فرارو- قسمت پایانی؛ دکتر نعمت الله فاضلی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است. وی دکتری خود را در رشته مردم شناسی از دانشگاه لندن اخذ کرده است. فاضلی همچنین از سال 70 تا 74 عضو هيات علمی دانشگاه تربيت معلم تهران، از سال 2004 تا کنون عضو وابسته هيات علمی مدرسه مطالعات شرق و آفريقا دانشگاه لندن بوده است و از سال 1383ز تا کنون عضویت وابسته در هيات علمی مؤسسه مطالعات آمريكای شمالی و اروپا، دانشگاه تهران را داشته است.
وی آثار زیادی در زمینه مردمشناسی تدوین کرده است از جمله این آثار میتوان به مدرن یا امروزی شدن فرهنگ ایران (منظرهای انسان شناسی و مطالعات فرهنگی)، انسان شناسي مدرن در ايران معاصر و فرهنگ و شهر اشاره کرد.
متن زیر حاصل گفتگوی فرارو است که به صورت یادداشت تدوین شده و در آن این مردمشناس به واکاوی نقش خانواده ایرانی در تامین شادی میپردازد.
راهبردهای خانوادهی امروز ایرانی برای خلق شادی
باید به مطالعه راهبردهایی خانوادگی بپردازیم که نهاد خانواده ایرانی در مواجهه با وضیت پیچیده و شاید فرا پیچیده امروزی آنها را ابداع و مورد عمل قرار داده است. شادمانی، شادی، کامیابی، بهروزی و تولید لذت و هیجان به عنوان بخشی از نیازهایی که خانواده باید پاسخگوی آن باشد، خانواده را وادار به خلق راهبردهایی کرده است تا بتواند به این نیاز پاسخ دهد.
من اگر چه بررسی تجربی مدونی درباره این راهبردها انجام ندادهام، اما با تکیه بر تجربه زیسته و شخصیام از زندگی در جامعه و خانواده ایرانی در این جا تلاش میکنم. برخی از این راهبردها را به طور کوتاه و فشرده فهرست کنم، راهبردهایی که خانواده ایرانی برای پاسخگویی به نیاز شادی ابداع، تکثیر و توسعه داده است.
یک، اگرچه خانواده ایرانی هرچند نه به صورت کامل اما به طور نسبی، به ویژه در مورد طبقات شهری، اصل تولید لذت و شادی برای فرزندان و اعضا خود را پذیرفته است. خانواده ایرانی پذیرفته است که برای بقای خود باید نیاز به شادی یا حق شادی و شاد زیستن را به عنوان حق عمومی و مسلم برای اعضا خود به رسمیت بشناسد.
همانطور که در بحثهای گذشته اشاره کردم، منابع ادبی و دینی ما به لحاظ نظری نیز مشروعیت لازم برای این حق را تایید میکنند. اگرچه تحت شرایط تاریخی و اجتماعی گذشته، این حق لزوما پاسخ داده نمیشد و در یک چارچوب محدود و نسبی به این حق توجه میشد. اما امروزه میتوان گفت، خانواده ایرانی حق شادی را حق مسلم فرزندان خود میداند.
بر اساس پذیرش این اصل است که خانواده برای کودکان حق بازی کردن، برخورداری از امکانات لازم برای سرگرمی و تفریح، ایجاد آیینها و خلق مناسبتهایی برای تولید لذت، هیجان و شادی و بسیاری از فعالیتهای شادی آفرین دیگر را به رسمیت شناخته و ایجاد کرده است. این نهاد اجتماعی در ایران بر اساس پذیرش حق شادی به عنوان حق انسانی و مسلم هر فرد، تلاش میکند، حداکثر امکانات لازم و ممکن را برای تک تک اعضای خود مهیا سازد.
باید گفت این تحول یعنی پذیرش عینی حق شادی مهمترین تحولی است که خانواده ایرانی برای سازگار کردن خود با شرایط جدید جامعه متجدد انجام داده است.
در جامعه جدید و خانواده جدید ایرانی کودکان و زنان نه تنها به شادی نیاز دارند، بلکه حق مسلم و بدیهی آنهاست. دیگر پدران کودکان را بابت اتلاف یا گذران وقت سرزنش نمیکنند، بازی کردن نوجوانان، جوانان حتی بزرگسالان در درون خانواده امری مذموم نیست.
