bato-adv
کد خبر: ۵۷۳۹۵۹

عراق به مثابه جامعه‌ای چند‌پاره و دولتی بدون «ملت»

عراق به مثابه جامعه‌ای چند‌پاره و دولتی بدون «ملت»
سیاست‌مداران عراقی باید متوجه شوند که ۶۸ درصد شهروندان عراق زیر ۳۰ سال سن دارند. در یک وضعیت عادی (استاندارد) جوان بودن جمعیت می‌تواند برای یک کشور فرصت و عاملی برای توسعه، رشد اقتصادی و تحقق آرمان‌های بزرگ باشد، اما در عراق کنونی این پدیده نه تنها یک فرصت نیست، بلکه تهدیدی بسیار بزرگ است: «بمبی بسیار عظیم که انفجار آن در شرف وقوع است.»
تاریخ انتشار: ۲۳:۰۷ - ۱۹ شهريور ۱۴۰۱

فرارو- خبرگزاری عراقی «روداو» در یادداشتی به قلم دکتر عادل باخه‌وان، «مدیر موسسه فرانسوی مطالعات عراق» نوشت: طی یک هفته اخیر در شهر پاریس در موسسه فرانسوی مطالعات عراق میزبان ۲۴ جوان اهل مناطق مرکز و جنوب عراق و اقلیم کردستان بودیم. مهمانان ما بیشتر در محدوده سنی ۱۸ تا ۲۹ سال بودند و اکثریت قاطع گروه‌های هویتی عراقی شامل شیعه، سنی، کرد، مسیحی، زرتشتی، کاکه‌ایی، ایزدی و... را نیز در بر می‌گرفتند. همچنین، مهمانان نصف زن بودند و نصف مرد.

به گزارش فرارو، در ادامه این نوشته چنین آمده است: در طول یک هفته اخیر، آن‌ها (موسسه فرانسوی مطالعات عراق) پنج سمینار را برای موسسات و اندیشمندان بزرگی همچون آلان تورن، ژان پل شانیولو، پیر ژان لیوزار و... برگزار کرده‌اند. همچنین، با چند موسسه فرهنگی و سازمان و رسانه دیدار داشته‌اند.

آن‌چه که در این یک هفته توجه من را به خود جلب کرد دو فاکتور مهم بودند. نخست، ناامیدی جوانان، نبود امید به زندگی و جوان ماندن جمعیت و دوم، مهیا نبودن شرایط برای انعقاد یک قرارداد اجتماعی میان این جوانان عراقی که می‌توان آن را بازتاب وضعیت اجتماعی کشور عراق دانست.

ناامیدی عمیق

درمجموع گفت‌وگوهایم با این جوانان، اعم از دختر و پسر، عرب یا کرد، شیعه یا سنی، مسیحی یا مسلمان – در گفته‌ها، نگاه، رویا‌ها و حکایت‌هایشان غمی عمیق را احساس می‌کردم. آن‌ها جوانانی هستند که بسیار اندک به امنیت، ثبات، اطمینان به اکنون و آینده باور دارند.

برای نمونه آن‌ها به هیچ عنوان به این موضوع باور ندارند که بعد از فارغ‌التحصیلی، زمینه برای اشتغال و دریافت حقوقی در شأن‌شان فراهم باشد. حتی اگر توانستند در پیشه‌ای مشغول به فعالیت شوند، ضمانت شغلی را برای خود متصور نیستند.

این نسل دیگر اعتمادی هستی‌بخش به خواص (سیاسیون) عراقی ندارد و به این باور رسیده که تغییر وضعیت عراق به سوی بهتر شدن نزدیک به محال ممکن است. پرسش اکثر آن‌ها این بود که آیا راه‌حل دیگری برای خروج عراق از بحران وجود دارد؟ آیا امکان دارد که خارج از قواعد کنونی برای ایجاد آینده‌ای بهتر مبارزه صورت بگیرد؟

در حقیقت، با تعمق در نوع پرسش‌گری، لحن صدا و شیوه ادای کلمات، به وضوح این احساس در من ایجاد می‌شد که آن‌ها حتی از پرسش‌های خود نیز ناامید هستند؛ به‌گونه‌ای هیچ افقی را برای آینده متصور نیستند.

سیاست‌مداران عراقی باید متوجه شوند که ۶۸ درصد شهروندان عراق زیر ۳۰ سال سن دارند. همین امر عراق را به یکی از جوان‌ترین کشور‌های جهان تبدیل کرده است.

در یک وضعیت عادی (استاندارد) جوان بودن جمعیت می‌تواند برای یک کشور فرصت و عاملی برای توسعه، رشد اقتصادی و تحقق آرمان‌های بزرگ باشد، اما در عراق کنونی این پدیده نه تنها یک فرصت نیست، بلکه تهدیدی بسیار بزرگ است: «بمبی بسیار عظیم که انفجار آن در شرف وقوع است.»

چندپاره‌گی اجتماعی

اکثر کسانی که وضعیت عراق را تحلیل می‌کنند، بیشتر بر فاکتور‌های نظامی و سیاسی تاکید دارند. آن‌ها در رویکردی تنگ‌نظرانه سطوح اجتماعی و جامعه را مورد تحلیل قرار نمی‌دهند؛ این نیز در شرایطی است که مسائل اجتماعی از اهمیتی بسیار بیشتر برخوردار هستند.

در جهان مدرن، بسیار دشوار به نظر می‌رسد که یک جامعه بدون وجود یک قرارداد اجتماعی وحدت‌بخش، بتواند انسجام قوی داشته باشد. هیچ قراردادی بدون توافق بر سر بنیادها، رمزها، هنجار‌ها و شروط نمی‌تواند منافع همه‌گان را تامین نماید. قرارداد نتیجه وجود اراده هم‌زیستی و سپس گفتگو در مسیر توافق بر سر چرایی و چگونگی این هم‌زیستی است.

آن‌چه که من در یک هفته گذشته به دقت مورد تامل قرار دادم این بود که نه تنها زمینه برای انعقاد یک قرارداد اجتماعی وحدت‌بخش وجود ندارد، بلکه چندپاره‌گی بزرگ اجتماعی‌ای وجود دارد که عراق را به واحدی از هم‌گسیخته تبدیل می‌کند.

در میان این جوانان منافع، رویا، مبارزه، دشمن، اصول، نماد و هنجار مشترک بسیار اندک قابل مشاهد بود. زیست‌جهان آن جوانی که از نجف آمده با آن جوانی که از اورامان (منطقه‌ای ما بین کردستان عراق و ایران) آمده، بسیار متفاوت بود. رویا‌های آن جوانی که از فلوجه آمده با آن جوان مسیحی‌ای که از دهوک آمده، بسیار متفاوت بود. حتی از هم‌گسیختگی زیست جهان جوان اهل فلوجه با نجف، چندان تفاوتی با انفصال جوان اهل بصره و سلیمانیه نداشت.

شاید این تفاوت‌ها در زمان آغاز گفتگو بیش از بیش نمایان شود. ما با نسلی موجه هستیم که قالبی دیگر از ارتباط را برای خود تعریف می‌کند؛ «قالبی بر مبنای تعریف دیگری به عنوان رقیب.» اگر تو نمی‌خواهی با زبان من حرف بزنی، من نیز نمی‌توانم به زبان تو سخن بگویم. تو نمی‌خواهی زبان من را بیاموزی و من نیز این را نمی‌خواهم و برایم اهمیتی ندارد.

در چنین وضعیتی برای فهمیدن یکدیگر بهتر است انگلیسی با یکدیگر سخن بگوییم. بدون تردید، در سطح سیاسی نیز با چنین وضعیت مشابهی مواجه هستیم. سیاست‌مداران عرب و کردی که زبان یکدیگر را نمی‌فهمند و در نشست‌ها با زبان انگلیسی یا فارسی با یکدیگر سخن می‌گویند، بسیار هستند. (اشاره ضمنی به نشست‌های نچیروان بارزانی رئیس اقلیم کردستان و سران شیعه در بغداد)

سرانجام

فیصل اول که دهه‌ها قبل پادشاه عراق بود، سه ماه قبل از مرگ در سال ۱۹۳۳ در یادداشتی کوتاه که متن آن را پیش خود دارم، می‌نویسد: «با قلبی اندوهگین به شما می‌گویم که چیزی تحت عنوان ملت عراق وجود ندارد.»

۸۹ سال بعد از این یادداشت فیصل اول، با قاطعیت می‌توانم بگویم: «چیزی تحت عنوان جامعه عراقی وجود ندارد. در بهترین حالت آن‌چه وجود دارد چند گروه هویتی مستقل هستند که هیچ قرارداد اجتماعی‌ای آن‌ها را به یکدیگر پیوند نزده است.»

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین