bato-adv
کد خبر: ۸۴۴۷۸

كيفيت پيدايش و رشد شيعه(10) - پيامبرشناسي

مرحوم علامه محمد حسين طباطبايي
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۹ - ۲۹ تير ۱۳۹۰

-------> پیامبر شناسی
1- بسوى هدف - هدايت عمومى
2- هدايت خصوصى
3- خرد و قانون
4- شعور مرموزى كه وحى ناميده ميشود
5- پيغمبران و عصمت نبوت
6- پيغمبران و دين آسمانى
7- پيغمبران و حجت وحى و نبوت
8- شماره پيغمبران خدا
9- پيغمبران اولوالعزم صاحبان شريعت
10- نبوت محمد(ص)
11- پيغمبر اكرم (ص) و قرآن

1- بسوى هدف - هدايت عمومى
دانه گندمى كه در شكم خاك با شرائط مناسبى قرار مي گيرد شروع به رشد و نمو كرده به شاهراه تحول مي افتد و هر لحظه صورت و حالت تازه اى به خود گرفته با نظم و ترتيب مشخصى راهى را مي پيمايد تا يك بوته اى كامل داراى خوشه هاى گندم مي شود و اگر يكى از دانه هاى آن به زمين افتد باز مسير گذشته را آغاز كرده به سرانجام می رساند. و اگر هسته ميوه اى است در مهد زمين آغاز حركت نموده پوست را شكافته نوك سبزى مي دهد و راه منظم و مشخصى را پيموده بالاخره درختى برومند و سر سبزى باردار مي شود.

اگر نطفه حيوانى است در ميان تخم يا در رحم مادر شروع به تكامل نموده، راه مشخصى را كه ويژه همان حيوان نطفه اي است سير نموده، فردى كامل از همان حيوان مي شود.

اين راه مشخص و سير منظم در هر يك از انواع آفرينش كه در اين جهان مشهودند برقرار و در سرشت همان نوع است و هرگز بوته سبز گندم كه از دانه شروع نموده به گوسفند يا بز يا فيل نمي رسد و هرگز حيوانى ماده كه از بز خود باردار گشته خوشه گندم يا درخت چنار نمي زايد. حتى اگر نقصى در تركيب اعضاء يا در عمل طبيعى نوزادى پيدا شود مثلا گوسفندى بي چشم يا بوته گندمى بي خوشه بوجود آيد ما ترديد نمي کنیم كه به يك آفت و سبب مخالف،مستند مي باشد.

نظم و ترتيب، مداوم در تحول و تكون اشياء و اختصاص هر نوع از انواع آفرينش در تحول و تكامل خود به نظامى خاص براى متتبع كنجكاو غير قابل انكار مي باشد.

از اين نظريه روشن دو مسئله ديگر مي توان نتيجه گرفت:

1- در ميان مراحل كه نوعى از انواع آفرينش از آغاز پيدايش تا انجام آن مي پيمايد يك اتصال و ارتباطى برقرار است مانند اين كه نوع نامبرده در هر يك از مراحل تحول و تكون خود، از پشت سر دفع و از پيش رو جذب مي شود.

2- نظر به اتصال و ارتباط نامبرده، آخرين مرحله سير هر نوع از آغاز پيدايش مطلوب و مورد توجه تكوينى، همان پديده نوعى است؛ چنان كه مغز گردوئى كه در زيرخاك نوكى سبز مي دهد از همان وقت متوجه يك درخت برومند گردوئى است و جنين در تخم يا در رحم از آغاز تكون به سوى حيوان كاملى رهسپار مي باشد.