زنان میتوانند مانند مردان لذت، شادی، فراغت کامیابی را تجربه کنند. دیگر شاد بودن در انحصار مرد بزرگسال نیست، خوشیها کوچک زندگی برای همه مشروعیت پیدا کرده است. همه اعضای خانواده حق دارند لحظاتی را به تماشای سریالهای تلویزیونی یا گپ و گفتهای دوستانه و خانوادگی یا پرسه زدن در خیابان به بهانه خرید یا به هر شکل دیگری که مایلند انجام دهند، بدون آنکه توسط خانواده سرزنش شوند.
خانواده دیگر اعضا خود را بابت لذت و شادی استیضاح نمیکند. بنابراین باید گفت که خانواده ایرانی در مسیر سازگار کردن خود به سوی تولید شادی بیشتر برای اعضای خانواده است.
دو، خانواده ایرانی مجهز به فن آوریها ابزارها امکاناتی مانند تلویزیون، اینترنت و بازیهای خانگی گوناگون شده است که میتواند اشکال گوناگون شادی، لذت و حس خوب زندگی را تولید کند. امروزه بخش مهمی از درآمدهای هر خانوادهای صرف تهیه و خرید این تکنولوژیهای شادی میشود.
هر کودک که در خانواده به دنیا میآید، دنیای اسباب بازیها را نیز در خانواده شکل میدهد. عروسکها، ماشینکها و هزاران شکل دیگر اسباب بازی بخش مهمی از فرهنگ مادی خانواده ایرانی امروز را تشکیل میدهد.
باید مثل من دوران کودکیتان را در روستا و در نیم قرن پیش میگذراندید تا میدانستید که فرهنگ مادی روستایی ایرانی کمابیش هیچ ابزار ویژهای برای بازی نداشت. ظروف خانگی، چشمه آب، خاک، باد و حیوانات خانگی، اسباب بازی های بچههای سنتی روستایی بودند، بنابراین باید گفت یکی از مهمترین تغییراتی که اکنون در خانواده ایرانی به وجود آمده است، گسترش تکنولوژیهای شادی خانگی است.
تکنولوژیهای شادی خانگی مثل تلویزیون، اینترنت، اسباببازیهای گوناگون، تنها تکنولوژیهای شادی نیستند بلکه در شکل دادن و خلق تعریف تازهای از شادی نیز نقش دارند. تکنولوژیهای شادی خانگی به نوعی به خانواده ایرانی کمک کردهاند تا تلفیقی بدیع و تازه از نوع خاصی فردگرایی خانوادگی را ابداع کند.
منظور من از فردگرایی خانوادگی عبارت است از نوعی توجه به خواستها علایق، آروزها و نیازهای فردی که در محیط و بافت و در بستر خانواده انجام میشود.
به نوعی باید گفت فردگرایی ایرانی از فردگرایی غربی متمایز است. انسان ایرانی در عین حالی که مایل است تجربههای تازهای در حریم خصوصی و دنیای فردی خودش کسب کند، در عین حال تمایلی به رها کردن خانواده و ارزشهای جمع گرایانه خود ندارد. او دست و پا میزند تا هر دو را با هم تجربه کند.
انسان ایرانی تلاش میکند تا هم به نوعی خویشاوندی و ارزش های خانواده را حفظ کرده و در عین حال فردیت خود را نیز داشته باشد. این تلاش اگرچه گاهی تنشهایی را به وجود میآورد، اما در عین حال تلاش مولد و سازندهای است. انسان ایرانی امروز تلاش میکند به کمک تکنولوژیهای شادی بخش یا تکنولوژیهای شادی خانوادگی حدی از ارزشها و باورهای مذهبی، خانوادهگرا و جمعی را بازتولید کند.
اگر چه شادیهای انسان ایرانی امروز گاهی به طغیان و تمرد از بسیاری از ارزشهای تاریخی ما میانجامد، اما در بسیاری از خانواده ها نیز موجب آفرینش شکل تازهای از انسان ایرانی شده است. انسان فردگرای خانواده محور می خواهد لذت را تجربه کند، بیآنکه مادر یا پدر را از دست دهد، در برابر تمامیت سنت و تاریخ خود ایستاده باشد و بدون آنکه در نهایت تمامیت دین را انکار کند. این تلاس ممکن است از لحاظ منطقی با نوعی تناقض همراه باشد.
گاهی دنیداریهای التقاطی یا سنتگرایی های التقاطی را میبینیم که با برخی از اصول و عقاید دینی سازگار نیست، اما از جهاتی به نوعی سازگاری با ارزشهای دینی و جهانبینی دینی رسیده است.
انسان ایرانی تلاش میکند به کمک تکنولوژیهای شادی و خانوادگی شیوه خاصی از عرفی شدن را تجربه کند. او میخواهد از ارزشهای دنیوی برخوردار شود، اما این برخورداری دنیا گرایانه نباید به طرد و انکار کلیت ارزشهای خانوادگی معنوی دینی بیانجامد که او در تبار و تیره خود آنها را تجربه کرده است. از اینرو برای فهم واقعی خانواده ایرانی امروز ما نیازمند مفهومسازیهای تازهای باشیم که بتواند شیوه تازهای از عرفی شدن دینی، فردگرایی خانواده محور و برخورداری از اشکال تازهای از شادی که به نوعی سعادت و رستگاری را هم در خود دارد، توضیح دهند.
خانواده ایرانی در طی پذیرش حق شادی و در پرتو تکنولوژیهای شادی خانوادگی، مثل تلویزیون خانوادگی، مجموعهای از آیینهای شادی بخش را ابداع کرده و یا به ابداع مجدد آیینهای سنتی پرداخته است. خانواده ایرانی به طور تاریخی همانطور که توضیح دادیم همواره اشکال گوناگون تشریفات را اجرا می کرده است.انسان پیشامدرن در چارچوب این رسوم و آیینها همه تجربیات خود از جمله تجربه شادی را به دست میآورد.
امروز در جامعه مدرن ایرانی مدرنیته ایرانی در چارچوب خانواده مدرن ایرانی در حال تحقق است. یکی از ویژگیهای مهم جامعه مدرنیته ایرانی بازخوانی و یا بازآفرینی اشکال تازهای از آیینهای خانوادگی است که به ما کمک میکنند تا بتوانیم به عنوان انسان ایرانی مدرن همه نیازهای خود، از جمله نیاز به شادی را تولید کنیم. اجازه دهید با یک رویکرد مردم نگارانه برخی از این آیینهای شادی بخش خانوادگی را توضیح دهیم.
جشنهای شادیبخش در خانوادهی ایرانی
جشن تولد یکی از جشنهای ظاهرا نوظهور ایرانی است، این جشن در جامعه ایرانی به صورت یک جشن خانوادگی برگزار میشود. به بیان دیگر انسان خلاق ایرانی از جشن تولد به عنوان راهبرد فرهنگی برای پاسخگویی به ارزش های فردگرایانه و شادیهای فردی در چارچوب نهاد خانواده استفاده میکند.
هرودوت مورخ معروف که عنوان پدر علم تاریخ را دارد، در کتاب تاریخ خود توضییح میدهد که یکی از رسوم جالب ایرانی این است که سالگرد تولد خود را جشن میگیرند.
امروزه کم کم به این باور رسیدهایم که این آیین ریشه ایرانی ندارد و ما آن را از غرب یا اروپا آموختهایم، اما واقعیت تاریخی این است که این رسم کاملا ایرانی است که طی جابجاییهای فرهنگی به دنیای یونانی انتقال یافته و بعد از مدتی به دلایل تاریخی این رسم گستردگی جایگاه خود را در ایران از دست میدهد و در دنیای جدید مجددا ما به این رسم و آیین باز میگردیم.
جشن تولد یک آیین فردگرای خانواده محور در جامعه ماست، چرا که مانند نوروز یا جشن های خانوادگی دیگر، اعضای خانواده اولین کسانی هستند که در جشن تولد ما مشارکت میکنند و بعد از آن دوستان می آیند.
جشن تولد بدون حضور پدر مادر، خواهر و برادر لطفی ندارد. برای انسان ایرانی جشن تولد جشنی خانوادگی است، اگر چه دوستان نیز در کنار دیگر اعضا خانواده حضور دارند. این شکل از جشن تولد ابداع فرهنگ ایرانی است که تلاش میکند شادی را تولید کند و از سوی دیگر ارزشهای فردی و خانوادگی را به هم گره بزند و فرهنگی ابداع کند تا طی آن خانواده به بقائش ادامه دهد.. هرچند جشن تولد اگر چه گرامیداشت تولد یک فرد و ظاهرا احترام و اکرام اوست اما این مراسم در واقع به استمرار نهاد خانواده کمک میکند.
