فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است
که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد
به خواری منگرای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان
که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد
بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
و گر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشق مفلس
بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
شرح لغت: مجموع: آسوده و فراهم/ خط مشکین: به استعاره سبزه عذار/ عشرت: عیش و خوشدلی
کسی بخت و اقبال نصیب او میگردد که همواره در پی حضرت دوست است. هر آن کس که قدم در آستان حضرت دوست میگذارد، زمانی میتواند به بارگاهش راه یابد که در راهش از جان فانی خود بگذرد.
از درگاه خداوند حاجتی داری که برای رسیدن به آن بسیار میکوشی، نا امید مشو و به راه خود ادامه بده. آینده خوبی در پیش رو خواهی داشت و به مقصود خود میرسی.