قرآن كريم در تعليم خود (كه مطلق آفرينش و پرورش اشياء را به خدا نسبت مي دهد) اين رهسپارى و كشش را كه هر نوع از انواع آفرينش در راه كمال خود دارد به هدايت الهى و رهبرى خدائى نسبت مي دهد؛ چنان كه مي فرمايد: (الذى اعطى كل شى خلقه ثم هدى ) سوره طه آيه 50

و مي فرمايد: (الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى) سوره اعلى آيه 32

و به نتيجه هاى نامبرده اشاره كرده مي فرمايد: (و لكل وجهة هو موليها) سوره بقره آيه 148

و مي فرمايد: (و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين ما خلقناهما الا بالحق و لكن اكثرهم لا يعلمون) سوره دخان آيه39

1- هدايت خصوصى
بديهى است نوع انسان از اين كليات مستثنى نيست و همين هدايت تكوينى كه درهمه انواع آفرينش حكومت مي كند در وى نيز حكومت خواهد كرد و چنان كه با هر نوع سرمايه اختصاصى خود به سوى كمال رهسپار مي شود و هدايت مي يابد انسان نيز با هدايت تكوينى به سوى كمال واقعى خود هدايت يابد. انسان در عين اين كه با انواع ديگر نباتى و حيوانى در بسيارى از خصايص شريك است، خصيصه اختصاصى دارد كه از ديگران تميزش مي دهد و آن "خرد" است.

خرد است كه انسان به واسطه آن به تفكر پرداخته از هر وسيله اى ممكن به نفع خود استفاده مي نمايد، در فضاى بيكران آسمانها اوج مي گيرد و در اعماق درياها شنا مي كند و در سطح زمين از انواع جماد و نبات و حيوان استثمار و استخدام مي نمايد؛ حتى از همنوعان خود تا جائى كه مي تواند سود مي گيرد.

انسان به حسب طبع اولى، سعادت و كمال خود را در آزادى مطلق خود مي بيند ولى نظر به اين كه سازمان وجودي اش، سازمان اجتماعى است و نيازمندي هاى بي شمار دارد كه هرگز به تنهائى توانائى رفع آنها را ندارد و در صورت اجتماع و تعاون با همنوعان خود كه آنان نيز همان غريزه خودخواهى و آزادى دوستى را دارند، ناگزير است مقدارى از آزادى خود را در اين راه از دست بدهد. در برابر سودى كه ازديگران مي برد سودى بدهد و معادل آنكه از رنج ديگران بهره مي گيرد از رنج خود بهره بدهد؛ يعنى اجتماع تعاونى را از روى ناچارى مي پذيرد.

اين حقيقت از حال نوزادان و كودكان, بسيار روشن است. نوزادان درآغاز درخواستهاى خود، به چيزى جز زور و گريه متوسل نمي شوند ونيز زير بار هيچ قانون و مقرراتى نمي روند ولى تدريجا به حسب تكامل فكر، مي فهمند كه كار زندگى تنها با سركشى و زورگوئى پيش نمي رود و كم كم به حال فرد اجتماعى نزديك مي شوند تا در سن يك فرد اجتماعى كه تفكر كامل دارد، به همه مقررات اجتماعى محيط خود رام مي گردند. انسان به دنبال پذيرفتن اجتماع تعاونى، وجود قانون را لازم مي شمرد كه در اجتماع حكومت كرده، وظيفه هر يك از افراد را معين و سزاى هر متخلف را مشخص سازد. قانونى كه با جريان عملى آن هر يك از افراد جامعه به سعادت واقعى خود برسند و نيك بختى را كه معادل ارزش اجتماعى شان مي باشد بيابند.

اين قانون همان قانون عملى همگانى است كه بشر از روز پيدايش تا امروز پيوسته خواهان و شيفته آن است و هميشه آن را در سر لوحه آرزوهاى خود قرار داده دربرآوردن آن تلاش مي كند. بديهى است اگر چنين چيزى امكان نداشت و در سرنوشت بشريت نوشته نشده بود , خواست هميشگى بشر قرار نمي گرفت.

