فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مغبچهای میگذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره خندان شمع آفت پروانه شد
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطره باران ما گوهر یک دانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد
شرح لغت: شاهد عهد شباب: محبوب جوانی
۱- حضرت حافظ در بیت اول شما را کاملاً متوجه میسازد که:
دیشب حافظ به میکده آمد. از عهدی که باز زهد بسته بوده، تجاوز کرد و به ساغر باده روی آورد.
پس تنها راه شما، توکل بر خدا سرعت عمل، دقت، تلاش و از کسی راهنمایی گرفتن است
۲- به تنهایی این مسیر را طی مکن که راز و رمزهای فراوانی دارد. پس، از چند مربی و معلم کمک بگیر که حتماً موفق میشوی.
۳- او شما را دوست دارد، اما بیچاره راز و رمز عاشقی را نمیداند. پس او را با سیاست و کیاست راهنمایی کن و هدیهای برایش بخرید.
زیبایی و نیکویی ظاهر کسی تو را شیفته خود کرده و دلت را بی تاب نموده بود. گرچه او در حال حاضر از شما دور شده است ولی دست دعای شما و تلاشهای بی حدتان او را دوباره به شما خواهد رساند و پاسخ محبتهای بی دریغ خود را از او خواهید گرفت و در کنارش به سربلندی و افتخار خواهید رسید.