bato-adv
کد خبر: ۴۳۷۱۸

راهبرد مصدق برای نفت

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۸ - ۲۷ اسفند ۱۳۸۸


نمی توان انکار کرد که دکترمصدق کارشناس بزرگی بود، این درحالی است که ما یا عارف داریم یا کارشناس هستیم، آنهایی که کارشناس هستند، عرفان ندارند و آنهایی که عرفان دارند، کارشناس نیستند.
 
دکترمصدق هر دوی اینها را با هم داشت؛ ایشان به قدری در مسائل ژرف کاوی می کرد که با گذشت 56 سال از کودتای 28 مرداد و 58 سال از قانون ملی شدن نفت، تمام اسنادی که تا به حال توسط وزارت خارجه آمریکا و انگلیس منتشر شده را، در زمان خودش پیش بینی کرده بود.
 
او نه تنها یک بزرگمرد سیاسی بلکه یک استراتژیست بود. در سال 1328، قرارداد گس گلشائیان بسته شد که از سوی انگلیس حمایت می شد و کابینه آقای ساعد هم آن را مطرح کرد، ولی در مجلس با مخالفت ملیون به رهبری دکترمصدق روبه رو شد. 

در اواخر مجلس پانزدهم آنقدر وقت مجلس را با سخنرانی های طولانی گرفتند که عمر مجلس به تصویب آن نرسید و در مجلس شانزدهم هم باز فراکسیون نهضت ملی به پیشنهاد دکترمصدق در مجلس شورای ملی، در 26 اسفند 1329 قانون ملی شدن نفت را در سراسر ایران تصویب کرد که 9 ماده داشت. سه روز بعد، در 29 اسفند، مجلس سنا این قانون را تصویب کرد و به امضای شاه رسید. قانون ملی شدن نفت در راستای «قانون اساسی انقلاب مشروطیت» بود، اما به نظر من عمیق تر، تازه تر و فراگیرتر بود، چراکه قضیه ملی شدن و قضیه خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس به عمق روستاهای ما نیز کشیده شده بود. 

افزون بر آیت الله کاشانی که نقش زیادی در بسیج مردم و پیروزی قیام30 تیر 1331 داشتند، مراجع چهارگانه آیات عظام صدر، فیض، کوه کمره ای و آقاسید محمدتقی خوانساری به ملی شدن نفت فتوا داده بودند. آیت الله العظمی بروجردی هم دکترمصدق را تایید کردند، ولی فتوا ندادند. 

تمام حوزه های علمیه در شهرستان ها این قانون را تایید کردند و وارد این مبارزه شدند. قشرهای دانشگاهی، دانشجویی، دانش آموزی و بازاری- بار مبارزات ضداستعماری در آن مقطع عمدتاً روی دوش بازار بود واقعاً مایه گذاشتند؛ به این ترتیب بعد از 46 سال قانون اساسی مجدداً روح تازه ای پیدا کرد. به نظر من عظمت قانون ملی شدن از عظمت قانون اساسی مشروطیت بیشتر بود، چرا که قانون اساسی به روز و به زمان شد و نسل جدید فعالانه در آن مشارکت داشت. 

یکی از مولفه های استراتژی درست این است که مبارزه طی یک پروسه، «مرحله بندی» و «زمان بندی» داشته باشد. دکترمصدق تمام مسائل مردم ایران در آن روزها را ناشی از استعمار انگلیس می دانست. آنها می خواستند که مالکیت همه چیز، حتی انسان ها را به دست آورند، به همین دلیل یک شبکه جاسوسی مستقر کردند به طوری که دکترمصدق رسماً پالایشگاه آبادان را «لانه جاسوسی انگلیس» نامید، اما ایشان به رغم نفرت از رفتار انگلیس، مبارزه ای مرحله مند و زمان بندی را با انگلیس آغاز کرد.
 
بدین معنا که گفت: «ملت ما، با شرکت نفت سابق انگلیس و ایران روبه روست؛ ما یک دولتیم و طرف مقابل خود را محدود کرد که ما نه با مردم انگلیس و نه با دولت انگلیس و نه با غرب، بلکه با یک شرکت طرف هستیم... . ما تنها می خواهیم نفت را ملی کنیم.» در آن زمان سازمان ملل، قانونی تصویب کرد که هر ملتی بر منابع روی زمین و زیر زمین خود حاکمیت و مالکیت دارد، یعنی از نظر بین المللی، هم حاکمیت بر منابع و هم حاکمیت ملی تصویب شده بود، بنابراین مقاومت بین المللی بر سر راه ملی شدن نخواهد بود. 

در چنین فضایی دکترمصدق به عنوان کارشناسی هوشیار از فضا به گونه ای بهینه بهره برداری کرد. از سوی دیگر، فضای ملی کردن در آن زمان به وجود آمده بود، دولت های کارگری در فرانسه و انگلیس، معادن زغا ل سنگ و دیگر معادنشان را ملی کردند و ملی کردن به صورت عرف درآمد و یک پدیده جاری در کشورهای غربی شد و البته باید غرامت هم می پرداختند. 

دکترمصدق هم گفت: «به دنبال ملی کردن نفت، ما غرامت هم می پردازیم. مهم این است که ما مالک منابع خود باشیم.» اتفاق دیگر، ملی شدن نفت مکزیک بود و دولت مکزیک غرامت هم پرداخته بود. اواخر دوره دکتر مصدق هم قرار شد که ما هم به همان روالی که مکزیک غرامت داد ولی شش برابر مکزیک غرامت دهیم و به این ترتیب تمامی موانع ملی شدن نفت به لحاظ استراتژیک حل شد. 

در یک استراتژی درست نباید دشمن تراشی کرد، مثلاً در دوران جنگ نباید می گفتیم که شیخ نشین ها همه خوک های خلیج فارس هستند و همه را علیه خود بسیج کنیم و چند ماه بعد بگوییم که شما برادران ما هستید و بیایید دست به دست یکدیگر بدهیم که جلوی ناوگان های آمریکا و... را بگیریم. مصدق دشمن تراشی نمی کرد. 

مرحوم دکترشمس الدین امیرعلایی مشاور دکترمصدق، برای من نقل کرد که یک بار احمد مصدق نزد او می رود و می گوید که به توصیه پدر، شما با قطار سلطنتی برای «خلع ید» به خوزستان بروید. ایشان گفتند که به پدر بگو که زندگی من، زندگی ساده ای بوده و تا به حال زندگی مان ایجاب نمی کرد که با قطار درجه یک و دو برویم، چه برسد به قطار سلطنتی، دکترمصدق دوباره احمد مصدق را می فرستد و به ایشان می گوید که «ضرورت دارد و باید با قطار سلطنتی بروی.» 

دکتر امیرعلایی تحمل نمی کند و نزد دکتر مصدق می رود و از ایشان دلیل اصرارشان را می پرسد. دکترمصدق می گوید: «برای اینکه دولت انگلیس بفهمد نیروی سلطنت هم پشت جریان ملی کردن هست»، یعنی ایشان در بسیج کردن نیرو هم بسیار فعال بود. 

در نهایت حرکت بزرگی خلق شد. دکترمصدق اصرار داشت که ما نمی خواهیم انگلیس را از ایران بیرون کنیم. ایشان نیک می دانست درگیری تمام عیار با بریتانیای کبیر که آفتاب در مستعمراتش غروب نمی کند کار بزرگی است. این در شرایطی بود که همه جامعه نسبت به انگلیس کینه شدیدی داشتند و او مطرح کرد که ما نمی خواهیم انگلیس را بیرون کنیم، تا به حال انگلیس ارباب ما بوده و به ما دستور می داده، اما حالا قرار است که مقاطعه کار ما بشود؛ یعنی ما مالک نفت، مشاور و ناظر باشیم و انگلیس مقاطعه کار باشد. این عمل تقوای سیاسی راهبردی مصدق را نشان می دهد. 

اصل بر «شعار محدود» و «مقاومت نامحدود» بود که این روح استراتژی پیروز دکترمصدق و طراحی درست بود. بنابراین چنانچه در تاریخ ژرف اندیشی شود، این نکته روشن خواهد شد که برخلاف باور برخی غرض ورزان که می گویند دکترمصدق فردی بود با افکار واهی و اتوپیایی و تفکر افراطی و می گفت «یا همه یا هیچ»، واقعاً این گونه نبوده است.
 
مصدق دشمنان نهضت ملی را به خوبی می شناخت. دکترمصدق، ملی فکر می کرد. او می خواست ایرانی هایی که در خارج بودند به ایران بیایند و رشته مهندسی نفت در دانشکده فنی برقرار بشود و همان ها هم کادرسازی کنند. متخصصانی هم به ایران آمدند، ازجمله دکترمهندس شمس که رئیس دانشکده فنی آبادان شد. به نظر من این روند در اهداف استراتژیکی که مصدق در نظر داشت نمی گنجید و انقلاب ما در مرحله اول، انقلاب مالکیتی بود. 

طراحی این بود که این مرحله به پیروزی برسد اما این اعمال باعث شد انگلیسی ها پالایشگاه را تخلیه کردند، اما مهندسان ایرانی پالایشگاه را راه انداختند. همان مردمی که رزم آرا می گفت «یک لولهنگ هم نمی توانند بسازند» توانستند پالایشگاه را بدون کمک انگلیس اداره کنند. 

متاسفانه دعوای یک دولت با یک شرکت تبدیل به دعوای یک دولت با یک دولت دیگر و دعوای یک ملت با یک ملت دیگر و دعوای غرور ایرانی با غرور انگلیسی شد و از کنترل خارج شد. دکترمصدق بعد از سفر یک ماهه اش به آمریکا، از طریق مصر به ایران آمد. البته در مصر سخنرانی پرشوری علیه استعمار انگلیس کرد و در آنجا احساسات ناسیونالیستی ملت مصر را علیه انگلیس برانگیخت و به نفع ملی شدن کانال سوئز ترغیب و تشویق کرد و زمانی که به ایران بازگشت، جمال امامی در مجلس با پرخاشگری خطاب به دکترمصدق فریاد زد که «شما از جانب چه کسی به مصر رفتید و علیه انگلیس صحبت کردید؟ ما دعوایی با بریتانیا نداشتیم.» 

این یک معمای استراتژیک است، چرا مصدقی که آن گونه اصرار داشت، تبدیل به مصدقی شد که علیه انگلیس صحبت کرد و سفارت انگلیس را بست؟ من به این نتیجه رسیدم که دکترمصدق به این مساله نگاه کارشناسی و راهبردی داشته است. تحولات بسیاری در روزهای 26 و 29 اسفند 1329 ایجاد شد، با رجوع به کتاب ها، گویی این سه روز، سیصدروز بوده است، مثلاً آقای مک گی، معاون وزارت خارجه آمریکا، در 27 اسفند به ایران می آید و به شاه می گوید: «باید بازی را بر هم زد. اجازه بدهید که این قانون ملی شدن را برگردانیم»، شاه می گوید: «ناسیونالیسمی که در ایران شکل گرفته به قدری قوی است و به قدری مردم بسیج شده اند که بنده می ترسم، اصلاً چنین کاری ممکن نیست.» 

این مساله در خاطرات مک گی و هم در کتابی به نام «همه مردان شاه» که در سال 1383 آن را ترجمه کرده ام، هست. آمریکا باوجود آن چیزی که دکتر بقایی و امثالش فکر می کردند، ملی شدن نفت را قبول نداشت و فقط می خواست برنامه عربستان در ایران پیاده شود. مک گی می گوید آمریکا قانون ملی شدن نفت را قبول نداشت و اسناد هم در این زمینه زیاد است. مصدق در آمریکا عمیقاً متوجه این موضوع می شود.
 
جکسون نماینده انگلیس، همزمان با خلع ید به ایران آمد و هنگام خروج در فرودگاه مهرآباد گفت: «تا زمانی که مصدق بر سر کار است ما هیچ قرارداد نفتی با ایران نخواهیم داشت و این مطلب را در فرودگاه هیثروی لندن نیز تکرار کرد. خط انگلیس از ابتدا خط براندازی مصدق بود. اما مصدق موفق شده بود با اصلاحات اجتماعی و بسیج توده ها، انگلیسی ها را از پای در بیاورد، از این رو بر این باورم که حرکت مصدق یک «استراتژی پیروز» بود. 

اگر فضا امنیتی نظامی نمی شد و آمریکا به کمک انگلیس نمی آمد، ما صنعت نفت مان را واقعاً ملی کرده بودیم و اقتصاد ملی داشتیم. در دوره دکترمصدق، بدون نفت، ما اقتصاد متوازن نیز داشتیم. در سال 1331 صادرات با واردات برابر بود و حتی حجم صادرات بر واردات غلبه کرده بود و ما به یک اقتصاد ملی رسیده بودیم و درآمد نفت هم می توانست مکمل آن باشد. به یقین می توانم بگویم که ما در آن زمان از ژاپن جلوتر بودیم. امروزه در نروژ این طرح دکترمصدق یعنی داشتن یک اقتصاد ملی و متعادل و عدم استفاده از درآمد نفت در بودجه را ملاک قرار داده اند.

برچسب ها: مصدق نفت
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین