یادداشت دریافتی- امیرصراطی؛ اغراق نیست اگر بگوییم این روزها «برجام» نقش یک ترازو را در فضای سیاسی ایران بازی میکند. دیگر در بین سیاسیون واژههای چپ، راست، اصلاح طلب، محافظه کار و... کاربردِ خود را از دست میدهند و همه با متری به نامِ «برجام» سنجیده میشوند.
فرایندی که نمیتوان آن را یک شبه تصور کرد، از همان روزهای انتخاباتِ ۹۲ در بحثهای اصلی میانِ کاندیداها مسالهای با عمرِ ۱۰ ساله در صدرِ مباحث خودنمایی میکرد: «پروندهِ هستهای»!
پروندهای که اکنون ۱۲ سال است که بزرگترین چالشِ سیاستِ خارجیِ دولتِ جمهوریِ اسلامی محسوب میشود و در مدتِ زمامداریِ ۳ رئیس جمهور با فراز و نشیبهای زیادی روبرو شده است.
پس از استقرار دولتِ یازدهم که با شعارهایی همچون «تعاملِ سازنده» و «چرخشِ همزمانِ چرخ زندگی مردم و سانتریفیوژ» روی کار آمد طی مدت کوتاهی مذاکرات با قدرتهای جهانی از سر گرفته شد با این تفاوت که از سیاستهای تهاجمی خبری نبود و تیم جدیدی از نیروهای متخصص در بالاترین سطح پرونده را در دست گرفت.
پروسهای که به تدریج فریاد تندروها را بلند کرد.
فارغ از روندی که به توافق اولیه ژنو، بیانیه لوزان، و در نهایت به توافق نهایی وین ختم شد، پس لرزههای این اتفاقات به خصوص توافق وین در مرزبندی نیروهای سیاسی تحولات قابل توجهی را رقم زد.
راست مدرن که در فضای بین انتخابات۸۸ تا ۹۲ با توجه به رد صلاحیتهای همه گیر و عدم شرکت طیف عظیمی از نیروهای سیاسی با آرای حداقلی به مجلس راه یافته بودند و در طول دولت یازدهم نیز در اتفاقاتی مانند استیضاح دکتر فرجی دانا به معنای واقعی کلمه «اقلیت مطلق» نام گرفته و توانستند اکثریت اصولگرای مجلس را در مقابل معتدلین طیف علی لاریجانی و اصلاح طلبان بسیج کنند به تدریج قدرت خود را رو به افول میدیدند.
استراتژی کارآمد دولت و رییس مجلس در مقابل تندروها طی تصویب برجام به شکلی کارگر واقع شد که عملا ایشان را به مهرههای بازی خویش بدل کرد.
ریزش آرای مخالفین تصویب طرح برجام حتی در مقایسهٔ جلسهٔ بررسی جزییات و جلسه بررسی کلیات برجام مشهود است. به طوری که مخالفان از ۱۰۰ نفر به ۵۹ نفر تنزل یافتند، این یعنی تلاشهای بنیاد گرایان برای عدم تصویب برجام نهایتا رای ۲۰ نفر را علاوه بر خودشان جذب کرد. (تعداد نمایندگان جبهه پایداری در مجلس ۴۰ الی ۵۰نفر است)
اصولگرایان در جریان بررسی این طرح عملا دوشاخه شدند و معتدلها در مقابل تندروها صف بندی کرده و در کنار افراد میانه رو و اصلاح طلب به طرح برجام رای مثبت دادند.
جریان افراطی حتی اخلاق را زیر پا گذاشت و از تهدید علنی رییس سازمان انرژی اتمی به قتل نیز ابایی نشان نداد.
برآیند اتفاقات روز تصویب برجام را میتوان به طور خلاصه پیروزی بزرگ اصلاح طلبان و اعتدال گرایان اصولگرا نامید که برجام، به نقطهٔ اشتراک آنها تبدیل گشت.
پیش بینیهای مبنی بر اتحاد اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل حامی دولت اکنون احتمال بیشتری یافتهاند به طوری که برخی اصلاح طلبان دم از ادامه ریاست لاریجانی بر مجلس در دورهٔ دهم میزنند.
پیروزی بزرگ به طور خاص متوجه شخص حسن روحانی است. فارغ از مسئولیت اجرایی، او کسی است که در کسوت یک فعال سیاسی برای اولین بار توانسته اتحادی به این عظمت نزد نیروهای سیاسی چپ و راست به وجود آورد، از راست سنتی تا چپ مدرن، از علی لاریجانی و ناطق نوری تا رئیس دولت اصلاحات، و در این بین از حمایت نظامیان با نفوذی چون سرلشگر فیروزآبادی نیز بهره میبرد، چنین نمونهای در تاریخ پس از انقلاب به شدت کم نظیر است. او اکنون میکوشد شرایط را برای پیگیری وعدهها و مانیفست دولت خود هرچه محیاتر کنند.
در مقابل میتوان بازندهٔ اصلی را کلیت اصولگرایان معرفی کرد، رویای اتحاد میان اصولگرایان که از زمان انتخابات مجلس نهم در ذهن آنان پرورده و در جلسات متعدد خویش با جامعیت پیگیری میشد اکنون کاملا دست نیافتنی شده است.
راست سنتی و بنیادگرایان انفصال قطعی خود را نشان داده و عدهای از اصولگرایان که اعلام موضع قطعی نکردند احتمالا بعدها با عناوینی چون «ساکت برجام» تکفیر شوند، تندروها راه خود را رفته و به امید رد صلاحیت رقبا پا به انتخابات میگذارند و معتدلین مسیر خود را مشخصا جدا گانه خواهند پیمود. این شکست اصولگرایان است.