشعشع او پیروی کنند و درنهایت در شمار یکی از شعبات بیشمار او درآیند. چرا؟
جالب اینکه اگر کسی به اینان معترض هم شود طلبکار هم میشوند و طعنه میزنند که: شما شکمسیرها هنوز به فکر فردوسیپور و ربنای شجریان هستید درحالیکه مردم هزار جور گرفتاری دارند! اگر کسی نداند گمان میکند ما آن گرفتاریها را برای مردم پدید آوردهایم. خب چه کسی مانع شما شده؟ بروید و گرفتاریهای مردم را حل کنید.
با نیمی از آن بودجه گزافی که در اختیار دارید میتوانید کلی از نابسامانیها را سروسامان دهید. میتوانید در سیستان و بلوچستان هزاران هزار نفر را از گرسنگی نجات دهید. میتوانید برای کودکانی که در زیر کپر درس میخوانند مدرسه بسازید. میتوانید داروی بسیاری از بیماران را که به لطف سیاستهای تحریمی شما قیمتشان سر به فلک میزند یا اصلاً پیدا نمیشود در اختیار مردم بگذارید.
دیگر اینکه خوب میدانید مشکل ما ممنوعیت گزارش فوتبال عادل فردوسیپور و عدم پخش ربنای شجریان نیست. مشکل از نگاه تنگنظرانهای است که میخواهد همه چیز و همه کس را به رنگ دلخواه خودش در بیاورد. مشکل ما شکلی از سیاستورزی است که اصرار دارد از دلسوزترین آدمهای این سرزمین دشمن بسازد. شما همه همتتان را به کار گرفتید تا فردوسیپور سر از جایی مثل اینترنشنال در بیاورد.
اما او نمیخواهد به این بازی پلشت یا بیست و سی یا بیبیسی تن دهد. میخواهد در همین مملکت بماند و از ظرفیتهای بومی همینجا برای ارائه تواناییهایش استفاده کند. زورتان میآید؟ میدانم. اما هیچ چارهای ندارید. بهجای این همه به در و دیوار زدن کمی هنر به خرج دهید. کمی فکر کنید. اصلاً بروید نیرو تربیت کنید تا با یک گزارش فوتبال آن هم از یک پلتفرم بیرون از اداره متبوعتان اینطور تب و لرز نکنید.