bato-adv
کد خبر: ۵۶۵۳۱۶
جهان در معرض تهدید بحران‌های غیر قابل کنترل

پایان تاریخ معاصر

پایان تاریخ معاصر
در میان تلاقی بیرحمانه شوک‌های امروزی جهان شاهد شکست پکس امریکانا (اصطلاحی در مورد مفهوم صلح نسبی در نیمکره غربی و سپس در جهان در نتیجه برتری قدرت ایالات متحده امریکا که از میانه قرن بیستم آغاز شده است) است که بیش از ۷۰ سال پس از جنگ جهانی دوم زیربنای امور جهانی بود. آغاز دوره‌ای از بحران‌های جهانی غیرقابل برگشت و بالقوه غیرقابل کنترل محتمل است.
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۹ - ۱۱ مرداد ۱۴۰۱

یوشکا فیشر فرارو-یوشکا فیشر او از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ میلادی وزیر خارجه آلمان و معاون «گرهارد شرودر» صدراعظم وقت آلمان بود. فیشر از دهه ۱۹۷۰ میلادی یکی از چهره‌های برجسته سبزهای آلمان بوده است و طبق نظرسنجی‌ها او محبوب‌ترین سیاستمدار آلمان در دوران زمامداری شرودر بود.

به گزارش فرارو به نقل از پروژه سندیکایی، من نمی‌توانم زمانی را در طول ۷۵ سال گذشته به یاد بیاورم که چنین انباشت عظیمی از شوک‌های خرد و کلان بوده باشد. جهان امروز با تشدید تغییرات آب و هوایی، یک پاندمی (کووید -۱۹)، جنگ‌های بزرگ، تورم فزاینده، اختلال در تجارت بین المللی و زنجیره تامین، کمبود حاد مواد غذایی و انرژی مواجه است.

بخش قابل توجهی از این آشفتگی ناشی از رقابت‌های جدید (و تجدید شده) بین قدرت‌های بزرگ است. این وضعیت پیامدهای بسیار مشهود و پر هرج و مرجی داشته که نمونه بارز آن جنگ تجاوزکارانه روسیه علیه اوکراین است. برای پیش بینی این که آن منازعه در عمل یک تراژدی طولانی‌تر خواهد بود، لازم نیست که پیشگو باشیم. در شرق آسیا، ادعای چین بر تایوان نیز به تشدید تنش نظامی منجر می‌شود. در خاورمیانه، برنامه هسته‌ای در حال انجام ایران می‌تواند به راحتی منجر به یک درگیری نظامی بزرگ شود.

به طور خلاصه ما شاهد فروپاشی پکس امریکانا هستیم که بیش از ۷۰ سال پس از جنگ جهانی دوم زیربنای روابط بین‌الملل بود. پس از این که ایالات متحده به عنوان پیروز در هر دو جنگ جهانی قرن بیستم ظاهر شد، در جنگ سرد بعدی پیروز میدان بود.

در آن زمان، پکس امریکانا صلح و ثبات را در اروپا تضمین کرد قاره‌ای که در سال ۱۹۴۵ میلادی تا حد زیادی ویران شده بود و پایه‌های سیستم‌های چند جانبه تجارت و حقوق بین الملل جدید را که زیر چتر سازمان ملل تاسیس شد ایجاد نمود. با این وجود، ظهور چین و دیگر قدرت‌ها باعث شد تا پکس امریکانا جای خود را به واقعیت چند قطبی‌تر بدهد.

به ویژه از آغاز قرن حاضر اقتصاد جهان دستخوش یک تحول اساسی تکنولوژیکی (فناورانه) شده است. دیجیتالی شدن و هوش مصنوعی به طور بنیادی در حال بازسازی اقتصادهای پیشرفته و ایجاد تعادل مجدد قدرت سیاسی در سطح جهانی هستند. از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ میلادی شرایط جهانی پر هرج و مرج‌تر شده و نقص‌های مهلکی را در مفروضات غربی آشکار می‌سازد. اروپا تسلیم این توهم و تصور شده بود که مشارکت با روسیه در حوزه انرژی صلح و ثبات را در آن قاره تضمین می‌کند.

رهبران ایالات متحده به اشتباه بر این باور بودند که گنجاندن چین در سازمان تجارت جهانی و دیگر ترتیبات چند جانبه ناگزیر به دموکراتیک شدن آن کشور منجر می‌شود. در هر دو مورد، رهبران غربی نسبت به نیات و اهداف استراتژیک رهبران روسیه و چین دچار کوربینی شده بودند. آنان چنان به جذابیت جهانی الگوهای تمدنی خود اطمینان داشتند که نتوانستند پیامدهای سیاسی وابستگی‌های اقتصادی را که پذیرفته بودند پیش بینی کنند. صورتحساب این ساده لوحی اکنون سررسیده و پیامدهای آن عظیم خواهد بود.

چین به سرعت تبدیل به یک رقیب فناوری برای غرب و به ویژه ایالات متحده شده است جایگاهی که اتحاد جماهیر شوروی هرگز نمی‌توانست مدعی دستیابی به آن حتی در اوج «شوک اسپوتنیک» شود. باید دید این مرحله جدید رقابت سیستماتیک جهانی به کجا خواهد انجامید. با این وجود، به جرات می‌توان گفت که چین مهره سختی برای شکستن خواهد بود. علاوه بر این، رقابت تازه قدرت‌های بزرگ در شرایط کاملا تازه‌ای صورت می‌گیرد. کووید-۱۹ و تغییرات آب و هوایی اساسا محاسبات اقتصادی و سیاسی جهانی را تغییر داده‌اند و این تغییر را ادامه خواهند داد.

اگر بشریت نتواند انتشار گازهای گلخانه‌ای را با سرعت لازم برای کنترل گرمایش جهانی کاهش دهد وارد عصر بحران‌های جهانی غیر قابل بازگشت و بالقوه غیرقابل کنترل خواهد شد. بدتر از آن، به دلیل پویایی رقابتی جدید جهانی، قدرت‌های بزرگ به سمت تشدید رویارویی پیش خواهند رفت حتی اگر چالش‌هایی که ما با آن مواجه هستیم همکاری نزدیک‌تری را بطلبند. این تراژدی واقعی جنگ «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور روسیه است: بحران اوکراین، فراتر از ویرانی‌های بی‌رویه و رنج‌های انسانی غیر قابل توصیف باعث از دست رفتن زمانی گرانبها برای بشریت می‌شود.

در اینجا باید به تازه‌ترین بحران اشاره کرد. در میان تمام هرج و مرج‌های جهانی، ایالات متحده دارای مشکلات داخلی عمیقی است که آینده آن را به عنوان یک دموکراسی باثبات و کارآمد مورد تردید قرار می‌دهد. در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی این کشور اولین کودتای خود را تجربه کرد.

همان طور که کمیته بررسی کننده به رویدادهای ۶ ژانویه در مجلس نمایندگان نشان داد «دونالد ترامپ» با ارعاب مقام‌های انتخاباتی ایالتی و تحریک دسته‌های اوباش خشن برای هجوم به ساختمان کنگره ایالات متحده به دنبال لغو انتخابات ۲۰۲۰ میلادی بود. آیا دموکراسی آمریکایی به اندازه کافی انعطاف‌پذیر خواهد بود تا از تکرار چنین اتفاقی جلوگیری کند یا آن که ترامپ یا شخصیتی شبیه ترامپ در جایی که «اجرای آزمایشی» ۶ ژانویه شکست خورد در نهایت موفق خواهند شد؟

این پرسش نه تنها برای ایالات متحده و دموکراسی آن بلکه برای متحدانش و به طور گسترده‌تر برای آینده بشریت تعیین کننده خواهد بود. انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ میلادی ممکن است اولین انتخاباتی باشد که پیامدهای مستقیم تمدنی و سیاره‌ای داشته است. تصادفی نیست که سرنوشت جهان در قرن بیست و یکم در قدیمی‌ترین دموکراسی آن و در کشوری که نظم بین المللی را در ۷۵ سال گذشته به ثبت رسانده تعیین می‌شود.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین