افغانستان عزیز مهد کهن فرهنگ، دانش، هنر و تمدّن بشری است و ما در هم پیوندی تاریخی، فرهنگی، دینی و زبانی امروز معنای از دست رفتن این منابع معنوی و ثروت انسانی آن سرزمین را با تمام وجود حس می کنیم و بیشتر نگران آن هستیم.
سید محمد خاتمی در پیامی با اشاره به تحولات افغانستان و قدرت گیری مجدد طالبان در این کشور نوشت: «اسلام طالبانی» چنانکه صریحاً از سوی نمایندگان آن اعلام و در عمل نیز نشان داده است نماد گونهای پندار ناروا و اندیشهٔ واپسگرا و رفتارهای غیرمردمسالارانه است که حاصلی جز بدبختی مردم و عقب افتادگی مضاعف سرزمینی که بر آن حاکم گردد نخواهد داشت.
به گزارش کانال جبهه اصلاحات ایران، سید محمد خاتمی در پیامی نوشت:
به نام خداوند مهربان
باد مخالفی که سالها است زندگی بیبهار مردم افغانستان را خزانیتر کرده است، با ظهور و قدرت نمایی دوبارهٔ طالبان، به صورت طوفانی سهمگین بخشهایی از سرزمین رنجور کشور همسایه ما را در مینوردد تا بهجای امید به زندگی امن و رو به پیشرفت، واپسگرایی، وحشت و پایمال کردن حقوق اولیه انسانها را بر این ملت مظلوم تحمیل کند.
فراتر از همه ملاحظات و حتی الزامهای سیاسی و امنیتی که به هر حال سیاستمداران بر مبنای واقعیتها و مصلحتها در نظر میگیرند و موضع خود را اعلام و اعمال کنند، از نظر فرهنگ و اخلاق و دغدغه نسبت به هویت انسانی و سرنوشت انسان ذیحق در جامعهٔ مدرن اگر به موضوع بنگریم سخت
نگران میشویم.
نگران از وضع حال و آیندهٔ مردم شریف افغانستان و حقوق اساسی و نحوهٔ زندگی شهروندان، بخصوص زنان، جوانان و فرهیختگان که بسیاری از آنان در بیم از آینده به جای ماندن در وطن و خدمت به آن، از هماکنون راهِ گریز از این طوفان را میجویند.
نگران اسلام عزیز و خیانتی که نسبت به آن به نام اسلام میشود و نگران سقوط همه معیارهای انسانی، عقلانی، اخلاقی و فرهنگی.
«اسلام طالبانی» چنانکه صریحاً از سوی نمایندگان آن اعلام و در عمل نیز نشان داده است نماد گونهای پندار ناروا و اندیشهٔ واپسگرا و رفتارهای غیرمردمسالارانه است که حاصلی جز بدبختی مردم و عقب افتادگی مضاعف سرزمینی که بر آن حاکم گردد نخواهد داشت و این امر به هیچ وجه برای هیچ آزاداندیشِ مردم دوستی، و هیچ انسانی آنان که پایبند اسلام عقلانی، رحمانی، عدالت خواه و توسعهنگر باشد، قابل قبول و تحمل نیست.
و چه فاصلهٔ زیادی است میان اسلامی که بر گفتوگو، منطق، حقوق و کرامت انسان تأکید میکند و بهاصطلاح اسلامی که جز به ستیز با هرچه عقلی، اخلاقی و مردمی است نمیاندیشد.
گرایش ضد شیعی این بینش فرقهای گرچه خطر مضاعفی را متوجه شیعیان در افغانستان میکند، ولی در اینجا سخنِ من متوجه مشکل فرقهای و طایفهای نیست، بلکه بیانگر نگرانی نسبت به سرنوشت بشر به طور کلی و حال و آیندهٔ مردم شریف افغانستان از هر قوم و قبیله و طایفه و مذهب است.
افغانستان عزیز مهد کهن فرهنگ، دانش، هنر و تمدّن بشری است و ما در هم پیوندی تاریخی، فرهنگی، دینی و زبانی امروز معنای از دست رفتن این منابع معنوی و ثروت انسانی آن سرزمین را با تمام وجود حس می کنیم و بیشتر نگران آن هستیم.
وجود بینشهای فردی و جریانهای سیاسی چون طالبان و داعش که بهنحوی فرآوردهٔ قدرتهای سلطهطلب و مورد حمایت آنها و دستکم مورد بهرهبرداری سوء آنها در جهت منافع خودشان بوده است، بیشترین تهدید برای رشد خشونت و افراطی گری در دوران ما بوده و هست. این جریان در عمل علاوه بر همه رنجها و محرومیتهایی که بر ملتهای مظلوم تحمیل کرده، این بهانه را نیز به اسلامستیزان و دامنزنندگان به اسلام هراسی داده است و اگر اسلام همان است که این فرقهها میگویند و میکنند، بهراستی نباید از اسلام هراس داشت؟
گرچه از سیاستمداران که نه به انسان، بلکه به آنچه آن را سود خود به حساب میآورند میاندیشند چندان امیدی نیست، ولی آیا نمیتوان برای رهایی انسان، بخصوص انسان افغانستانی از این درد و رنج بزرگ، به وجدان متحد همه انساندوستان، بخصوص آنان که به حقیقت الهی،رحمانی، انسانی اسلام باور دارند امیدوار باشیم؟