در سالهای اخیر سالگردها اهمیت زیادی در خانوادههای ایرانی پیدا کردهاند. سالگرد ازدواج یکی دیگر از آن سالگردهاست. انسان ایرانی در چارچوب جشن سالگرد ازدواج و سالگردهای دیگر تلاش میکند تا از سویی به ارزشهای فردی، لذتها و شادیهایش دامن بزند و موقعیتی برای تمرین تجربه لذت را فراهم کند و از سوی دیگر مجموعه ارزشمندی از ارزشهای تاریخی خود را در این جا گرد هم آورده و به هم گره بزند، به هر حال از دیدگاه دینی نیز ازدواج رسم و آیین پسندیده و ارزش مطلقا تایید شدهای است.
گرامیداشت سالگرد ازدواج در واقع تکرار یک رسم دینی نیز هم هست. فرصتی است برای تمرین دوستیها، تحربه لذتها درعین تداعی ارزشهای تاریخ ملی ایرانی، مذهبی و متافیزیکی. این روزها سالگرد ازدواج گاه بیش از ازدواج برای زنان و مردان اهمیت پیدا میکند. بچهها دوست دراند سالگرد ازدواج پدر و مادرشان را جشن بگیرد و به پدر و مادرشان تبریک بگویند. البته شاید این مراسم عمومیت نداشته باشد و مراسم در سکوت با هدیهای کوچک برگزار شود، اما این سالگرد نیز مثل جشن تولد یک آیین رو به گسترش است.
یکی از ابداعات جالبی که گفتمان رسمی سیاسی تلاش کرده است در سالهای اخیر انجام دهد و تا حدودی موفق بوده است، برگزاری جشن تکلیف است. حکومت به عنوان یک سیاست فرهنگی تلاش کرده است تا از آیینهای دینی خوانشی تازه معطوف بر نوعی از شادی فرهنگی و جمعی ارائه کند.
یکی از دستاوردهای خوانش جدید گفتمان سیاسی برای تولید شادی، جشن تکلیف است که هنگام بلوغ مذهبی دختران و پسران اجرا میشود. جشن تکلیف به عنوان یک جشن فرهنگی است که خانوادههای یا نهادی مانند مدرسه آن را برگزار میکند و تلویزیون و رادیو و مطبوعات با آن همنوایی میکنند.
جشن تکلیف یک تجربه فرهنگی تازه در تاریخ فرهنگ ماست، به هر حال خانواده ایرانی در حال خلق آیینهای گوناگون برای تولید شادی است. جشن تکلیف، جشن سالگرد تولد و ازدواج، نمونههایی کوچکی از انبوه جشنهاست که ما برگزار می کنیم.
آیین سفرهای خانوادگی
یکی از شایعترین و عمومیترین اشکال آیینهای خانوادگی، آیینهای سفرند که در سالهای اخیر رواج یافته است. سفرهای خانوادگی از ویژگیهای مهم فرهنگ امروز ماست. اگر چه سفر تاریخچه طولانی در جامعه ایرانی دارد، اما شکل سفر انبوه و یا همگانی شده به ویژه سفرهای انبوه خانوادگی، پدیدهای کاملا مدرن و شاید پسامدرن در جامعه باشد.
گزارش های جالبی هر ساله در باره سفرهای نوروزی منتشر میشود، آخرین گزارش نشان میدهد که در تعطیلات نوروز سال 92نزدیک به 70 میلیون سفر انجام شده است. قطعا گسترش راهها، افزایش دسترسی به اتومیبل، ارتقا تکنولوژی حمل و نقل و ایجاد راههای گوناگون سفر، گسترش هتلها، مراکز تفریحی و بسیاری تحولات دیگر کمک کرده است تا سفرهای خانوادگی روز به روز بیشتر شوند.
امروزه خانوادهها کما بیش پذیرفتهاند که فرزندان حق سفر دارند. بخشی از حقوق خانوادگی فرزندان همین سفرهای کوتاه و بلند سالانه و فصلی است که به مناسبتهای مختلف، خانواده،ها سوار ماشینهایشان شده و از شهر و دیار خود به شهر و دیار دیگری میروند.
اغلب این سفرها اهداف چندگانه ای دارند، یکی از این هدفها دیدار آشنایان و خانواده است. خانواده با ماشین خانوادگی، به دیدن خانه پدری به شهری دیگر میرود. این رسم جدید ایرانی بخش جدیدی از تجربه انسان ایرانی امروز است.
شاید لزومی نداشته باشد درباره سفرهای خانوادگی و آیینهای آن توضیحات زیادی دهیم، چرا که هر یک از ما دهها، صدها و هزاران تجربه سفر خانوداگی داریم. سفر خانوادگی به مثابه یک آیین شادیبخش خانوادگی از ویژگیهای ممتاز جامعه هایی از نوع ایران است.
در غرب و جوامع توسعه یافته صنعتی عمدتا سفرها فردی است و عمدتا غیرخانوادگی است. نه به صورت خانوادگی سفر انجام میشود و نه برای دیدار خانوادهها صورت میگیرد. زیارتها، سیاحتها و گردشهای ما همراه با خانواده و در چارچوب ارزشهای خانواده صورت میگیرد، در عین حال سفر برای شادی، تولید لذت، هیجان و حس خوب زندگی است.
رستوران خانوادگی، حفظ سنت و تلفیق آن با مدرنیته
یکی از این آیینهای روزمره عمومی شادیبخش خانوادهها، رستوران خانوادگی است. آیین رستوران رفتن پدیده کاملا مدرن در جامعه ماست. سفره ایرانی اگر چه نماد سنتی خانواده است اما دستخوش تغییرات بزرگی شده و در آینده نیز تغییر خواهد کرد. اگر چه تعداد دفعاتی که دور هم در کنار سفره مینشینیم و غذای مادر را می خوریم کمتر شده است، اما بدیل فرهنگی جدیدی ابداع شده که آن رستوران ایرانی است، تجربهای که با تجربه رستوران رفتن غربی متفاوت است.
رستوران ایرانی اگر چه سفره ایرانی نیست، اما تلفیقی از برخی ارزشهای سفره و ارشهای مدرن شهری شده امروزی است. رستوران رفتن به عنوان یک تجربه مدرن همراه با مجموعه از رمزها و نشانگان تازهای است که بازخوانی و رمز گشایی آنها فرصت دیگر میطلبد، اما تا آنجایی که به بحث خانواده و شادی مربوط است. بسیاری از رستوران رفتنهای ما خانوادگی است، نه تنها همراه با خانواده میرویم، بلکه اغلب برای تحکیم و تقویت روابط خانوادگی است که به رستوران میرویم.
به رستوران می رویم تا هوایی تازه کنیم، به نوعی دوستی و پیوند خودمان را تجدید سازیم و به بچه هایمان توجه کرده باشیم، حس تازهای به آنها بدهیم و به آنها بگوییم دوستشان داریم. امروزه ما خانوادگی به رستوارن میرویم تا بگوییم خانوادهمان را دوست داریم.
رستوران برای ما یک موقعیت شهری عمومی است که طی آن نشان دهیم که همسر ما معشوقه ماست، با او می توانیم به خیابان و رستوران برویم و میتوانیم با فرزندانمان تجربه دوستی داشته باشیم.
رستوران ایرانی اگر چه جایی برای رفت و آمد دوستان هم هست، اما بخش مهمی از رستورانها فضایی برای خانواده اختصاص می دهند، لژ خانودگی. فضای خانوادگی در رستوران، حاکمیت ارزشهای خانوادگی در رستورانها و بسیاری از ابعاد دیگر رستوران ایرانی نشان میدهد که آیین رستوران رفتن راهبرد تلفیقی برای تولید شادی تحکیم خانواده، تمرین مدنیت امروزی و مدرن و راهبردی شگفتانگیز برای ایران متجدد است.
شادی عنصر جداییناپذیر برای انسان امروزی
ما باید یاد بگیریم شادی را به همدیگر توصیه کنیم نه دین، نه اخلاق و نه تمدنمان توصیه به عبوسی نکرده است. در دنیای امروز ما باید بپذیریم که چهرههای شاد و با نشاطتر از خود، جامعه، تمدن و تاریخمان ارائه کنیم، در غیر این صورت انسان امروزی گریزان خواهد شد. انسان امروزی تلاش میکند شادی را جستجو کند و هر چیزی مغایر با شادی باشد محکوم به فناست.
هر خوانشی از دین که نتواند نوعی از نشاط، شادی و کامیابی به ما ارائه کند، لاجرم به حاشیه رانده خواهد شد. هر خوانشی از خانواده که نتواند خانواده را فضایی به مثابه فضایی برای تولید شادی شکل دهد، لاجرم خانواده را با بحران روبرو خواهد کرد. هر سیاست فرهنگی که نتواند در نهایت و در واقع شادی را برای انسان تولید کند، لاجرم محکوم به شکست خواهد بود.
اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بپذیریم که شادی اگر نگوییم مهمترین بخش که بخشی مهمی از زندگی انسان امروزی است. ما برای شادی مبارزه میکنیم، هر چیز که شادمانی ما را به هم زند، محکوم به فناست. هیچ ایدئولوژی قادر نیست توجیهی از حزن، غم، دلمردگی و افسردگی ارائه کند و انسان امروز آن را بپذیرد.
من گمان میکنم فرهنگ انسان امروز، فرهنگ شادمانی است. موسیقی، شعر، ادبیات سینما، تئاتر و سایر هنرهای انسانی در دنیای امروز راهبردها و رسانههایی برای تمرین، تولید و بازتولید امر شادمانهاند. از این رو ما اکنون نیازمند گفتگوهای بیشتر و گسترده در باره شادی هستیم.
نمیتوان با تکیه با قانون یا اجبار و یا زور انسان امروز را وادار کرد که از شادیهایش دست بکشد. از این رو ما برای حکمرانی خوب در جامعهی امروز نیازمند تولید و سیاست فرهنگی مناسبی با خلق ابعاد یک زندگی شاد در حوزههای جامعه، شهر، سیاست، فرهنگ علم، اقتصاد، آموزش و ... هستیم.
این وظیفه محققان و نظریه پردازان اجتماعی ماست که بتوانند مفهوم شادی را بیش از یک هیجان زودگذر یا یک مفهوم دم دستی و سبک معرفی کنند و آن را در ارتباط با تمام وجوه زندگی امروزی از جمله خانواده، تدوین، توصیف و تبیین کنند.
خانواده شاد خانواده ایدهآل امروز است، مسلما خانواده شاد خانوادهای است که مناسبات پایدار، سالم، قابل قبول و موفق دارد. خانواده شاد را نباید همردیف با هیجانها و لذات گذرای مخرب و ویرانگر معادل دانست. شادی به معنای کشیدن مواد مخدر مصرف الکل، خود ویرانگری و هیجان های و لذات پر مخاطره نیست. شادی مفهومی به مراتب وسیعتر، عمیقتر و عمومیتر از لذتطلبیهای پرمخاطره است.
خانواده شاد، امیدوار است
اگر چه همه اشکال شادی همواره نوعی لذت را در خود دارند، اما لذت تنها رکن شادی نیست بلکه امید نیز با شادی درهم آمیخته است. شاید اهمیت یافتن مفهوم امید و امید اجتماعی در اندیشه فلسفی امروز، اندیشهای که ریچارد رورتی و بسیاری از نظریه پردازان از آن سخن میگویند، به دلیل اهمیتی است که شادی در زندگی ما دارد.
برای داشتن انسان، جامعه و خانواده شاد، باید انسان، جامعه و خانوادهای امیداور داشت. امید یعنی ارزیابی شناختی از جایگاه خود در روند تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و جایگاهی که فرد در این روند دارد. امید به معنای توهم پیشگویانه یا نوعی تفکر فالبینانه در باره زندگی و آینده نیست.
امید به معنای امکان بازیگری فعال هر فرد در زندگی فردی و اجتماعی است. شادی نیز وقتی تحقق پیدا میکند که ما بتوانیم فعالانهتر بازیگر عرصه های گوناگون باشیم. انسانهایی که بتوانند مشارکت گستردهتری در زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشته باشند، انسانهای امیدوارتری هستند و امید اجتماعی در این جوامع بیشتر است.
بنابراین وقتی از شادی و خانواده صحبت میکنیم، باید به مقوله مهمی به نام امید و خانواده نیز بپردازیم، ما باید از طریق خانواده به فرزندان خود کمک کنیم تا خوشبینانهتر و امیدوارانهتر به تاریخ، فرهنگ، جامعه، سرزمین و خانواده خود نگاه کنند. خانواده امیدوار خانوادهای است که به فرزندان خود اجازه میدهد تا مشارکت بیشتری در امور خانواده داشته باشند.
چنین خانوادهای که تمام اعضای آن بتوانند به نحو عادلانه و همه جانبه مشارکت بیشتری در امور خانواده داشته باشند، خانواده امیدوار است. در عین حال این وظیفه پدر و مادر است که بتوانند قرائت یا خوانشی مثبت نه تنها از خانوادهی خود بلکه از تاریخ، سرزمین و فرهنگ خود ارائه کنند تا فرزندان بتوانند در یک چشمانداز فرهنگی سازنده و مثبت ایفای نقش کنند.
شادی در خانواده از راه امید خانوادگی تحقق پیدا میکند. خانواده تنها از طریق تهیه اسباب بازیها، تفریحات رستوران رفتن و یا برگزاری جشنها نیست که باید و میتواند شادی را تولید کند. خانواده باید بینشی امید بخش از زندگی نسبت به آینده برای فرزندانش تولید کند، آموزش دهد و امید را در خود درونی سازد.
مساله این نیست که در شرایط تلخ یا دشوار چگونه میتوان امیدوار بود، مساله این است که چگونه میتوان به کمک امید شرایط دشوار و تلخ را تغییر داد. مسلما همواره و امروز بیش از هر زمان دیگری مشکلات زیادی گریبانگیر خانواده ایرانی است، اما خانوادهای که میخواهد شاد باشد، باید بیاموزد که به کمک امید شرایط را دگرگون سازد.
خانواده شاد، خانواده موفق است
علاوه بر لذت و امید مفهوم موفقیت نیز از ارکان مفهوم شادی است. ما برای داشتن یک خانواده شاد و یک شادی خانوادگی باید بتوانیم خانوادهی موفق و انسانی موفق را شکل دهیم.
انسان موفق انسانی است که تلاش میکند تا به چیزهایی که دوست دارد، دست بیابد. موفقیت به دست آوردن چیزهایی است که دوست داریم. لازمه چنین موفقیتی این است که علایق و دوست داشتنهای خانواده را افزایش دهیم. خانوادهای موفق است که علایق افراد گسترده باشد.
انسانهای افسرده کسانی هستند که به چیزی دیگر دل نمیبندند و چیزی را دوست ندارند وچیزی دیگر آنها را تحریک نمیکند و دنیا برای آنها دوست داشتنی نیست و مجموعهای از نفرتهاست. انسان و خانواده موفق، انسان و خانوادهای است که میتواند چیزهای زیادی را دوست داشته باشد. از این رو چیزی که پیروزی یا موفقیت را تعیین میکند ابزارهای ما نیست، بلکه عشق و علاقه و دوستیهای ماست.
ما اگر بتوانیم عشق را در درون خانواده گسترش دهیم، در آن صورت دست یافتن به موفقیت کار آسانی خواهد بود. به تعبیر مولانا:
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب هم گردد به کام تشنگان
ما برای رسیدن به آب باید تشنه باشیم، برای موفقت نیز باید علائقهای داشته باشیم که اگر چنین شد، چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
خانواده شاد خانواده عاشق است، خانوادهای که انسانها در آن آروزهای زیادی دارند، و نه فقط آروز دارند، بلکه آن قدر به آروزهایشان علاقه مندند که برای رسیدن به آن مبارزه و تلاش میکنند. شادی از درون کوششها و مبارزههای ما بیرون میآید، نه از راه لم دادن در گوشهای و نه از راه تجربه لذتهای گذرا، شادیهای پایدار خانواداگی حاصل کوششهای دائم و مستمر تک تک اعضای خانواده است.
نکاتی برای رسیدن به خانوادهای شادتر
خانواده ایرانی به اعتقاد من برای هر سه بعد لذت، امید و موفقیت در حال تکاپو و تلاش است. جامعه ایرانی جامعه است که در صد سال گذشته علی رغم نگاههای بدبینانه، سرشار از خلاقیات، ابداعات، تغییرات و تحولات درونزای گسترده بوده است. خانواده ایرانی، موتور اصلی این درونزاییها است و متاسفانه تاکنون بررسیهای کمتری در باره نقش خانواده در پویاییهای یک قرن اخیر انجام شده است.
بدون تردید سهم خانواده بسیار بیش از سیاست و فناوریها در شکلگیری جامعه امروز ما بوده است. در این جا تلاش شد تا برای مطالعه خانواده به مطالعه راهبردهای خانواده برای تامین شادی، کامیابی و شادمانی پرداخته شود. خانواده به دلیل عشق به فرزندان توانسته است از راههای دشوار و پر پیچ و خمی در صد سال گذشته عبور کند. دراینجا تنها به بخشی از راهبردهای شادیبخش خانوادگی اشاره شد. برای مطالعه همه راهبردهای شادی باید مطالعه گستردهتری انجام داده شود.
خانوادهها اما برای رسیدن به شادی بیشتر باید به چند نکته توجه کنند، اول اینکه خانوادهها باید به یک گفتگوی عمومی در باره شادی بپردازند، این گفتگوی عمومی را باید رسانهها شکل دهند و سپس به درون خانواده ها راه پیدا کند. استیلای رویکرد آسیب شناسانه به خانواده مانع از دیدن همه دستاوردهای خانواده در ایران امروز شده است.
ما باید کم کم در کنار رویکردهای آسیب شناسانه، با رویکرد غیرآسیب شناسانه سعی کنیم نقش شادی و شادمانی را در خانواده را بررسی کنیم.
دوم اینکه خانوادهها نیاز به یک نوع خودآگاهی نسبت به کارکرد شادی و شادمانی در خانواده دارند، خانوادههای باید بیاموزند که اگر برای موفقیت تلاش میکنند تا به چیزهای که دوست دارند برسد، چیزهایی را که به دست آوردهاند را دوست بدارند.
راهبردهای شادیبخشی در جامعه ایرانی شکل گرفته و روبه گسترش است. این راهبردهای بخشی از داشتهها و سرمایه خانوادگی ماست. مجموعهای از آیینهای و تکنولوژییهای شادی بخش و بسیاری از ابعاد دیگر که به آنها اشاره شد، باید برای خانوادههای ما به نوعی آگاهی تبدیل شود.
ما باید از این زاویه به خانواده نگاه کنیم که خانواده راهی برای شادی است. تصور سنتی که خانواده را یک نهاد حقوقی میداند برای زندگی در دنیا امروز کافی نیست. ما باید به تدریح بپذیریم که خانواده یعنی نهادی شاد. این تنها راه تداوم خانواده در ایران است.
ما باید حق شادی را به حق شادی خانوادگی تبدیل کنیم. شادیهای خانوادگی را گسترش دهیم و برای شادیهای خانوادگی سیاستگذاری کنیم.
سه، شادی و خانواده به مثابه ضرورت های اجتماعی امروز باید در چهارچوب یک رویکرد نهاد گرا توسعه یابد. رویکرد نهادگرا رویکردی است که نشان میدهد هیچ نهاد اجتماعی به صورت مستقل وجود ندارد و نهادها در تعاملاتی گسترده با نهادهای دیگر کارکردها و وظایف خود را انجام میدهند.
اگر خانواده ایرانی امرو بخواهد خانواده شاد باشد باید شهر و شهر نشینی که عمده ترین شیوه زندگی ایرانی امروز است به شیوهای سازمان یابد که به شادی خانوادگی کمک کند.
ما تا کمتر از یک قرن پیش عمدتا برای مدت چند هزار سال به شیوه غیر شهری زندگی می کردیم و اکنون قریب به هفتاد و پنج در صد جمعیت یران در شهرها زندگی میکنند و سایر مردم ایران نیز به این شیوه زندگی میکنند. در چنینی موقیعتی باید به این نکته توجه داشت که سیاست شهری و توسعه شهری بر پایه سیاست فرهنگی خانواده شاد شکل گیرد. به همین ترتیب باید سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و دیگر سیاستهای عمومی ما بر پایه سیاست خانواده شاد تحول یابد.
آخرین نکته این است که اگر ما بتوانیم خانواده شاد و سیاست شادی را در ایران تحقق بخشیم، باید مطالعات شادی را گسترش دهیم. مطالعات شادی ابعاد گوناگون دارد، یکی از ابعاد گوناگون آن مطالعات شادی و خانواده است. همان طور که پیشتر اشاره کردیم این مطالعات در ایران هنوز شکل نگرفته است.
ما برای داشتن خانوادهای شاد، نیازمند دیدگاه های نظری مفهومی و داده های تجربی و اطلاعات تاریخی و بررسیهای تطبیقی و فهم فرهنگی و کیفی عمیق از وضعیت کنونی و تحولات خانواده و شادی در ایران امروز هستیم.
بنابراین باید برای گسترش مطالعات شادی و خانواده برنامهریزی کنیم. رسانهها میتوانند محققان، نهادهای آموزشی و پژوهشی کشور، نهادهای برنامهریز و سیاستگذار را آگاه کنند که برای مدیریت جامعه باید به مطالعات شادی توجه بیشتری کرد.
بر اساس چه اطلاعاتی از خانواده شاد حرف می زنیم؟
سیاست، شادی را کم می کند. گاهی به جامعه باید بها داد. به ویژه سیاست در ایران که همواره با دعوا و فساد و سقوط و بحران تعریف می شود!