خداى متعال به حقيقت اين اجتماع بشرى اشاره نموده مي فرمايد: (نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحياة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا) سوره زخرف آيه 32

در معناى خودخواهى و انحصار طلبى انسان مي فرمايد: (ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا) سوره معارج آيه21

3- خرد و قانون
اگر درست دقت كنيم خواهيم ديد قانونى كه بشر پيوسته در آرزوى آن است ومردم تنها و دسته دسته به نهاد خدادادى لزوم چنان مقرراتى را كه سعادتشان را تأ مين كند, درك مي كنند, همانا قانونى است كه جهان بشريت را از آن جهت كه جهان بشرى است بي تبعيض و استثناء به نيكبختى رسانيده در ميانشان كمال عمومى را برقرار سازدو بديهى است تا كنون دردوره هاى گوناگون زندگى بشر چنين قانونى كه تنظيم يافته عقل و خرد باشد, درك نشده است و اگر چنين قانونى به حسب تكوين به عهده خرد گذاشته شده بود البته در اين روزگاران دراز براى بشريت درك و مفهوم مي شد بلكه همه افراد مردم كه با جهاز تعقل مجهز مي باشند آن را تفصيلا درك مي كردند چنانكه لزوم آن رادر جامعه خود درك مي كنند.

و به عبارت روشن تر قانون كامل مشتركى, كه بايد سعادت جامعه بشرى را تأ مين كند و بايد بشر را از راه آفرينش و تكوين به سوى آن هدايت شود, اگر تكوينا به عهده خرد گذاشته شده بود هر انسان با خردى آن را درك مي كرد چنان كه سود و زيان و ساير ضروريات زندگى خود را درك مي كند ولى از چنين قانونى تاكنون خبرى نيست و قوانينى كه خود به خود يا با وضع يكفرد فرمانروا يا افراد يا ملل كه تاكنون در جامعه هاى بشرى جريان يافته, براى جمعى مسلم و براى غير آنان مسلم است و دسته اى ازآن با اطلاع و دسته اى بي اطلاع مي باشند و هرگز همه مردم كه در ساختمان بشرى مساوى و همه باخرد خدادادى مجهزند درك مشتركى در اين باب ندارند.

4- شعور مرموزى كه وحى ناميده مي شود
با بيان گذشته روشن شد كه قانونى را كه سعادت جامعه بشرى را
تأمين كند، خرد درك نمي كند و چون به مقتضاى نظريه هدايت عمومى، وجود چنين دركى در نوع انسانى ضرورى است، ناگزير دستگاه درك كننده ديگرى در ميان نوع انسانى بايد وجود داشته باشد كه وظايف واقعى زندگى را به آنان بفهماند و در دسترس همگان گذارد و اين شعور و درك كه غير از عقل و حس مي باشد, شعور وحى ناميده مي شود. البته لازمه پيدايش چنين نيروئى در انسانيت اين نيست كه در همه افراد پيدا شود چنان كه نيروى تناسل در انسانيت آفريده شده ولى درك لذت ازدواج و مهيا شدن براى آن تنها درافرادى پيدا مي شود كه به سن بلوغ برسند و شعور وحى درافرادى كه ظهور نكرده شعورى است مرموز، چنان كه درك لذت ازدواج براى افراد نابالغ انسان دركى است مرموز.

خداى متعال در كلام خود در خصوص وحى شريعت خود و نارسائى عقل در اين خصوص اشاره كرده مي فرمايد: ( انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين من بعده.... رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل سوره نساء آيه 162

5- پيغمبران - عصمت نبوت
ظهور پيامبران خدا نظريه وحى را كه درفصل سابق گذشت تأ ييد مي كند. پيغامبران خدا مردانى بودند كه دعوى وحى و نبوت نمودند و به دعوى خود حجت قاطع اقامه كردند و مواد دين خدا را كه همان قانون سعادت بخش خدائى است، به مردم تبليغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پيغمبران كه با وحى و نبوت مجهز بودند, در هر زمان كه ظاهر شدند بيش از يك فرد يا چند فرد نبودند, خداى متعال هدايت بقيه مردم را با مأموريت دعوت و تبليغ كه به پيغمبران خود داده, تتميم و تكميل فرمود.

و از اين جاست كه پيغمبر خدا بايد با صفت عصمت متصف باشد يعنى درگرفتن وحى ازجانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانيدن آن به مردم از خطا مصون باشد و معصيت ( تخلف از قانون خود ) نكند زيرا چنان كه گذشت تلقى وحى و حفظ و تبليغ آن سه ركن هدايت تكوينى مي باشند و خطا در تكوين معنى ندارد.

گذشته از اينكه معصيت و تخلف از مؤداى دعوت و تبليغ خود, دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمينان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتيجه غرض و هدف دعوت را تباه مي كند.

خداى متعال در كلام خود به عصمت پيغامبران اشاره نموده مي فرمايد: (و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط المستقيم انعام،آیه 87

و باز مي فرمايد: (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم ) سوره جن آیه 28

6- پيغمبران ودین آسمانی
آنچه پيغمبران خدا از راه وحى به دست آورده و به عنوان پيغام و سفارش خدائى به مردم رسانيدند، دين بود؛ يعنى روش زندگى و وظائف انسانى كه سعادت واقعى انسان را تأ مين مي كند.

دين آسمانى به طور كلى از دو بخش اعتقادى و عملى مركب مي باشد. بخش اعتقادى، يك رشته اعتقادات اساسى و واقع بيني ها است كه بايد انسان پايه زندگى خود را به روى آنها گذارد و آنها سه اصل كلى "توحيد" و "نبوت" و "معاد" است كه با اختلال يكى از آنها پيروى دين صورت نبندد.

و بخش عملى يك رشته وظائف اخلاقى و عملى است كه مشتمل است بر وظائفى كه انسان نسبت به پيشگاه خداى جهان و وظائفى كه انسان در برابر جامعه بشرى دارد.

و از اين جاست كه وظائف فرعى كه در شرايع آسمانى براى انسان تنظيم شده بر دوگونه است: "اخلاق" و "اعمال" و هر يك از آنها نيز بر دو قسم است:

قسمتى اخلاق و اعمالى است كه به پيشگاه خداوندى ارتباط دارد مانند خلق و صفت ايمان و اخلاص و تسليم و رضا و خشوع و مانند عمل نماز و روزه و قربانى و اين دسته به ويژه عبادات ناميده مي شود و خضوع و بندگى انسان را نسبت به پيشگاه خدائى مسجل مي سازد.

و قسمى اخلاق و اعمال شايسته اى است كه به جامعه ارتباط دارد مانند اخلاق و صفات بشر دوستى و خير خواهى و عدالت و سخاوت و مانند وظائف معاشرت و داد و ستد و غير آن ها و اين قسم از اعمال به ویژه معاملات ناميده مي شود.

و از طرف ديگر نوع انسانى تدريجا متوجه كمال است و جامعه بشرى به مرور زمان كامل تر مي شود. ظهور اين تكامل در شرايع آسمانى نيز ضرورى است و قرآن كريم نيز همين تكامل تدريجى را (چنان که از راه عقل به دست می آید) تأیید می کند و چنان که از آیاتش استفاده می شود هر شريعت لاحق از شريعت سابق كامل تر است مي فرمايد: (و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا علیه) مائده آیه 48

و البته چنانكه نظريات علمى نشان مي دهد و قرآن كريم نيز تصريح مي كند زندگى جامعه انسانى در اين جهان ابدى نيست و طبعا تكامل نوع وى نامتناهى نخواهد بود و از اين روى كليات وظائف انسانى از جهات اعتقاد و عمل، ناگزير درمرحله اى متوقف خواهد شد. بالتبع، نبوت و شريعت نيز روزى كه از جهت كمال اعتقاد و توسعه مقررات عملى به آخرين مرحله رسيد, ختم خواهد گرديد.

و از اين جاست قرآن كريم براى روشن ساختن اين كه اسلام - دين محمد (ص ) آخرين و كامل ترين اديان آسمانى است خود را كتاب آسمانى غير قابل نسخ و پيغمبر اكرم را خاتم الانبياء و دين اسلام را مشتمل به همه وظائف، معرفى مي كند چنانكه مي فرماید:

( و انه کتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه ) سوره سجده آیه42

احزاب آیه 40 و مي فرمايد: (و ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين ) سوره

و می فرماید:( و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء) سوره نحل آیه
ادامه دارد...
مجله خواندنی ها
مجله فرارو