فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند
طوبی ز قامتِ تو نیارد که دَم زند
زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند
خواهی که برنخیزدت از دیده رودِ خون
دل در وفایِ صحبتِ رودِ کَسان مَبَند
گر جلوه مینمایی و گر طعنه میزنی
ما نیستیم معتقدِ شیخ خودپسند
ز آشفتگی حالِ من آگاه کِی شود؟
آن را که دل نگشت گرفتارِ این کمند
بازار شوق گرم شد آن سروْقد کجاست؟
تا جانِ خود بر آتش رویش کنم سپند
جایی که یارِ ما به شِکَرخنده دَم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند
حافظ چو تَرکِ غمزهٔ تُرکان نمیکنی
دانی کجاست جای تو؟ خوارزم یا خجند
شرح لغت: پسته تو: دهان خندان تو/طوبی: نام درختی در بهشت/ خجند: از شهرهای معروف ماورالنهر
هر آن که عاشق و واله یار نباشد و دل به او نسپرد نمیتواند حال دلدادگان راه عشق که پیوسته به شوق روی دوست در طلب لقای او هستند، درک کند و هیچ خبری از دل مشتاق آنان نخواهد داشت.
روزگار به مراد خواهد بود و بسیار در کارها پیشرفت میکنی. برای فراموش کردن غم و غصه نباید فریب ظواهر دنیا را بخوری، نباید با چشم و هم چشمی زندگی خود را تلخ کنی.