حمیدرضا جلاییپور در هم میهن نوشت: یورگن هابرماس روشنفکر، فیلسوف و جامعهشناس شهیر آلمانی است. او متفکری انسانگرا، عقلگرا، اخلاقگرا و جهان روا است؛ بنابراین او نژادپرست نیست و از میهن دوستی قانونی دفاع میکند و دولت-ملتها را براساس حقوق ساکنان آن و شهروندان برابر آن در نظر میگیرد و مخالف ملیگرایی فاشیستی، صهیونیستی و مبتنی بر خون، نژاد و عقیده است.
او در منازعات انسانی طرفدار صاحبان قدرت نیست و برای درمان منازعات از گفتگو مبتنی بر «اخلاق گفتمان» دفاع میکند. اخلاق گفتمان تلاشی عقلانی است که ریشه در سه اصل دارد: به رسمیتشناسی دیگری رقیب؛ آمادگی برای تعامل به دور از خشونت و حل مسائل بشری از راه گفتوگوی برابر و آزاد.
حال به صحنه فاجعه بشری و نسلکشی که از پانزده مهر ١۴٠٢ در فلسطین اشغالی و در غزه در جریان است نگاه کنیم و ببینیم موضع هابرماس چیست؟ او به همراه سه استاد دیگر بیانیهای را امضا کرد که اتفاقاً در آن اخلاق انسانی یا اخلاق گفتمان رعایت نشده است. این متفکر ٩۴ ساله در جنایت غزه «حمله بی رحمانه» حماس را محکوم کرده؛ همبستگی خود را با اسرائیل و یهودیان اعلام کرده و گفته این حمله موجب اقدام متقابل اسرائیل شده است. اما این اقدام متقابل یعنی بیش از سیزده هزار کشته و چهل هزار زخمی و دو میلیون بیخانمان شدهاند. او تصریح میکند نباید این اقدامات را نسلکشی نامید!
به بیان دیگر، هابرماس فکر میکند حمله بیرحمانه حماس از ١۵ مهر شروع شده است؛ گویی مردم فلسطین اشغالی هفتاد و پنج سال در معرض کشتار و تصرف مداوم سرزمینشان در چارچوب یک نظام سیاسی آپارتاید نبودهاند؛ گویی او بهعنوان یک میهندوست قانونی یادش رفته است که در سال ٢٠١٨ رسماً اسرائیل غاصب خود را در قالب دولت - ملت قوم یهود (نه شهروندان برابر) هویتیابی کرده است (مگر این بنیاد یهودی آشکارا بنیادگرایی اسرائیل نیست) او از حق برابر شهروندان آلمانیها در دولت - ملت آلمان دفاع میکند و توجه نمیکند که «حق تعلق» به دولت-ملت فلسطینیها دههها است که از سوی دولت غاصب اسرائیل و با حمایت کشورهای غربی سلب شده است.
چرا هابرماس بهعنوان متفکر انسانگرا و اخلاقی چنین آشکارا چشم بر نسلکشی در فلسطین میبندد؟ یکی از پاسخهای کوتاه این است که در زمانه کنونی زیست انسانگرا و اخلاقی نهفقط برای شهروندان عادی بلکه برای متفکران درجه اول نیز سخت است، همه بهراحتی نمیتوانند نوآم چامسکی و ایلان پاپه باشند؛ هابرماس ملیگرایی غیرمدنی را در کتابهایش نقد میکند، ولی در عین حال او در آلمان زندگی میکند، اگر در برابر یهودیان آلمان از مردم بیپناه غزه دفاع کند از چشم همکاران، همسایگان و هموطنان میافتد، لذا با جماعت همراه میشود.